نسخه آرشیو شده

خندیدن باعث می‌شود تحمل کنی
از میان متن

  • تا امروز تولید خنده لحظه‌ای متوقف نشده. تعداد وبلاگ‌هایی که خبرها و حرف‌های بی‌پایه و عجولانه دست‌اندرکاران نظام را دست می‌اندازند بیشتر و بیشتر شده. اس‌ام‌اس و اینترنت بیشتر از پیش به کمک طنز و جوک آمده. جوک‌ها چند وقتی است قومیت‌ها و عادت‌هایی که بهشان نسبت می‌دهند را بی‌خیال شده‌اند و به سراغ سیاست آمده‌اند
مرضیه رسولی
جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۰۱:۰۱ | کد خبر: 53187

مرضیه رسولی در این یادداشت، طنز را به سلاحی برنده برای مبارزه دربرابر رفتارهای تحقیرآمیز سیاسی تشبیه کرده که به مردم همچنان این قدرت را می‌دهد که دربرابر «درد تحقیر» بخندند

چهار روز قبل از انتخابات بود. سر میرداماد به زنجیره سبز انسانی که از میدان تجریش شروع می‌شد و تا راه‌آهن ادامه پیدا می‌کرد پیوسته بودیم. مچ‌بندهای سبز تازه شده بود هویتمان، و داد می زدیم «نن جون مهدی فهمید محمود هنوز نفهمید». داد می‌زدیم «سیاستو رها کن سبزی‌فروشی وا کن». «نن جون مهدی» از مناظره انتخاباتی بین احمدی‌نژاد و کروبی بیرون آمده بود و «سبزی فروشی» از فیلم تبلیغاتی احمدی‌نژاد که از تلویزیون پخش شد و در آن مشغول چیدن علف‌های هرز از باغچه‌ خانه‌اش بود.

طرفداران آقای احمدی‌نژاد هم بودند که می‌گفتند «جومونگ ایران زمین، احمدی نازنین» یا «بعد بیست سال اومده هی چیز و چیز چیز می‌کنه». میرحسین موسوی در مناظره با محمود احمدی‌نژاد عصبی شده بود و جای بعضی از کلمه‌هایی را که از ذهنش فرار می‌کرد، با «چیز» پر می‌کرد. سبزها جواب این شعار را با «دولت سیب زمینی چیزم براش زیاده» می‌دادند.

دیده شد که بعضی سیب‌زمینی به سر نیزه‌ زدند و در تجمعات قبل از انتخابات شرکت کردند به خاطر این‌که ستاد محمود احمدی‌نژاد برای جلب حمایت مردم بعضی از شهرها و روستاها بین آنها سیب‌زمینی رایگان توزیع کرده بود. «دکتر برو دکتر» از دهان نمی‌افتاد. امید داشتیم که جمعه 22 خرداد 88 و روزهای بعدش مال ماست و فریاد می‌زدیم احمدی بای‌بای.

چند شعار دیگر آن روزها هم از این قرار بود:
تا آخر هفته/ احمدی رفته
نیروی انتظامی/ سبز تو هم قشنگه
یه هفته دوهفته محمود حموم نرفته
بگم؟ بگو/ دودوتا؟ پنج تا/ دو دوتا؟ ده تا/ دودوتا؟ هرچی که دکتر بگه (میرحسین موسوی در مناظره با احمدی‌نژاد رو به دوربین کرد و گفت امروز با پدیده‌ای مواجهیم که توی چشم شما نگاه می‌کند و دروغ می‌گوید. می‌گوید دودوتا چهار تا نیست. (نقل به مضمون))


دولت سیب زمینی نمی خوایم نمی خوایم
کلاغ پر/ گنجیشک پر/ احمدی پر
توپ تانک فشفشه/ احمدی‌نژاد دقت کن (استادیوم ‌بروها نقش بسزایی در تولید شعارها داشتند و در بعضی شعارها فقط اسامی فوتبالیست‌ها جای خود را به اسامی نامزدهای انتخابات داده بود. مثلا جمعیت فریاد می‌زد ایول ایوله ایول/ موسوی یله ایول)

بعد از انتخابات تا چندین ماه میزان تولید شعارهای طنز و جوک به خاطر شوکه بودن مردم از چگونگی سرکوب اعتراض‌ها به نتایج انتخابات توسط حکومت کم شد اما از بین نرفت:
هاله نورو دیده/ رای ما رو ندیده
رای ما رو دزدیده/ داره باهاش پز می‌ده

مردمی که نتیجه‌ انتخابات برایشان مهم بود، از شر «تولید بی‌وقفه حماقت» به طنز پناه بردند و خیلی از شعارها و خواسته‌ها و نخواسته‌ها چاشنی غلیظی از طنز داشت. طنز به مثابه‌ سس پرادویه‌ای که با آن غذای بدمزه‌ای را که برایت درست کرده‌اند راحت‌تر فرو می‌دهی. طنز در این‌که دانشجو و روشنفکر و کارگر و زحمت‌کش و بی‌کار آمدند کنار هم، نقش پررنگی داشت؛ گریزگاهی پیش از این‌که همه چیز روی سرت آوار شود؛ ایمنی در برابر زلزله‌ای که هر روز و هرساعت تکانت می‌دهد.

خندیدن باعث می‌شود تحمل کنی و در میدان باشی. درد تحقیر، طنز می‌زاید. می‌گویند نیاز، مادر اختراع است و به نظر من تحقیر شدن، مادر طنز است.

چاره‌ای جز خندیدن به تولید بی‌وقفه‌ حمایت که گریبانمان را گرفته، نیست. سلاحی برنده و حتی زهرآگین‌ترین سلاح برای مبارزه و برای همین است که ما هنوز زنده‌ایم و تا وقتی می‌خندیم پاینده‌ایم و می‌گوییم هوا را از من بگیر اما خنده‌ام را نه.

یکی از علت‌هایی که جنبش سبزها را به انقلاب مخملی بیست سال پیش در چکسلواکی شبیه کرد همین است: به کار گیری طنز توسط انقلابیون. طنز در شعارهای مردم ایران در زمان انقلاب 57 هم نقش ویژه‌ای داشت.

تا امروز تولید خنده لحظه‌ای متوقف نشده. تعداد وبلاگ‌هایی که خبرها و حرف‌های بی‌پایه و عجولانه دست‌اندرکاران نظام  جمهوری اسلامی را دست می‌اندازند بیشتر و بیشتر شده. اس‌ام‌اس و اینترنت بیشتر از پیش به کمک انتشار طنز و جوک آمده. جوک‌ها چند وقتی است قومیت‌ها و عادت‌هایی که بهشان نسبت می‌دهند را بی‌خیال شده‌اند و به سراغ سیاست آمده‌اند.

طنز و جوک نه به هاله‌ نور رحم می‌کند نه به سرلشکر فیروزآبادی و نه به ساندیس‌های سوپرمارکت‌های دریانی. طنز همیشه در جنگ با حماقت است و این روزها ذره‌بینش را دست گرفته و نه تنها در اخبار روز که در تاریخ واکاوی می‌کند و حماقت را از آن بیرون می‌کشد و پیش رویمان می‌گذارد.

دیگر حتی لازم نیست برای نشان دادن میزان حماقت از طنازی‌ات استفاده کنی. همین که جمله‌های سران را از دل روده‌درازی‌هایشان بیرون می‌کشی و می‌گذاری پیش روی مخاطبت، کارت را انجام داده‌ای. همین ‌که آگاهی می‌دهی و زباله‌ای را که نه آن زیرها که در سطح خودش پنهان کرده را بالا می‌آوری و جلوی چشم مخاطبت می‌گیری. 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

کسری دانشور

البته از یک نظر، پناه بردن به طنز وقتی پیش می آد که آدم در باره ی یه چیزی خیلی ندونه و به زبون ساده تر طنز که همچنین “همه پسند”  هم هست پناه ببره. منظورم این نیست که بده، منظورم اینه که شاید منشأش اینه و در واقع در این صورت از یه کم بودی پیش اومده

کسری دانشور | ۱۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۷
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی