نسخه آرشیو شده

شکست راهبرد آمریکا در افغانستان و اهمیت ایران
محمود کیان‌ارثی
یکشنبه ۰۶ تیر ۱۳۸۹ - ۰۶:۵۸ | کد خبر: 53785

شکست راهبرد آمریکا در افغانستان و اهمیت ایران

برکناری ژنرال استنلی مک‌کریستال از فرماندهی ناتو و نیروهای متحدین در افغانستان که توسط رئیس‌جمهوری آمریکا صورت گرفت، بار دیگر عمق آشفتگی سیاست کاخ سفید در افغانستان و پاکستان را عیان ساخت.

سیاست دولت باراک اوباما در افغانستان چنان آشفته است، که ژنرال مک‌کریستال به‌طور علنی، به تمسخر تصمیم‌گیران در واشنگتن نشسته و مشاوران ارشد اوباما را دلقک خطاب کرده است.
پس از گذشت 9 سال از اشغال افغانستان، دولت مرکزی حتی به سختی بر کابل تسلط دارد و طالبان هر روز بیش از گذشته قدرت یافته و بر مناطق مختلف افغانستان چیره می‌شوند.

بنا به تازه ترین گزارشی که سازمان ملل متحد در مورد اوضاع امنیتی در افغانستان منتشر کرده است؛ در هر هفته به‌طور متوسط سه حمله انتحاری در این کشور انجام می شود.

براساس این گزارش، در چهارماه اول سال جاری میلادی، شمار پرتاب بمب به خیابان‌های این کشور به نسبت سال گذشته 94 درصد افزایش داشته و کشتن ماموران دولتی نیز در همین زمان به نسبت سال گذشته تا 45 درصد افزایش یافته است.

این در حالی است که یک ماه گذشته، یکی از خونبارترین دروه‌های تجربه حضور نیروهای آمریکایی و ناتو در افغانستان بوده است، به‌طوری که در ماه ژوئن تعداد تلفات نیروهای آمریکایی و ناتو به ورای 64 کشته رسیده است.

ناتو و فرماندهان نظامی آمریکایی در افغانستان، دقیقا در حال تکرار همان حماقتی هستند که فرماندهان نظامی شوروی، 30 سال پیش در جریان ورود ارتش سرخ به افغانستان مرتکب شدند.
در واقع نیروهای آمریکایی و سربازان ناتو، در همان باتلاقی گرفتار شده‌اند که سربازان ارتش شوروی در مقابله با چریک‌های احزاب و گروه‌های اسلامی در مناطق کوهستانی ناشناخته و صعب‌العبور با آن روبرو شدند.

ارتش شوروی با وجود برخورداری از امکانات نظامی‌ بسیار برتر از مجاهدین افغان، در مناطق سرحدات و کوهستان‌های‌ مرزی افغانستان و پاکستان کاملا‌ زمینگیر شد.

اکنون نیروهای ناتو و سربازان آمریکایی در همان مناطق‌ در حال اجرای طرح‌هایی مشابه‌‌ هستند که هزاران کیلومتر آن‌سوتر در اتاق‌های جنگ در پنتاگون طراحی می‌شوند.

باراک اوباما می‌داند،‌ هر چقدر هم فرماندهان و ژنرال‌های‌ نظامی‌اش را در افغانستان تغییر دهد، تحولی در واقعیت‌های تلخ حاکم بر افغانستان و شکست آمریکا در دستیابی‌ به اهدافش در جنگ با طالبان رخ نخواهد داد.

شکست استراتژی اوباما در افغانستان را نباید جدا از ناکامی‌های وی در پرونده‌های مختلف سیاست خارجی‌اش بررسی کرد.

وی با وجود قول‌هایش برای باز کردن باب گفت و گو با ایران، هیچ گام ملموس و راهبردی‌ برای این موضوع برنداشته است.

در عراق، پس‌ از هفت سال از اشغال آن، وضعیت امنیتی ناپایدار باقی مانده است.
روند صلح خاورمیانه ‌و گفت و گوها میان اسرائیل و اعراب، نه تنها از هنگام روی کار آمدن باراک اوباما پیشرفتی نداشته؛ بلکه به دلیل سیاست‌های افراطی دست راستی‌های حاکم بر اسرائیل و عدم تلاش دولت اوباما برای مهار تل‌‌آویو، روندی معکوس را طی می‌کند.

حداقل تا آن‌جا که به موضوع های کلیدی و پرونده‌های‌ مهم خاورمیانه، اعم از افغانستان، پاکستان، عراق، روند صلح خاورمیانه و از همه مهم‌تر سرنوشت پرونده هسته‌ای ایران مربوط می‌شود، ناکامی‌های باراک اوباما بسیار بوده است.

این در حالی است که سرنوشت آینده آمریکایی‌ها در افغانستان بیش از هر چیز به آینده روابط واشنگتن با جمهوری اسلامی گره خورده است.

ایران و آمریکا دارای‌ منافع مشترک عمده‌ای در افغانستان، پاکستان و آسیای مرکزی هستند، دو منطقه‌ای که در آن فعالیت جریان‌های افراط‌گرای اسلامی و طالبان، باعث نگرانی تهران و واشنگتن شده است.

جمهوری اسلامی از نخستین روزهای شکل‌گیری طالبان که با حمایت پاکستان، عربستان و امارات متحده عربی و همین‌طور چراغ سبز آمریکا در مقابل گروه‌های اسلامی میانه‌رو طرفدار ایران در افغانستان تشکیل گردید، با این گروه در تضاد قرار داشته که اوج آن در هنگام سلطه طالبان بر افغانستان و قتل دیپلمات‌ها و خبرنگار ایران توسط نیروهای وابسته به طالبان بود.

در حالی‌که پاکستان و عربستان از سرنگونی طالبان توسط دولت بوش بسیار ناخشنود شدند، ایران بیشترین نفع را از این تغییر برد و حتی برای دوره‌ای با نیروهای آمریکایی در جهت تسهیل عملیات نظامی آن در افغانستان همکاری کرد.

اما این همکاری ها چندان به‌طول نینجامید. پاسخی که جمهوری اسلامی در مقابل این همکاری از کاخ سفید دریافت داشت، قرار گرفتن در محور شرارت بود و به دنبال آن، اتهام به همکای با طالبان و تقویت آن در افغانستان.

پس از خروج بوش‌ از کاخ سفید، این شکاف میان تهران و واشنگتن با وجود تغییرات در سیاست خارجی اوباما، پر نشده، باقی مانده است.

چرا که‌ خط‌ مشی سیاست گفت و گوهای اوباما به دلیل عدم اعلام رسمی رد سیاست تغییر رژیم در ایران و لغو برنامه‌های پنهانی برای بی‌ثبات كردن جمهوری اسلامی كه در دوره جرج بوش آغاز شده‌اند، قادر به کمرنگ کردن بی‌اعتمادی میان دو طرف نبوده است.

کاخ سفید می‌تواند‌ با توجه به نگرانی هم‌سان جمهوری اسلامی از رشد گروه‌های افراطی در آسیای‌ مرکزی، پاکستان و افغانستان، از نفوذ تاریخی ایران در افغانستان برای سامان بخشیدن به وضعیت این کشور استفاده نماید.

اما، عدم تمایل دولت اوباما برای ورود به گفت و گوهای همه‌جانبه، آن‌گونه که مقامات ایرانی در خواست کرده بودند، تاثیر منفی خود را بر عرصه‌هایی که دو کشور در آن دارای منافع مشترک هستند، نشان می‌دهد.

افغانستان نمونه‌ای روشن است که با وجود زمینه‌های همکاری سیاسی و امنیتی، نقش و نفوذ ایران از سوی غرب ناچیز انگاشته شده است.

مقامات سیاسی و ‌نظامی پیرامون باراک اوباما نشان داده‌اند که به مانند مشاوران بوش، هیچ درک صحیحی از بستر جغرافیایی و بافت اجتماعی سنتی – قبیله‌ای افغانستان و پاکستان و پیوندهای تاریخی آن‌ها با ایران ندارند.

شاهد این مدعا،‌ تکیه دولت فعلی آمریکا بر استراتژی بمبارن هوایی در افغانستان و پاکستان بوده است که در مقایسه با دوران بوش افزایش چشمگیری یافته است که در نتیجه آن، نارضایتی عمومی در این دو کشور از سیاست‌های آمریکا به‌شدت افزایش پیدا کرده است.

باراک اوباما، با تغییر ژنرال مک‌‌کریستال به نقطه امیدوار‌کننده‌ای در افغانستان نخواهد رسید؛ زیرا استراتژی بمب‌افکن‌های غول پیکر و موشک‌هایی که از هواپیماهای بدون سرنسین به سوی خانه‌های مردم شلیک می‌شود، همانی است که ارتش شوروی در مدت یک دهه اشغال افغانستان پیگیری کرد و در نهایت با متحمل شدن تلفات بسیار ناگزیر به بازگشات از این کشور شد.

آمریکا در وهله نخست باید بازیگران اصلی در عرصه داخلی افغانستان و منافع کشورهای همسایه آن را در این کشور به رسمیت بشناسد.

افغانستان بیشترین‌ شباهت فرهنگی را با همسایه‌های فارس‌زبان خود داشته و ریشه‌های فرهنگی و تاریخی نفوذ ایران در جامعه این کشور بسیار عمیق است.

آمریکا بدون همکاری با ایران، تلاش برای برگرداندن استقرار به افغانستان‌ ناکام خواهد بود. این موضوع نیز‌ مستلزم آغاز گفت و گوهای اساسی با ایران است؛ گفت و گویی که بستر آن می‌تواند دغدغه‌های مشترک برای مقابله با افراط‌گرایی اسلامی، رشد نظامی طالبان و تولید مواد مخدر در افغانستان و امنیت مرزهای شرقی ایران باشد.

در صورتی که رهبران آمریکا اندکی به واقعیت‌های تاریخی،‌ جغرافیایی و جمعیتی در این نقطه از دنیا آگاهی یابند، درک خواهد کرد که گفت و گو و همکاری با ایران، مسیر گریز‌ناپذیر برای بازگرداندن ثبات به افغانستان خواهد بود.‌

این مطلب را به اشتراک بگذارید

امیرمحمود

فکر میکنم بحث این تحلیل درباره اهمیت ایران در افغانستان است، نه مثبت یا منفی بودن اهمین آن. اگر حضور ایران در افغانستان اهمیتی نداشت، آمریکا هم تلاش زیادی برای مذاکره با ایران نمیکرد. ایران دست کم از نظر جغرافیایی مسیر مناسبی برای تدارکات رسانی ناتو به اففانستان است، صرف نظر از نفوذ سیاسی که دارد. این که نظر مردم افغانستان درباره نفوذ ایران منفی است، اهمین نفوذ آن را کم نمیکند.

امیرمحمود | ۰۸ تیر ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۷
مازیار حقوقی

این تحلیل آقای کیان ارثی, که ظاهراً باید فارغ التحصیل دانشگاه امام حسین و یا امام صادق باشد!!  تحلیلی یکجانبه و در جهت منافع دولت جمهوری اسلامی نگاشته شده است. این تحلیل غیر واقعی و فریب دهنده در واقع تلاشهای یک لابی سیاسی دولت ایران میباشد که سعی در بزرگنمایی نقش ایران در افغانستان دارد. بر طبق آخرین نظرسنجیها اکثریت بزرگ مردم افغانستان نقش دولت ایران را در این کشور منفی بر اورد کرده و سلسله تظاهرات مردم افغانستان بر علیه سران این رژیم هم دال بر این واقعیت است. جمهوری اسلامی از همان بدو سرنگونی طالبان سیاست راهبردی کلان آن بر مبنای حمایت از جمعیت شیعه 11 در صدی هزاره و تاجیک و اصرار بر حمایت از آنان برای رسیدن بقدرت و در دست گرفتن  هژمونی سیاسی در این کشور بوده است.

مازیار حقوقی | ۰۷ تیر ۱۳۸۹ - ۱۵:۱۳
مینوچهر

با پوزش از آقای کیان‌ارثی این تحلیل درستی بنظر نمیرسد. اولأ حضور امریکا در افغانستان با حضور شوروی در این کشور فرق میکند چه عمل شوروی یک حمله نظامی محسوب و در نتیجه محکوم بود اما عمل امریکا برای بر|ندازی طالبان و مبارزه با تروریسم قلمداد میشود و مورد حمایت جهانیان.
ثانیأ طرفداران پاکستان که عمدتأ پشتون هستند از نظر تعداد بیشتر  از طرفداران ایران که عمدتأ تاجیک ها هستند میباشد و دولت امریکا هم بخوبی متوجه این نقش اساسی پاکستان در مورد صلح افغانستان هست و بجا تمرکز خود را روی آن کشور قرار داده است. در هر حال فکر نمیکنم امریکا در نهایت شکست بخورد و بدون کسب نتیجه افغانستان را ترک کند چون مسئله افغانستان از نظر امنیت کشور امریکا بسیار حیاتی میباشد.

مینوچهر | ۰۶ تیر ۱۳۸۹ - ۱۸:۱۴
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی