نسخه آرشیو شده

زلزله‌ای در میان خودمان
از میان متن

  • شادی صدر که تا چند روز پیش یکی از زنان شجاع و جسور و فعال جنبش زنان محسوب می‌شد و همه با احترام از او یاد می‌کردند ، یک باره پس از نوشتن یک مقاله از منظر گروهی وجه‌های متفاوت یافت
موضوع مرتبط

دوشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۹ - ۰۳:۵۲ | کد خبر: 52209

مهشید راستی معتقد است که شادی صدر مسئله را عمومی کرد و با این کار« آب در لانه‌ مورچگان ریخت» او می‌گوید: من این طرز برخوردش را نمی‌پسندم.

مقاله‌ شادی صدر چيزی در حد همان زلزله‌ای بود که آقای صديقی حرفش را می‌زد. اين زلزله اما نه با برهنگی زن که با کلام زن به وجود آمد.

بحث من در دفاع از مقاله نیست. این مقاله چيزی است که او نوشته و از آن‌جا که خود او حقوق‌دان و وکيل است ، به وکيل و وصی نيازی ندارد. من نيز قصد ندارم چنين وظيفه‌ای را به عهده بگيرم.

واقعيت اين است که شيوه‌ برخورد شادی صدر در اين مقاله برايم قدری ناآشنا و دور از انتظار هم هست. چنين عمومی کردن را من به شخصه تاييد نمي‌کنم ، اما از طرف ديگر نويسنده بايد پای نوشته‌اش بايستد - که او خود چنین نیزکرده است - و نه من. و جدای لحن تند و قدری احساساتی نوشته، حرف اصلی شادی همان چیزی است که من هم در نوشته‌های قبلی‌ام در موضوع آزار جنسی و تعریف و تمجید، به آن پرداخته بودم و مسلماً زنان دیگری هم در «وبلاگشهر» و یا سایت‌های دیگر، بارها و به زبان‌های مختلف به آن پرداخته‌اند.

مسئله درد مشترک زن بودن است، و همواره به عنوان ابژه‌ی جنسی قلمداد شدن و بیان این درد. نه از جای‌گاه قربانی ، بلکه از جای‌گاه معترض!

واقعیت این است که حرف آقای صدیقی حرف تازه‌ای نیست.
سال‌ها پیش ، در ایران ، در دوره‌ی تحصیلی راهنمایی، من ریز نقش بودم و جثه‌ی کوچکی داشتم ،البته این مسئله مرا از شنیدن متلک‌های تهوع آور معاف نمی‌کرد. اما روزی با یکی از همکلاسی‌هایم که دختر درشت جثه‌ای بود در راه خانه بودیم. این دوست سینه‌های نسبتاً بزرگی داشت و هنگام راه رفتن، لرزشی در سینه‌هایش ایجاد می‌شد.

دو مرد که هم سن پدر ما بودند از کنار ما رد شدند و گفتند : این‌قدر نلرزون ، عرش خدا می‌لرزه.

من از شنیدن این حرف خیلی برآشفته شدم و به دوستم نگاه کردم ، او بیشتر قوز کرد و بدنش را جمع کرد و گفت که حرفی مثل این را زیاد می‌شنود. من آن‌روز دلیل راه رفتن عجیب و لباس گشاد و بی قواره و قوز کردن‌اش را هنگام راه رفتن فهمیدم.

در آن زمان روپوش ما سارافون سرمه‌ای بود با بلوز یقه مردانه‌ آبی آسمانی در زیر سارافون .هم‌چنین دلیل قوز کردن بسیاری دیگر از هم کلاسی‌هایم را فهمیدم.

آن‌ها با قوزکردن سعی در پنهان داشتن سینه‌های رشد یافته یا رو به رشد خود را داشتند و به این ترتیب تلاش می کردند از شر حرف‌های زشت و ناپسند در امان بمانند. واقعیت این بود که این حرف‌ها آن‌قدر زیاد بود که بسیاری از دخترها فکر می‌کردند خود عیب و ایراد بزرگی دارند.

و راستی مگر آقای صدیقی حرفی غیر از این زد؟

در خیلی از جک‌ها و اکسیون‌هایی که به شوخی و یا جدی مطرح شده ، زنان غیر ایرانی اعلام کرده‌اند که با لخت شدن مایلند ثابت کنند که زلزله‌ای به وجود نخواهد آمد ، و آیت الله صدیقی در آن صورت باید بیان کند که دلایل حرفش چیست.

چیزی که شادی صدر مطرح می‌کند این است که این همان است که سال‌هاست به انحاء مختلف داریم می‌شنویم ، راستی مگر با لرزیدن سینه دختری ، عرش خدا می‌لرزد؟ و چرا نباید به این چرندیات اعتراض کرد؟

شادی صدر مسئله را عمومی کرد ، آری.و با این کار آب در لانه‌ مورچگان ریخت ، آری. من این طرز برخوردش را نمی‌پسندم ، ولی آیا با این کار پای این بحث را به هر جایی ، به هر محفلی ، به هر خانه‌ای باز نکرد؟

اگر شادی صدر مقاله‌ای می‌نوشت و فقط با آقای صدیقی و چرندیاتش در نماز جمعه برخورد می‌کرد، مسلماً مورد تجلیل همه قرار می‌گرفت و این طور هم مورد خشونت و شماتت قرار نمی‌گرفت. اما حق دخترکی که برای شنیدن متلک‌ها ، سینه‌هایش را با قوز کمر پنهان می‌کند در این میانه چه می‌شد؟

در میان برخورد‌ها، البته برخوردهای منطقی و اصولی هم وجود دارد. نوشته‌ی مذکور توسط چندین و چند نفر نقد شده که برخی از آن‌ نقد‌‌ها ساختاری است و ضمن محکوم کردن آزار جنسی زنان در جامعه ، و ضمن برخورد شدید با آن، به مسئله‌ی عمومی نگری صدر پرداخته‌اند و نظرات بسیار شایسته‌ای هم داده‌اند.

ولی اگر نوشته فقط به حرف صدیقی ـ و نه برخوردهای مردانه ـ می‌پرداخت ، آیا همین نقد‌های خوب را هم در دست داشتیم؟ آیا دوستان ما زحمت این نوشتن‌ها را هم به خود می‌دادند و به این مسئله‌ی " جزئی " و " سطحی " اجتماعی ما که نیمی از جمعیت ایران را آزار می‌دهد می‌پرداختند ؟

چيزی که من را متعجب کرده است، نوع اظهار نظرهایی است که دربرخورد با شادی صدر، نویسنده مقاله مذکور، گفته و نوشته شده است.

شادی صدر که تا چند روز پیش یکی از زنان شجاع و جسور و فعال جنبش زنان محسوب می‌شد و همه با احترام از او یاد می‌کردند ، یک باره پس از نوشتن یک مقاله از منظر گروهی وجه‌های متفاوت یافت.

شخصی مي‌نويسد : ما در چه زمانی خانم صدر را علم‌دار دفاع از حقوق زنان کردیم خودمان خبر نداشتیم؟!!

ديگری شادی صدر را آيت الله می‌نامد و کاريکاتورش را - در حالی که سينه‌ها برجسته نشان داده شده اند -نقاشی می‌کند.

سومی فغان از فمينيست دو آتشه بر می‌دارد (سنگک دو آتشه ديده‌ايد ، همان ، منتها بدون خشخاش )ـ
و چهارمی او را به باد فحش می‌کشد.

حرف اصلی در این نوع برخوردها چيست ؟

تا آن‌جايی که رو به‌ روی دولت ايستاده ای احترامت واجب است و قدمت روی چشم ما ، ولی پايت را از گلیمت دراز تر نکن و روبروی ما نايست !!

و واقعیت هم این بود که شادی صدر تا وقتی که مقاله‌ای علیه حکومت بنویسد ، سمپاتی هم‌گان را دارد ، اما آن‌جا که قلمش را به سوی خودمان می‌گرداند و نظرات و رفتارهای خودمان را زیر سوال می‌برد ، لیستی از صفت‌های بد را باید یدک بکشد.

بیاییم و ببینیم صورت مسئله چیست ؟

نیمی از جمعیت ایران ـ زنان ـ به طور روزانه تحت آزار قرار می‌گیرند ، و نیمی دیگر ـ مردان ـ ، در باره‌‌‌ی این مسئله یا فعال هستند و مستقیماً در آزار شرکت دارند ، یا غیر فعال عمل می‌کنند و با سکوت وبه آن سوی نگریستن، برای خودشان دردسر نمی‌خرند.

زنی ـ گیرم با لحنی احساسی و تند ـ این مسئله را زیر سوال می‌برد ، برجسته می‌کند و حتی با برخوردهای لمپن مابانه‌ی پیش نماز تهران، دست به مقایسه می‌زند و می‌گوید که هر دوی این برخوردها، از یک جا ناشی می‌شود و روی سخن و تمسخر ما نباید فقط به خاطر مخالفت با دولت جمهوری اسلامی با نماینده‌ی او باشد ، بل‌که باید تمام این رفتارهای زن ستیزانه را در تمام مردم مورد نکوهش قرار دهیم.

اما دوستان به جای فکر کردن و راه حل پیشنهاد کردن در مورد موضوع ، منتقد را زیر سوال می‌برند و او را به نام‌های مختلف می‌خوانند و کل ماجرایی که او رویش دست گذاشته شده،یعنی آزار جنسی زنان اصولا ً فراموش می‌شود.

برخوردها بیشتر به آن شبیه است که چند نفر از یک خیابان رد بشوند و شاهد این باشند که یکی دیگری را کتک می‌زند و به جای اینکه جلوی کتک زدن را بگیرند ، و کتک زننده را مورد مواخذه قرار دهند ، بر سر کسی که کتک می‌خورد فریاد می‌زنند که : آهای ، چرا این‌قدر داد میزنی ؟ سرم رفت...

بیاییم و منصف باشیم ، زنان همیشه شهروندان درجه دوی اجتماع ما بوده اند و روا داری ای که در مورد ظلم به زنان صورت گرفته است ، بسیار غم انگیز است.

به یک مثال کوچک توجه کنیم؛ دولت جمهوری اسلامی هرگز نتوانست حق مردان را در پوشیدن بلوز آستین کوتاه سلب کند. احتمال دارد که گه گاه ، کسی را آزار داده‌‌اند. ولی بلوز آستین کوتاه از جامعه حذف نشد. مردان این مسئله را قبول نکردند. هر چند که سعی شد ولی به جایی نرسید.

در حالی که به سادگی همین دولت توانست پوشش اجباری را به زنان تحمیل کند. چرا؟ روسری، مانتو، و حتی چادر در ادارات.

اگر این مسئله حمایت اکثریت مردان جامعه‌ی ما را به دنبال نمی‌داشت ، آیا فکر نمی‌کنید درحد همان بلوز‌های آستین کوتاه مردانه باقی می‌ماند و همه گیر نمی‌شد؟

شنا کردن مردان در دریا هرگز منحصر به جای مشخصی نشد. تمام دریا همیشه مردانه بوده و قسمت بسیار کوچکی از آن به زنان تعلق گرفته.

حق طلاق، حق حضانت، حق کار، حق سفر، حق گرفتن یک اتاق در مسافر خانه برای زنی مسافر و تنها....سلب حقوق اجتماعی از زنان بدون حمایت تعداد کثیری از مردان ـ و شاید اکثریت مردان ـ ممکن نبود..

هیچ دولتی نمی‌توانست نیمی از مردم را بدون داشتن حمایت تعداد قابل توجهی از نیمه‌ دیگر در بند کند.

به نظر من شادی صدر برای همین به انتقاد از صدیقی اکتفا نکرد.

امروز جایی ایستاده‌ایم که باید به خود نگاه کنیم و ببینیم نقش ما در آن‌چه بر ما رفته است چه بوده. و باور کنید که نقش کمی نداشته‌ایم.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی