متن حاضر واکنش ابراهیم اسکافی است به نوشته شادی صدر
در برخی رسانههای ایرانی نگاه به زنان و مسائل آنان نگاهی حمایتی و ترحمآمیز است. اگر یادداشتی از سوی زنان برای انتشار در سایتهای اصلاحطلب و نوگرا نوشته شود شانس بیشتری برای انتشار دارد تا این که امضای یک مرد پای آن باشد. توجیه این پدیده هم این است که باید به زنان میدان و فرصت داد تا حرفها و مشکلاتشان را بیشتر بیان کنند.
این سیاست محاسن زیادی دارد و موجب تشویق بیشتر زنان میشود، اما معایبی هم دارد و آن این که زنان نویسنده و فعال اجتماعی کمتر در معرض نقد جدی قرار میگیرند. اگر مردی یادداشتی برای یک سایت بنویسد، در مقایسه با زنان، بیشتر محتمل است در معرض نقد قرار بگیرد تا مقالهاش را بازنگری کند یا این که اساساً مقالهاش را پس بگیرد. به این واقعیت زمانی پی بردم که با یک نوشتهی مغشوش در سایت محبوب خودم مواجه شدم و با سردبیر سایت تماس گرفتم و گفتم چرا چنین متن نامفهومی را منتشر کردهاید، پاسخی که گرفتم این بود که درست است که نوشته ایرادات زیادی دارد اما ما باید به زنان فرصت بدهیم تا مطرح شوند.
مشکل این سیاست این است که زنان تحلیلگر کمتر مورد نقد جدی قرار میگیرند و در نهایت به جایی میرسد که برخی از آنان اساساً لزومی نمیبینند که به منطق پایبند باشند، نوشتههایشان یا کاملاً احساساتی است یا پر از گزارههای متناقض.
خانم شادی صدر که از روزنامهنگاران باسابقه و فعال حقوق بشر و حقوق زنان در ایران محسوب میشود، از جمله نویسندگانی است که کمتر مورد نقد جدی قرار گرفته است و همواره مورد تشویق دوستان داخلی و خارجیاش بوده است.
یادداشتهای اخیر وی نشان میدهد که او با توجه به موقعیتی که کسب کرده دیگر نیازی به استدلال منطقی احساس نمیکند و توجهی جدی هم به منتقدان نشان نمیدهد. در مورد جایزهای که وزارت خارجه آمریکا قرار بود به او بدهد موضعی عجیب اتخاذ کرد و واکنش آنان را هم دلیل بر حقانیت خود تلقی کرد و مورد تشویق برخی نزدیکانش قرار گرفت. (در این مورد پیشتر نوشتم) او اخیراً تمام مردان ایرانی را در ردیف امام جمعه خرافی تهران قرار داده و حتا در جاهایی سعی کرده به امام جمعه امتیازاتی بدهد و او را روراستتر از بقیه مردان ایرانی نشان دهد، در واقع بر عکس عنوان مقالهاش، یک سوزن به امام جمعه زده است و یک جوالدوز به تمام مردان ایرانی. این بار چون نوشته اساساً بیپایه بود، با انتقادات بیشتر و شدیدتری روبرو شد.
مشکل پیش پا افتاده و سادهای که شادی صدر از درک آن عاجز است و با وجود انتقادات زیاد به آن نمیپردازد، تعمیم دادن مصرّانه و بیدلیل برخی گناهان به همه مردان است. در دادگاه یکسویهای که شادی صدر تشکیل داده هیچ مردی تبرئه نخواهد شد، چون اتهام، همان مرد بودن است و پیش از آن که به دنیا بیاید جهان به دو دسته ظالم و مظلوم تقسیم شده است: «دنیای ما کاملاً و از قبل از اینکه به دنیا بیاییم، تقسیم شده است: شما متلک میگویید، ما متلک میشنویم؛ شما ما را در حجاب میکنید، ما در حجاب میرویم.»
در این دادگاهی که این وکیل ایرانی تشکیل داده است، فرصت تجدیدنظری هم وجود ندارد شما فقط باید حکم را اجرا کنید: «دموکراسی روزی آغاز خواهد شد که شما، بله شما آقایان یاد بگیرید نه فقط جلو آینه بلکه در منظر عموم، به جای دفاع از حقوق زنان به مثابه امری بیرونی و انتزاعی، از تجربه واقعی، درونی و زمینی «خود» به عنوان یک «مرد» سخن بگویید و نقشی که در بازتولید ساختارهای تبعیضآمیز موجود داشتهاید را به نقد بکشید.»
مسأله دادگاه و اجرای حکم اصلاً شوخی نیست. علی عبدی یکی از دوستان شادی صدر گروهی را در فیسبوک درست کرده است تا به مناسبت مقالهی درخشان خانم صدر، مردان به اعترافخانه بروند و از جنایات ریز و درشتی که در طول زندگی علیه زنان مرتکب شدهاند، بنویسند.
درست است که همه مردان به هم شبیهند اما شباهت فقط در مرد بودن آنهاست و تعمیم دادن بیش از آن غیرمنطقی است. گذشته از این موضوع که کل نوشته صدر را بیپایه کرده است، اشکالات دیگری هم در یادداشت صدر دیده میشود.
اول این که «متلک شنیدن» نه آن گونه که او تصور میکند مختص به زنان است و نه آنچنان آزاردهنده و طاقتفرسا؛ از سوی دیگر این موضوع در مقایسه با مشکلات اساسی زنان ایران محلی از اعراب ندارد.
دوم این که برساختن دموکراسی اساساً ارتباط چندانی با تربیت شهروندان ندارد که او با این نوشته قصد دارد به تنبیه تمام مردان پرداخته و راه دموکراسی را هموار کند. آن چه در دموکراسی بیشتر اهمیت دارد تلاش برای همزیستی گروههای گوناگون است که اتفاقاً نویسنده در جهت عکس تلاش دارد حتا میان زنان و مردان هم برزخ ایجاد کند. متلک گفتن کار پسندیدهای نیست، اما تنها مانع برقراری دموکراسی در ایران هم نیست.*
دموکراسیهای پیشرفته و بزرگ دنیا هم پس از تشکیل اعترافخانه مردان، به دموکراسی نائل نشدهاند. سوم این که حتا اگر گروهی در یک خصیصه با هم مشترک باشند، آیا میتوان گفت که دیگر آنها هیچ فرقی با هم ندارند؟ بین کسی که دروغ، تقلب، قتل، شکنجه و تجاوز را توجیه میکند و کسانی که برای اعتراض به آن جان خود را به خطر میاندازند، زندانی میشوند، مورد تجاوز قرار میگیرند و کشته میشوند، به صرف این که چون مردند و شاید در کودکی متلکی گفته باشند، فرقی نیست؟
پاسخی که بعداً شادی صدر به انتقادات داده است نیز شایان توجه است. این یادداشت توهمآمیز نشان میدهد که مشکل سهوی نبوده و او اصرار دارد که تمام مردان را همچنان گناهکار معرفی کند. گویا پنج سال حاکمیت دولت مهروزی بر ذهن برخی فعالان سیاسی اثر گذاشته و به آنان آموخته است که حتا اگر اشتباه کردی کوتاه نیا و با شدت بیشتری موضع احمقانهات را تکرار کن و از این که دیگران دائم دربارهی تو حرف میزنند، فارغ از این که تو را ابله میدانند یا نابغه، خوشحال باش، چون «آب در خوابگه مورچگان» ریختی. شادی صدر چند موضوع را عامدانه در یادداشت بعدیاش نادیده میگیرد، یکی این که منتقدان وی فقط مردان نیستند، دوم این که انتقاد از وی به معنای انتقاد از فمینیستها نیست و او شایستگی این را ندارد که از طرف «ما فمینیستها» سخن بگوید.
گذشته از یادداشت شادی صدر برخی از نوشتههایی که در حمایت از وی نوشته شدهاند نیز قابل توجهند. حمایت مسیح علینژاد از وی مصداق واقعی ضربالمثل دوستی خاله خرسه است. او به جای آن که برخی از اشتباهات وی را به وی گوشزد کند، در ابتدا ابراز ذوقزدگی میکند از این که شادی صدر قصد ندارد عذرخواهی کند: «چه دلم قرص شد وقتی دیدم شادی صدر اینگونه نیست که تا موج خشم به راه افتاده در فضای مجازی را ببیند عقبنشینی کند و صد بار هم عذر بخواهد تا مبادا دل کسی بشکند.»
در ادامه پرسشهایی که باید از شادی صدر بپرسد از منتقدان وی میپرسد: «حالا فقط یک سوال دارم آیا در میان همه منتقدان، کسی هست که واقعا فکر کند شادی صدر تا کنون حتی یک مرد هم ندیده است که حرمت زنان نگاه داشته باشد؟ آیا شادی صدر حتی یک مورد استثناء هم در تمام دوران فعالیت خود ندیده است که به حرمت همان یک مورد استثناء کمی از تعمیم دادن خصیصه مورد نکوهش متلک گویی و آزار جنسی زنان به کل جامعه مردان ایرانی کوتاه بیاید؟
معلوم است که او بهتر از خیلی از ایرادگیرندگان (نه منتقدان منطقی) به این موضوع آگاه است، بی شک او هم مثل خیلی از کسانی که خشمگین شده اند، آنقدرها دانش و تدبیر دارد که در یک آسیبشناسی اجتماعی نباید آمار را قربانی، انگیزه کرد.» معلوم نیست علینژاد این حرف را به طعنه میگوید یا جدی، اما ظاهر امر نشان میدهد که خانم صدر آن قدر بدشانس بوده است که گویا چنین مردی را هرگز ندیده است وگرنه طور دیگری مینوشت.
نکته عجیب دیگر در نوشته علینژاد مصلحتجویی وی است که بیشباهت به کسانی نیست که به نام دفاع از نظام سعی میکنند انتقادات را سرکوب کنند. البته او در جبهه منتقدان نظام قرار دارد: «نمیگویم بر ایرادات خود چشم بپوشیم اما این همه انرژیمان آیا نباید معطوف به نقد حاکمیت و تفکری شود که همه زندگی ما را به یغما برده است و حالا به نام ما نماینده کرسیهای تصمیمساز در سازمانهای بینالمللی میشوند و بعد هم یک گوشه نشستهاند و نگاه میکنند که ما چه روشنفکرانه به جای پرداختن به ظلم آنها زیادی به خودمان مشغول میشویم.» منتقدان گویا آن قدر کمبود انرژی ندارند که لازم باشد برای صرف انرژیشان اینگونه اولویتبندی کنند.
علی عبدی که اتاق اعترافگیری را هم بنا کرده است در نقدی محافظهکارانه سعی کرده است از تعمیم صددرصدی شادی صدر انتقاد کند، اما عملاً منطق وی را پذیرفته است که مردان دچار مشکل هستند و به همین خاطر به تقاضای شادی صدر لبیک گفته و آنان را تشویق به اعتراف کردن کرده است تا از بار گناهان جامعه کاسته شده و زمینهی ظهور دموکراسی مهیا شود. علی عبدی اگرچه منتقد صدر است اما در نوع نگاهش در تقسیمبندی زنان و مردان با وی اشتراکاتی دارد.
او هم در تقسیمبندی رفتارهای انسان برخی رفتارهای ناشایست مردان را لقب «مردانه» میزند: «خشونت گسترده کلامی و جنسی مردان علیه زنان در خیابانهای شهر نیز امری «عادی» است چرا که مالکیت بر بدن زن از ویژگیهای «مردانگی مسلط ایرانی» است.» البته در ادامه «مردانگی تابع» را هم تعریف میکند: «اما در کنار این مردانگی مسلط، مردانگیهای تابعی قرار دارند که مردانگی مسلط را جسمانیت نمیبخشند.» در حقیقت او معتقد است همه مردان قاعدتاً دارای همان صفاتی هستند که شادی صدر به آن معتقد است یعنی مردانگی مسلط، اما عدهای از این الگو تبعیت نمیکنند.
روشن نیست که چرا باید آن صفات را «مردانگی مسلط» بدانیم و بقیه را «مردانگی تابع». در حقیقت او هم مثل بسیاری از فمینیستهای تندرو تمایل دارد صفات اهریمنی را به مردان و صفات دوستداشتنی را به زنان نسبت دهد. در جملهای که دعوت به اعترافنویسی است این ویژگی بیشتر آشکار میشود: «همچنین پیشنهاد میدهم که در همان گروه از یک تجربه روزمره خود به عنوان یک «مرد» بنویسند، تجربهای که شما را با باورها، رفتارها، عادتها و زبان تبعیضآمیز خودتان آشنا میکند.» در این جمله «به عنوان یک مرد» معادل است با «باورها، رفتارها، عادتها و زبان تبعیضآمیز خودتان».
زنان ایران همچون بسیاری دیگری از زنان جهان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند. جدا کردن مردان از زنان و ترویج ادبیات «مردستیزانه» راه درستی برای حل این مشکلات نیست. در حقیقت مردستیزی که در نمونهی گفتار شادی صدر به روشنی دیده میشود، نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه دید جامعه را نسبت به کسانی که فارغ از مردستزی و زنستیزی در پی برابری حقوقی هستند، بدبین میکند.
* از سوی دیگر از بلاد غرب که سالهاست به دموکراسی افتخار میکنند، خبر میرسد که همچنان مشکل متلکگویی رایج است و اتفاقاً شدیدتر از ایران اسلامی است و کار از حرف زدن گذشته و گاهی ناغافل همدیگر را بیشگون میگیرند!
Dar beyn naghadhaaii ke dar raabeteh ba neveshteh e Khanom e Sadr khaanadam ,naghd e aghaaye Eskafi ra pasandidam.be dalil e metaanat va manteghi \nbudan va ghodrat e bayaane an.\namma man fekr mikonam maseleh e khaanim e Sadr,bish az har chiz,Shohrat ast.fekr nemikonam dard e digari daashteh baashand.\n Ba ehteram