رادیوی ملی آمریکا در گزارشی به بررسی جنبههای مختلف گزینههای آمریکا در مقابل ایران پرداخته و پس از بررسی مشکلات و ناکامیهای احتمالی دو گزینه حمله نظامی و تغییر حکومت در ایران، نتیجه گرفته است که «در مورد ایران هیچ گزینه خوبی وجود ندارد.»
رادیوی ملی آمریکا در گزارشی به بررسی جنبههای مختلف گزینههای آمریکا در مقابل ایران پرداخته و پس از بررسی مشکلات و ناکامیهای احتمالی دو گزینه حمله نظامی و تغییر حکومت در ایران، نتیجه گرفته است که «در مورد ایران هیچ گزینه خوبی وجود ندارد.»
این گزارش ان.پی.آر که سهشنبه 14 اردیبهشت منتشر شد، با اشاره به مصمم بودن مقامات دولت اوباما که میخواهند مانع گسترش سلاح هستهای از سوی ایران شوند اما در کشمکش چگونگی آن هستند، میگوید که حتی منتقدین داخلی دولت آمریکا نیز در چگونگی برخورد با ایران همفکر نیستند.
برخی کارشناسان موافق حمله نظامی هستند و برخی دیگر اگرچه اتخاذ سیاست جسورانهتر از سوی دولت را ضروری میپندارند، اما میگویند اول باید به تغییر حکومت ایران پرداخت.
گزینه حمله نظامی
گزینه حمله هوایی نظامی به تسهیلات هستهای ایران براساس مطرح میشود که ایران هستهای منطقه ناپایدار خاورمیانه را بیثباتتر خواهد کرد و همین مسئله توجیه کافی برای حمله به این کشور است.
کاری شیک، محقق موسسه هوور و مشاور امور خارجی سابق سناتور جان مککین، رقیب اوباما در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، حمله نظامی به زیرساختهای هستهای ایران را نهایتا برای پیشگیری این کشور از دستیابی به سلاح هستهای ضروری میداند.
به نظر او این ضرورت از آن جا نشات میگیرد که «هدف امنیت ملی برای آمریکا بسیار مهم است.»
ان.پی.آر در ادامه گزارش خود میآورد که حمایت از حمله نظامی علیه ایران بهخصوص در میان جنبش نومحافظهکاران آمریکا بسیار نیرومند است، اما آنها نیز با یکدیگر همفکر نیستند.
به عنوان مثال مایکل رابن محقق اتاق فکر موسسه اینترپرایزآمریکا کاملا مخالف نظرات شیک است. او که خود را یک نومحافظهکار میخواند و طرفدار پروپاقرص جنگ عراق بودهاست، ایران را موردی «متفاوت» ارزیابی میکند.
گزینه تغییر حکومت
مایکل رابن هم از ایجاد بمب هستهای از سوی ایران نگران است، اما مخالف هرگونه حمله نظامی به این کشور نیز هست. رابین بهترین راه ممانعت ایران در این زمینه را فشار برای تشکیل دولت جدید در این کشور میداند.
او می گوید «من طرفدار تغییر حکومت ایران هستم و حمله نظامی این امر را به شکست میکشاند.»
مایکل رابن به دوران اول انقلاب اشاره میکند و میگوید که به نظر او آیتالله خمینی پس از انقلاب تقریبا کنترل کشور را از دست داده بود، اما پس از حمله عراق به ایران همه ایرانیها پشت او ایستادند. او شرایط کنونی ایران را مشابه آن زمان میداند و ادامه می دهد که «اگر آمریکا به ایران حمله کند مردم دوباره از دولتشان پشتیبانی خواهند کرد.»
مایکل رابن که پنج سال در ایران به پژوهش مشغول بوده میگوید: «هرکسی که میگوید مردم ایران به پاخواهندخواست و از بمباران کشورشان حمایت خواهند کرد هرگز در ایران نبوده و با ایرانیها گفتوگو نکردهاست.»
او فهرستی از شیوههایی در دست دارد که آمریکا میتواند به «تغییر حکومت» کمک کند که حمایت از اتحادیههای مستقل تجاری، برپایی دستگاه ارتباطی مخفی، و استخدام فراریها از جمله آنها محسوب میشود.
رابن با تاکید بر غیرقابل پیشبینیبودن اوضاع در صورت تغییر حکومت، می گوید که آمریکا باید استراتژی خود را مشخص کند و تصمیم بگیرد که برای تشویق مردم ایران و هر دولتی که پس از این حکومت سرکار بیاید چه کاری میخواهد انجام دهد.
مشکلات «تغییر حکومت»
توماس کاراثرز، کارشناس سیاست خارجی در موسسه کارنگی برای صلح بینالمللی که چنین تلاشهایی را مطالعه میکند، تغییر حکومت را در ایران محتمل نمیداند.
او با اشاره به خواست برخی کارشناسان مبنی بر گزینه تغییر حکومت در ایران، موضع خود را در این زمینه محتاطانه میداند.
به نظر او شواهد محکمی وجود دارد که نشان میدهند خواستههای آمریکا در این خصوص همیشه موفق نبوده است. وی در این زمینه تلاشهای پنجاهساله ناموفق این کشور برای تغییر حکومت در کوبا را مثال میآورد.
کاری شیک، محقق موسسه هاور و طرفدار حمله نظامی به ایران، در انتقاد از «وابستهشدن به تغییر حکومت برای ممانعت از گسترش برنامه هستهای ایران» میگوید:«حتی یک دولت آزادیخواهتر در ایران نیز ممکن است نتواند علیه عناصر سختگیر طرفدار بمب هستهای کاری کند.»
او بر این باور است که حکومت جدید نیز ممکن است پس از مدتی به ازسرگیری برنامه هستهای بپردازد و همچنان برای آمریکا مشکلآفرین باشد.
شیک که پروفسور مطالعات امنیت بینالمللی آکادمی نظامی آمریکاست به خطرات احتمالی حمله نظامی نیز واقف است و میگوید ایران ممکن است به دلیل مثلا انتقامجویی، جنگ را گسترش دهد و در این صورت جنگ وسیعتری -در تمام خاورمیانه- در خواهدگرفت.
اما مایکل رابین میپذیرد که سیاست «تغییر حکومت» که او با آن موافق است، نیز ممکن است به نتیجهای نیانجامد.
ان.پی.آر در پایان گزارش خود در یک نتیجهگیری کوتاه نقطه توافق همگانی را چنین خلاصه میکند: «هیچ گزینه خوبی درمورد ایران وجود ندارد.»
همفکر توده ای همین معمار در سایت رادیو زمانه به همین با مزگی ضد و نقیض سر هم کرده در مورد نقش طبقه ! کارگر .
http://zamaaneh.com/analysis/2010/05/post_1461.html
شما از ضد و نقیض های این عضو شاخص حزب توده چیزی فهمیدید ؟
اول می گوید( من پارهای از ایرادها به این جنبش را مبنی بر این که طبقهی کارگر در آن حضور ندارد، اصلاً قبول ندارم .)
بعد اما میگوید
(هرچند تاکنون بخش اندکی از این قشر در این جنبش شرکت داشته، اما گرایش و هواداریاش از آن کم نبوده است. حضور هم کموبیش داشته است)
بعد میگوید :
جاذبهی جنبش هم برای نیروها و بهویژه طبقات زحمتکش است که در جهت مبارزات اقتصادی- صنفی خود حرکت میکنند و میبینند در اینجا هم یارانی دارند و مطالباتشان بازتاب دارد. من تناقض نمیبینیم، اما البته همخوانی خیلی زیادی هم ندارد.
بد بخت مملکتی که فعال سیاسی چپش اینقدر از موضوع پرت باشد
بهترین گزینه حمایت از دموکراسی درایران است،کاری که تقریبا 60 سال پیش مسیرش را بنفع یک”پسر خوب” تغیردادید. یک ایران دموکرات همانند:ژاپن ویاآلمان نتنها خطرناک نخواهد بود، بلکه
بهترین متحد ودوست خواهد بود. راستی دوکشور دموکرات نشان دهید که با هم جنگیده اند؟