نویسنده وبلاگ مسیر یک ذره این یادداشت را در واکنش به مطلب شادی صدر نوشته است.
نوشتهٔ کذائی شادی صدر به قدر کافی در اطراف وبلاگستان مورد نقد منصفانه و نامنصفانه قرار گرفته (برای نمونهای از خوبهایش، ببینید اینجا، اینجا، اینجا و مخصوصاً این یکی را). فکر نمیکنم حرفی برای اضافه کردن داشتهباشم که در همین چهار مطلب و کامنتهایشان نباشد. با این حال هنوز چیزی در این میان، بالاتر از خود این مسأله هست که هر بار به شکلی تکرار میشود.
نوشتهٔ خانم صدر مطلقگرا و مغالطهآمیز است. نکته یا نگرش جدیدی ندارد و نقطهٔ عطفش همان تعمیم نابخردانه است. در مورد ریشه و انگیزههایش حرفی نمیزنم، چون اساساً روا نیست. اما پیامد ناجورش، هیاهوی بسیاری است که بر سر هیچ به راه انداخته. این یادداشت را میشد آدمهای کمتر شناختهشدهای بنویسند و به جایی هم برنخورد. کم نیستند زنانی که به هر دلیل، همه مردان را خلاصهشده در آلت تناسلیشان میدانند و از آن سو هم مردان بسیاری نگرش مشابهی به زنان دارند.
درد از آنجاست که شادی صدر این حرف را زده، کسی که در همین سال گذشته سه جایزه بینالمللی در زمینه حقوقبشر دریافت کردهاست. درد از این است که این آدم به زعم ما از کسانی بوده که برای بهتر شدن کشورمان تلاش میکرده. آیا در تمام این مدت چنین ذهنیتی داشتهاست؟ باید نامش را از فهرست آدمهای تأثیرگذار و قابل اعتنای ایران پاک کنیم؟ من منتظرم که از بخش توهینآمیز و نادرست نوشتهاش بازگردد و پوزش بخواهد. من منتظرم که این خودسوزی اجتماعی ترمیم شود.
و آن چیز تکراری عذابآور که در ماجرای نقد این مقاله بروز کرده، نیاز همیشگی ما به سنگربندی و تیرپرانی است، و عقدههایی که در صورت مجال یافتن، بیمحابا میگشاییم. میدانم و خوب هم میدانم آزار جنسیتی بر زن ایرانی فراوان و همیشگی است. بیان درست ادعای خانم صدر آن است که هیچ زنی در ایران بدون دریافت آسیب جنسیتی به سن بلوغ نمیرسد، نه این که همه مردان ایران کاظم صدیقی هستند.
به یاد نمیآورم که خودم چنین آزاری به کسی رساندهباشم، حتی یک موردش را، و میدانم که مانند و بهتر از من بسیارند که آزار نمیرسانند و تلاش میکنند که آزاررسانی نباشد. اما وقتی خانم صدر آنگونه تعمیم میدهد، خیلیها حمایتش میکنند و طبیعی هم هست. هر کس درباره این گونه مسائل تند حرف بزند، بالأخره گروهی برایش سوت میکشند. تلخی ماجرا در دامنهدار بودن این سنگربندی است.
ما میگوییم سخن خانم صدر مغالطهآمیز، و به نادرستی کلیگرایانه است و چندین نوشتهٔ خوب در دلایلش هست. چرا عدهای از دوستانمان میخواهند به هر قیمت از خانم صدر (و تازه نه از نوشتهاش، بلکه بیشتر از خودش) دفاع کنند؟ چرا از چنین خطای آشکاری حمایت میکنید؟ چه نیازی هست و چه انگیزهای؟ این حمایتهای نادرست خود سدی میشوند در برابر برگشتن احتمالی نویسنده از نظر نادرستش. چنین اظهار نظرهایی و چنان حمایتهای ناصوابی کمضررتر از قانونها و رفتارهای تبعیضآمیز نیستند، و بلکه ضررشان بیشتر است، چرا که از جانب کسانی ابراز و حمایت میشوند که مثلاً قرار است در این زمینهها روشنبینتر و مطلعتر و در نهایت خیرخواه و خیراندیش باشند.
در سوی دیگر بحث، چه حقی داریم که بر اساس یک نوشتهٔ ناجور، بیاییم و شخصیت کسی را «تحلیل» کنیم و بلکه در مورد پیشینهاش نظریه ببافیم؟
مصرف دوست و دشمنمان بالاست. زود قطبیده، بلکه یونیده میشویم. بهانه که پیش بیاید، زود آرایش جنگی میگیریم، حتی اگر شده پشت کسی که فرماندهیاش را قبول نداریم و بدتر از آن، زود در برابر دوستانمان آرایش جنگی میگیریم.
منظورم در کامنت های قبلی آقای فخار راد “کامنت گذار” است اشتباه با نویسنده ی مقاله ی فوق که متن نا موجه ای نوشته اند نشود
پ.ن:\n\n\nچرا این مرد را می ستایم؟\n\n\nصدمه دیدن از جامعه عارضی ای نیست که ما مسئول مستقیم آن باشیم همه ی ما قربانی جهالت خود ساخته ی پدرانمان هستیم.\n\n\nاما اینکه به درد خود آشنا باشی و بدانی چه ستمی بر تو و اطرافیانت رفته و می رود و بر شرمساری متعارف آن آنهم چنین موضوعات بحث برانگیز و تابو داری غلبه کرده و حتی به صورت ناشناس معترف به آن گردی نهایت بزرگمنشی و بلوغ عقلی و ذهنی انسان را می رساند
درود بر شرفت ای مرد بزرگ درود بر شرفت \n\nهمین که این درد را فریاد زدی تا شاید از صدای تو کسی به فکر بیفتد تا چاره ی این دردهای بزرگ را پیش پای ما نهد.\n\nگرچه چاره واضح است و بدان ای رادمرد با ایمان می گویم چون چنین هوشیارانه درد را شناختی درمان نیز دور از دسترس نخواهد بود\nنباید حال که اینچنین آگاهی بخواهی در این درد بمانی \n\nایمان داشته باش که راه حل نیز دست یافتنی است\nکامنت تو را دستمایه ی پستی می کنم به نام “شاه کلید خوشبختی” به امید آنکه راضی باشی با این استدلال که هدفت از گذاشتن این کامنت آگاهی دیگران است
آیا متلک خانم صدر نیاز به پاسخ دارد؟؟؟!!!\nخانم صدر پس از فرار از ایران مقاله ای را در بحبوحه مبارزات جنبش سبز منتشر نمود که حداقل بخش در خور توجهی از مردان معتقد به این جنبش را در وضعیت انفعالی و نا خرسند ی، قرار داد.\nقبل از ادامه بحث خود را بطور اجمالی معرفی میکنم. بنده مردی متاهل پدر 2 دختر دوست داشتنی و با 42 سال سن متولّد شهر،خانواده و فرهنگی اسلامی و مذهبی هستم. ... همچون راحبه هایی مذکر!!! تا 28 سالگی که ازدواج کردم زندگی مجردی را سر نمودم. خانم شادی صدر!، به ایمان آنزمان خود! سوگند که به هیچ دختری حتی جمله ای دوستانه نگفتم و بجز چند نگاه گریخته کاملاً اتفاقی (که امیدوارم آزار جنسی محسوب نفرمایید) هیچ تعاملی با جنس مخالف نداشتم. و تنها تماس فیزیکی مشکوکی که با زنان داشتم! نوک انگشتان دانشجویان پزشکی دختری بود که شکم حاد مرا جهت آموزش تشخیص آپاندیسیت زیر نظر استادشان لمس نموده بودند.... \nهمانطور که از تعالیم دینی خود انتظار داشتم بایستی در زندگی زناشویی خوشبخت تر میبودم اما حاصل آنهمه پاک و مثبت بودن به قیمت دردی تمام شد که اکنون همسر مهربان، با وفا و دوست داشتنی ام دچار آن است و هیچگونه راهی برای واگویی ندارد. دردی بسیار بسیار کلافه کننده تر از تلخترین متلکها و آن این که شوهر فوق تحصیلکرده اش که به بسیاری از محاسن مجهز است قدرت برقراری سادهترین ارتباطهای روحی و جسمی را ندارد.......باور کنید دلیل علاقه من به عنوان یک مرد به جنبش زنان فریاد اعتراض زنان در خیابانها نیست بلکه رنجموره بیان نشدنی است که در دل آنها در خانه هاست و برخی مردان از شنیدن آن دیگر کلافه شده اند.\nسرکارخانم شادی صدر!!!، تعمیم شما از آزارش جنسی به همه مردان که کاملاً خطا در آمد. امّا انصافاً آزار جنسی که شما زنان با کلام یا لوندیهای زنانه به مردان روا داشته اید در چرتکه ی خود انداخته اید. من برخلاف شما نمیگویم که تمام زنان ایرانی در پروسه بلوغ جنسی خود ناگزیر از تحقیر رفتاری یا کلامی و یا عاطفی مردان بوده اند امّا خود به خوبی بیاد دارم که چگونه مورد تمسخر زنانی قرار گرفتم که از خوف گناهان کبیره سر به زیر ازکنارشان گذشتم و طعم تلخ مصداق متلک بی عرضه و یا نامرد را چشیدم !!! ......\nامروز که به سن کافی از بلوغ گذشته ام، میدانم لذت جمله ای شیرین با کمی چاشنی اغراق که شما آنرا متلک مینامید را تنها از خود دریغ نکرده ام بلکه از همان زنانی که به فراخور هورمونهای خدادادی منتظر چنین سخن تحریک آمیز بوده اند را دریغ کرده ام. بهرحال من مطمئن هستم شما هم اگر مثل من آسیب روحی-جنسی ندیده بودید از بسیاری از آنها هم لذت برده اید !!!\nدر جامعه ای که مادران درب لذت دختران خود را میبندند! پسران مجبورند لذت را کلوخه کنند و از دیوار بیندازند. \nمطمئن هستم شما بعنوان یک زن هدف متلک را بخوبی میدانید! ایجاد تحریکی برای تعاملی شیرین و گمان میکنم مقاله شما هم از سر همان لذت خواهی های متلک گونه بود که کمی چاشنی اش مانند متلکهای ایرانی زیاد شده و تلخ میزند!!!\nامّا این تلخی در من کارافتاد تا جواب شما را بدهم\nبه امید خوشبختی تمام زنان فردا از جمله دختران من \n\nفخّار.ر - تهران
داستان مقاله ی خانمی به نام شادی صدر که حقوق می خوانند و به عنوان یک فعال در استیفای حقوق زنان و در واقع به عنوان یک فمنیست و یکی از پرچم داران این نهضت معرفی می شود این روزها نقل محافل دنیای وب شده است.
ایشان به کمک همان بلاهت معمول جمهوری اسلامی که به مانند یک انقلابی و توسط افرادی بدون یونیفرم دستگیر و یازده روز در بازداشت نگه داشته شد برای خود این اعتبار را کسب کرد و در واقع بدلیل نداشتن هیچ محملی از فعالیتی موثر و قابل اعتنا در شرایطی که جوانان این مملکت بخصوص این روزها به اتهام پرتاب سنگ به اعدام محکوم میشوند آزاد گردیده و حتی رژیم نیازی به ممنوع الخروج کردن وی ندیده است .
وی با رندی تمام بلافاصله از این موقعیت کاذب سیاسی خود استفاده نمود و مهاجرت کرد و با توسل به ادعای یک مبارز تحت تعقیب قرار گرفته نه تنها در حالی که هزینه دهندگان واقعی در زندانها یا قبرستانها هستند از مواهب زندگی در غرب استفاده می کند بلکه با سوء استفاده و مصادره به مطلوب کردن سالها محرومیت زن ایرانی جوایز مختلفی را پی در پی دریافت می کند و الت دست مقامات دست راستی کشورهای غربی برای استفاده در تخریب وجهه ی بین المللی ایران و همچنین تکمیل ژست آزادی خواهی ایشان می گردد.
انتشار این مقاله که به جرات در هر جامعه ای با فرهنگ والا فقط و فقط خودکشی حرفه ای نویسنده ی آنرا در پی دارد خود به تنهائی می تواند برای هموطنان ما موضوع تامل بیشتر بر رعایت تعادل در تغییر مناسبات اجتماعی مان قبل از ایجاد شعور فرهنگی لازم باشد.
تامل بر اینکه چگونه الگوهای ترقی خواه ما اینچنین واپس گرایانه تر و بسیار متحجرانه تر از آنهائی که نقدشان می کنند می گویند و عمل میکنند.
اما از آن تامل برانگیزتر دفاع اکثریت زنان و تعدادی از مردان از ایراد چنین سخنانی می باشد که اگر با تحلیل عریان و بدون لاپوشانی وضعیت تعاملات جنسی جامعه مورد توجه قرار گیرد قطعن هر ایرانی صاحب انصاف و تفکر سالمی را متوجه ی فاجعه ای رخداده و به حد تقریبن غیر قابل برگشت میکند.
ادعاهای سخیف یکجانبه و بیمار گونه ی نشان دادن مردان ایرانی بلاستثنا به عنوان منحرفین جنسی با استفاده از نوشتن نقدی بر سخنان امام جمعه ی تهران که گفتار وی خروش زنان آنسوی عالم را بوجود آورده و اعلام اینکه حرف و کردار مردان ایرانی از او بدتر است یکطرف و دفاع عده ی کثیری از این اندیشه مبنی بر پلیدی خودشان و یا پدر برادر پسر و یا همسرشان از طرف دیگر نشان از دهها نوع معضل اجتماعی دارد که نباید براحتی آنرا ندیده گرفت.
لطفن ادامه مطلب مبنی بر دعوت تمام اندیشمندان به بررسی بی پرده و شفاف بر مناسبا ت فعلی زن ومرد در جامعه ی شهری ایران را در اینجا بخوانید
http://men-women.clubpage.de/