پیتر گریر، تحلیلگر روزنامه کریستین ساینس مانیتور در مقالهای که امروز، 25 تیر منتشر شد، به دلایل احتمالی بازگشت جنجالی شهرام امیری، پژوهشگر مرتبط با برنامه هستهای از آمریکا به ایران، از زاویه دیگری پرداخته است.
بازگشت شهرام امیری به کشورش، یک پرسش بدیهی را مطرح میکند: چرا یک فراری برمیگردد؟
مقامات آمریکایی ادعا میکنند که امیری «داوطلبانه» به استخدام آمریکا درآمده و اطلاعاتی را درباره برنامه هستهای ایران در اختیار سرویس اطلاعاتی آمریکا گذاشته است. در مقابل آمریکا نیز پنج میلیون دلار به او پرداخت کرده، اگرچه او هنگام برگشت به ایران این پول را با خود نبرده است.
آقای امیری خود مدعی است که وی زمانی که در ماه ژوئن 2009 (خرداد سال گذشته) در عربستان سعودی بود، ربوده شده است.
یقینا احتمال این کار وجود دارد، اما به طور کلی، ماموران سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) درباره زندانیان خود ویدئو نمیسازند و در یوتیوب نمیگذارند. به ویژه اگر آنها درباره وضعیت خود شکایت هم بکنند، چنانکه امیری کرده بود.
پس چه اتفاقی افتاد؟ امیر فراری (اگر او واقعا فرار کرده باشد) خودش را به عنوان فرد پیچیدهای نشان داد. آدمها به دلایل مختلف و متغیر مثل خشم، جاه طلبی، و یاس و سرخوردگی به کشورشان پشت میکنند. اما این دلایل خیلی راحت بعد از فرار فرد از کشورش، تغییر میکنند.
تجربیات اخیر سیا نشان میدهد که دلایل متعددی وجود دارد که میتواند در طول زمان منجر به پشيمانی فرد و فرار دوباره او شود.
این علت شاید عجیب به نظر برسد: آیا فرد فراری هنوز اینجاست؟ چرا ماموران باید همچنان برای نگهداری او، به وسوسه کردنش ادامه دهند؟ اما واقعیت این است که اگر ماموران امنیتی آمریکا مدام امتیازهای جدید در اختیار فرد فراری قرار ندهند، این موضوع میتواند موجب یاس و سرخوردگی او شود. شاید به همین دلیل بود که ویتالی یورچنکو به کشورش بازگشت.
یورچنکو، افسر کا.گ.ب بود که در طی یک ماموریت در رم در سال 1985 به آمریکا گریخت، اما چند ماه بعد، دوباره به اتحاد جماهیر شوروی بازگشت.
عامل انسانی
احتمال اینکه شهرام امیری از آمریکا خوشش نیامده باشد، هست. شاید انتظارات او، تحت تاثیر محصولات هالیوودی بیش از اندازه بود. یا شاید احساس گناه بر او غلبه کرده باشد. شاید دلش برای زن و فرزندش خیلی تنگ شده بود. معمولا سیا سعی میکند خانواده فرد فراری را هم به او ملحق کند، اما اینکه چرا این اتفاق در مورد شهرام امیری نیفتاد، مشخص نیست.
ویتالی یورچنکو در کنفرانس سال 1999 که با شرکت متخصصان هر دو سوی پرده آهنین برگزار شد، به رئیس سابقش اولگ کالوگین گفت که مشکلات شخصی بسیاری در آمریکا داشته است. به گفته کالوگین، یورچنکو، به شدت بیمار بود و به تاثیر داروهای غربی خیلی خوشبین بود.
وی همچنین معشوقهای هم داشت که روسی بود و در سفارت روسیه در کانادا کار میکرد و خیلی سعی کرد با یورچنکو فرار کند.
کالوگین گفت: برای او این موضوع، یک ضایعه شخصی مهم بود. او واقعا عاشق بود.
بازگشت از قبل برنامهریزی شده
و احتمال آخر اینکه شهرام امیری یک جاسوس و یک مامور دوجانبه بود. او به آمریکا فرستاده شد تا با اطلاعات خود که رگههایی از حقیقت در آن بود، اما به طرز پیچیدهای تحریف شده بود، آمریکا را گمراه کند. این اتفاقی است که معمولا در فیلمهای تریلر جاسوسی و نیز در زندگی واقعی میافتد.
به عنوان مثال، خیلی از مقامهای رسمی آمریکا در دهه هشتاد معتقدند که یورچنکو، یک جاسوس بود. بله او رونالد پلتون تحلیلگر موسسه ان.اس.ای و ادوارد لی هاوارد افسر سیا را که جاسوس شوروی بودند، لو داد. اما از سوی دیگر، این کار او باعث شد که توجه آمریکاییها از یک مامور خطرناک اطلاعاتی سیا به نام الدریچ ایمز منحرف شود.
پرونده شهرام امیری، اکنون عملیات اطلاعاتی چندلایهای است که تنها چند مورد ان در معرض دید عموم قرار گرفته است. حقیقت اقدامات وی ممکن است سالها و بلکه هرگز معلوم نشود. اما امیری حداقل نشان داد که حق با جان لوکاره است که گفته است: عملیات جاسوسی و اطلاعاتی، در یک جهان خاکستری صورت میگیرند.
سناریوی از پیش نوشتهای بود که اجرا شد