بررسی روابط ایران، ترکیه و اسراییل
به دنبال کشتار فعالان صلح در کشتی کاروان آزادی توسط اسرائیل، سخنگوی ارتش این کشور دلیل جالبی برای توجیه اقدام جنون آمیز کماندوهای اسرائیلی در قتل عام غیرنظامیان این کشتی آورد.
به گفته وی، افراد داخل کشتی یکی از کماندوهای اسرائیلی را خلع سلاح کرده و با اسلحه وی به سوی سربازان اسرائیلی شلیک کردهاند و به همین دلیل سربازان مجبور به پاسخ متقابل و قتل 19 تن از سرنشینان کشتی مرمره شده اند که بسیاری از آنها اتباع ترکیه هستند.
دور از ذهن میآید که چنین توجیهی مورد پذیرش افکار عمومی قرار گیرد، به ویژه آنکه نخستین بار نیست که اسرائیل در توجیه اقدامات خود چنین دلایلی ارائه میکند.
در سال 2006 پس از کشتار قانا در لبنان، ارتش اسرائیل ادعا کرده بود که نیروهای حزبالله از منازل مسکونی به سوی آنها شلیک کرده اند و در کشتار مردم غزه در خانه هایشان، پناه گرفتن عناصر حماس در خانه ها را بهانه حمله به غیر نظامیان مطرح ساخته بود.
اما نکته تازهای که در قتل عام فعالان صلح کاروان آزادی وجود دارد این است که اسرائیل با کشته و زخمی کردن افرادی با ملیت های گوناگون، اقدامش را بعدی بینالمللی بخشیده و به همین دلیل واکنش سریع و خشمگینانه جهانی را متوجه خود ساخته است.
در این میان ترکیه طرف اصلی در این کشتار قرار گرفته است.
آنکارا به دنبال کشته و زخمیشدن شهروندان ترک در کشتی کمکهای انسانی، سفیر خود را از تلآویو فرا خوانده و مانور مشترک نظامی با اسرائیل را که برای روزهای آینده برنامه ریزی شده بود، ملغی ساخته است.
عمق رنجش ترکها از واکنش خشمگینانه رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه به ماجرای کاروان آزادی قابل درک بود که اقدام اسرائیل را تروریسم دولتی نامیده است.
آنکارا مدتی است که اقدامات اسرائیل را با صراحت لهجه بی سابقه ای مورد انتقاد قرار میدهد و بویژه از هنگام جنگ غزه در سال 2009 به این سو رهبران ترکیه به شدت سیاست آتش افروزانه اسرائیل را به چالش کشیده اند.
مواضع ضد صهیونیستی آنکارا، موجب محبوبیت رهبران ترکیه در میان مسلمانان و بویژه اعراب شده است.
در عین حال ترکها بیش از پیش به مواضع تهران و دمشق نزدیکتر گشته و به این ترتیب زمینه نارضایتی در واشنگتن و تل آویو را فراهم ساخته اند.
واقعه کشتار کاروان آزادی، بر عمق تنش میان تل آویو و آنکارا خواهد افزود و حتی میتوان پیشبینی کرد که روابط شکننده اسرائیل با ترکیه و برخی کشورهای عربی را دچار صدمه جدی کرده باشد.
این در حالی است که رجب طیب اردوغان محبوبیت چشمگیری در میان فلسطینیها و مردم عرب به دست آورده و به این ترتیب نفوذ نرم ترکیه در منطقه رو به افزایش گذاشته است.
رفتار سران ترکیه و این واقعیت که این کشور در حال تبدیل به عمق راهبردی برای فلسطینیها و اعراب است را میتوان با وضعیت کنونی ایران در خاورمیانه و سیاست های محمود احمدینژاد مقایسه کرد.
احمدینژاد همواره با سخنان جنجال برانگیز درباره اسرائیل و انکار هلوکاست، به عنوان یک چهره ضداسرائیلی در صدد کسب محبوبیت در داخل و خارج ایران برآمده است.
البته دفاع از فلسطین با چشمداشت های سیاسی از سوی هر رهبر دیگری به مانند رهبران ترکیه نیز انجام میشود و احمدی نژاد در این میان استثنا نیست.
اما تناقض فاحش میان سخنان و عملکرد دولت احمدی نژاد و طرح سخنان عجیب درباره انکار هلوکاست که موجب بیشترین بهرهبرداری اسرائیل در مجامع جهانی از آن به نفع خود و مظلومیتنمایی در غرب و شرق برای این رژیم شد، در جای خود سوال برانگیز بوده است.
کافی است سخنان شداد و غلاظ احمدی نژاد را با سخنان مرد سایه دولت، رحیم مشایی مقایسه کنید که میگفت و اصرار می کرد مردم اسرائیل دوست مردم ایران هستند.
هنوز هیچکس در دولت توضیح نداده است که چگونه میتوان میان انکار هلوکاست، قتل عام یهودیان، که یک واقعه تاریخی مسلم است با دوستی با «مردم اسرائیل» در حالی که نمیتوان آن را یک کشور به معنای رایج آن تلقی کرد، رابطه معقول و معناداری برقرار نمود.
ایران به دلیل سخنان نسنجیده احمدینژاد با فشار بین المللی بیسابقهای مواجه شد و اسرائیل هنوز که هنوز است در مجامع بینالمللی بر روی سخنان احمدی نژاد در حال موج سواریاست که «منکران هلوکاست در ایران بر سر کار هستند و میخواهند کشور ما را از صحنه روزگار حذف کنند.»
در کنار مواضع ضد اسرائیل رئیس دولت، دیدارهای بیسابقه میان مسولان آن با وزیران و مسولان اسرائیلی خود داستان دیگر بوده است.
دیدار وزیر علوم دولت اول احمدی نژاد با وزیر علوم اسرائیل در اردن و ملاقات رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با وزیر گردشگری اسرائیل در مادرید پایتخت اسپانیا، تنها بخشی از ماجراست که به رسانه ها درز کرده است.
اما در سطحی دیگر، دولتمردان ترکیه در حالی به عنوان نمایندگان مردم خود سخن علیه اسرائیل به میان میآورند که مواضع آنها بر پایه یک اقتصاد داخلی قوی و پشتیبانی ملی پایدار قرار دارد.
در مقابل، سخنان احمدی نژاد در حالی که وی در داخل با بحران عمیق مشروعیت روبروست و اقتصاد ملی را با سیاست های خود به مرز ورشکستگی سوق داده است تا چه اندازه میتواند انعکاسی واقعی بر معادلات منطقه داشته باشد؟
از اینرو نباید تعجب کرد که محبوبیت و نفوذ نرم ترکیه در ورای مرزهای این کشور بسرعت در حال افزایش است؛ درحالیکه نفوذ منطقهای و سیاست خارجی ایران تابع سخنان شعارگونه رئیس دولتی است که قصد دارد ناکامیهای داخلی خود را با مانورهای فرامرزی جبران کند.