اکبر هاشمی رفسنجانی سپاه را متهم به تلاش برای کسب امکانات میکند، محسن رضایی سیاستمداران آن دوره را به طولدادن جنگ و تامیننکردن تجهیزات برای نیروهای نظامی متهم میکند، و محمد کوثری این هر دو را در کنار میرحسین موسوی متهم به «خستهشدن» و «تزلزل» میکند که باعث شد جنگ را به پایان ببرند.
در بیست و دومین سالروز پذیرش قطعنامه آتشبس از سوی ایران، مقامات تصمیمساز در دوره جنگ هشت ساله ایران و عراق همچنان روایتهای متفاوت و گاه متناقضی از نحوه ادامهپیداکردن جنگ بعد از بازپسگیری خرمشهر و همچنین پایان آن ارائه میدهند.
اکبر هاشمی رفسنجانی سپاه را متهم به تلاش برای کسب امکانات میکند، محسن رضایی سیاستمداران آن دوره را به طولدادن جنگ و تامیننکردن تجهیزات برای نیروهای نظامی متهم میکند، و محمد کوثری این هر دو را در کنار میرحسین موسوی متهم به «خستهشدن» و «تزلزل» میکند که باعث شد جنگ را به پایان ببرند.
وبسایت علیاکبر هاشمیرفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رییس شورای جنگ در زمان جنگ ایران و عراق، همزمان با سالروز پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل برای آتش بس جنگ میان عراق و ایران، یادداشتی را از او منتشر کرد که به نظر میرسد بخشهایی از خاطرات هنوز منتشرنشده او از سال پایان جنگ باشد.
او در این یادداشت نوشته است: اگرچه همه ما بهعنوان مسئولان ردههای مختلف سیاسی و نظامی تحت فرماندهی امام [آیتالله خمینی] عمل میکردیم، اما مسئولیت من در میدان جنگ و میدان سیاست بهگونهای بود که بعضی از اتفاقات چون کوهی بر دوشم سنگینی میکرد.
قطعنامه 598 شورای امنیت 29 تیر سال 1366 برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر شد. این قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یک سال و هفت روز در 27 تیر سال 1367 از سوی ایران پذیرفته شد. آیتالله خمینی، بنیانگذار انقلاب و رهبر وقت ایران 29 تیر سال 1367 درباره پذیرش این قطعنامه پیامی منتشر کرد که به «پیام استقامت» معروف شد.
پذیرش این قطنامه هرچند به معنای پذیرش آتشبس از سوی ایران بود، ولی عراق به حملات خود ادامه داد و مجدداً داخل خاک ایران شد تا نقاط مهمی از جمله خرمشهر را به دست بیاورد، اما موفقیتی به دست نیاورد و نهایتاً جنگ در 29 مرداد سال 1367 پایان یافت.
هاشمیرفسنجانی که در زمان جنگ جانشین فرماندهی کل قوا را برعهده داشت، اکنون پس از گذشت 22 سال از پایان جنگ ایران و عراق، درباره روند پذیرش این قطعنامه نوشته است: این قطعنامه علاوه بر محتوا، حتی ترتیببندهای آن نیز شیطنتآمیز بود. ماهها تلاش کردیم که ترتیب دو بند آتشبس و برگشت به مرزهای بینالمللی را عوض کنیم، زیرا اگر آتشبس قبل از برگشت به مرزها بود، چه بسا سالها عراق در سرزمینهای اشغال شده، مخصوصا در حوالی نفتشهر میماند و هرگونه واکنش ایران را نقض آتشبس معرفی میکرد.
به روایت او، با درایت افراد سیاسی و مقاومت نظامیان، نهایتا خواستههای ایران، بهویژه متجاوز شناختن صدام برای آغاز جنگ، در قطعنامه گنجانده شد و دشمنان نیز هم صدا شدند که نگذارند ایران بیش از این در میدان سیاست و جنگ پیشروی کند.
آقای هاشمی رفسنجانی توضیح میدهد: جلسات متعدد نظامی و سیاسی در حد مسئولان میدانی، منتهی به چند جلسه مهم با حضور سران قوا و فرماندهان عالیرتبه در خدمت امام شد و سرانجام جلسه سرنوشتسازی برگزار شد که در آن امام تاریخیترین تصمیم دوران رهبری خویش را برای قبول قطعنامه گرفت.
به نوشته او، به محض قبول قطعنامه و اعلام آن از سوی ایران، پیشبینی امام درباره اینکه چه تضمینی وجود دارد صدام دوباره تجاوز به مرزهای ایران را تکرار نکند، عملی شد. زیرا صدام «خیال میکرد پذیرش قطعنامه از موضع ضعف است و با لشکرهای مجهز خویش و با منافقینی که روحیه خیانتپیشگی خویش را برملا کرده بودند، از همان محورهای آغاز جنگ، یورش به خاک ایران را از سر گرفت» که با هجوم سراسری مردم به خطوط مقدم، ارتش بعث عراق مجبور به عقبنشینی شد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره قطعنامه 598 و دریافت خسارات جنگی هم گفت: خسارات ما در جنگ از سوی کارشناسان سازمان ملل خیلی کمتر از خسارتهای واقعی برآورد شد، اما متجاوز شناختن صدام و بازگشت اسرا به ایران، از دیگر پیروزیهایی است که به گفته او در کارنامه سیاسی هشت سال دفاع مقدس ثبت شده است.
«صلح تحمیلی» به روایت روزنامه ایران
روزنامه ایران، ارگان رسانهای رسمی دولت جمهوری اسلامی، امروز یکشنبه 27 تیر در گزارشی، 11 دلیل را درباره پذیرفتن قطعنامه 598 و به نوشته این روزنامه «صلح تحمیلی» به میان آورده است.
این 11 دلیل به روایت این روزنامه عبارت بودهاند از:
1. ناهماهنگی دستگاه کارشناسی با جهتگیریهای سیاسی و استراتژیک نظام که عمدتا توسط امام بیان شده و دنبال میشد.
2 ـ همسو نبودن حرکتهای کارشناسانه کارشناسان در امر مدیریت داخلی.
3 ـ جریان ندادن روحیات و پتانسیل سیاسی در امر اقتصاد.
4 ـ هماهنگ نبودن اهداف سیاسی و اقتصادی نظام.
5 ـ عدم توجه به الگوی مصرفی متناسب با روحیههای جنگطلبی مردم و سعی در تامین هرچه بیشتر رفاه اجتماعی و جریان آن از شهر به روستا و به تبع آن بالا رفتن توقعات مالی ورفاهی مردم از دولت.
6 ـ کوپنی کردن ارزاق و ایجاد حرص در مصرف که حاصل کوپنیزه شدن توزیع است.
7 ـ عدم توجه به تشدید روحیه قناعتجویی در مردم و صبر اقتصادی و آماده سازی آنان در مقابل نارساییها و کمبودهای مالی ناشی از جنگ.
8 ـ در بعد نظامی، توجه مسئولان به اصل قرار دادن ابزار و ادوات جنگی برای بهتر جنگیدن
9ـ اعتماد به طرحهای کارشناسانه غیربسیجی در پیشبرد اهداف نظامی.
10 ـ رایج شدن شعار تکنیک علیه تکنیک و تانک علیه تانک در جبههها.
11 ـ اینها همه و همه عواملی است که در طول مدت هشت سال مبارزه، همواره جنگ را تهدید میکرد و بالاخره توانست جام زهرآلود را به کام شیرین امام ریخته و حکمیت جنگ را از جبهههای نبرد به پشت میزهای مذاکره سازمان ملل آنچنانی بکشد.
به این ترتیب روزنامه دولت در ادامه انتقادهایی که محمود احمدینژاد و حامیانش در سالهای اخیر و بهخصوص در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال 88 نسبت به نحوه مدیریت کشور در دهه نخست پس از استقرار جمهوری اسلامی مطرح کردهاند، پایان جنگ و آتشبس را به گردن مدیریت کشور میاندازد و از نحوه و زمان پایان جنگ، ابراز ناخرسندی میکند.
«جنگ دو ساله، شش سال بیشتر طول کشید»
محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که برجستهترین چهره نظامی موثر ایران در مدیریت جنگ ایران و عراق بود، درباره دلیل طولانیشدن جنگ بین ایران و عراق میگوید: منطق و هدفی در ذهن دولتمردان بود كه موجب میشد منابع، بودجه و نيرو در حد معينی وارد جنگ شود كه آن هم به منظور دلسوزی برای كشور بود. اما واقعيت نشان داد كه با آن نوع دلسوزی، جنگ شش سال دیگر طول كشید، در حالی كه قرار بود حداكثر سه یا چهار ماه بعد از فتح خرمشهر با يک عمليات، جنگ تمام شود.
این فرمانده نظامی در جنگ بین ایران و عراق در گفتوگویی که در خردادماه در روزنامه ایران منتشر شد و روز گذشته خبرگزاری فارس آن را دوباره منتشر کرد، از مسئولان سیاسی پرسیده است که اگر بعد از فتح خرمشهر كل كشور را وارد جنگ میكرديد، آيا جنگ زودتر تمام نمیشد؟ و تاکید کرده است که اگر برای سقوط صدام برنامهريزی میکردیم، شايد جنگ زودتر تمام میشد.
آقای رضایی درباره نامه منتسب به او در زمان جنگ که برای درخواست امکانات جنگی بیشتر نوشته شده بود، میگوید که نامه را خطاب به آقای هاشمیرفسنجانی نوشته، اما نامه او به دست آیتالله خمینی رسیده است. او گفت که این درخواست موجب شد تا ما را متهم کنند که بهدنبال «گسترش» سپاه هستیم.
در نامهای که از سوی آیتالله خمینی درباره پایان جنگ نوشته شده، به همین نامه محسن رضایی و درخواستهای مطرحشده در آن اشاره شده است.
در بخشی از این نامه آقای رضایی آمده است: تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی نداریم، ممكن است در صورت داشتن وسائلی كه در طول پنج سال به دست میآوریم، قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال 1371 اگر ما دارای 350 تیپ پیاده و 2500 تانک و 3000 قبضه توپ و 300 هواپیمای جنگی و 300 هلیكوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابلتوجهی از سلاحهای لیزری و اتمی را كه از ضرورتهای جنگ در آن موقع است داشته باشیم، میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات را انجام دهیم.
اما آقای رضایی در مصاحبهای که به تازگی از او منتشر شده گفته است: برای چندمين بار جدا تاكيد میكنم كه آن نامه را من برای آقای هاشمی نوشتم و آقای هاشمي گفتهاند كه نامه به حضرت امام است، درحالی كه عنوان آن نامه برای امام نيست و من درهيچ نامهای از امام تقاضای امكانات نكردهام. نامهای كه از من خدمت امام بردند، با عنوان آقای هاشمی است.
به گفته او، «سپاه از سال 1362 به بعد، مسئله امكانات را مطرح میكرد، اما دوستان سياسی به ما يک پاتک زدند كه مسائل تصميمگيری را پيچيده كرد. پاتک آنها اين بود كه میگفتند سپاه میتواند بجنگد، اما به دنبال گرفتن امكانات از كشور است و بنابراین وقتی ما صحبت از امكانات میكرديم، میگفتند شما میخواهيد سپاه را گسترش بدهيد و يک چنين فضايی ايجاد كرده بودند».
در همین حال امروز یکشنبه 27 تیرماه و یک روز پس از بازنشر این مصاحبه در خبرگزاری فارس، روابط عمومی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام در اطلاعیهای اعلام کرد: در مواردی مشاهده شده که برخی از رسانه ها تحت عنوان دیدار و گفتوگو با آقای محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، مطالبی درباره پایان جنگ منتشر کردهاند. به اطلاع میرساند که ایشان تنها یک مصاحبه با روزنامه خبر داشته و هیچ گونه دیدار و پرسش و پاسخی در این باره نداشته است.
به این ترتیب با این تکذیب تلویحی مطالب مطرحشده در خبرگزاری فارس، دبیر مجمع تشخیص مصلحت از رویارویی با روایت رییس این مجمع پرهیز کرده است.
«هاشمی و رضایی دنبال معامله بودند تا جنگ»
در همین حال، روایت چهرههای نظامی حامی محمود احمدینژاد، هم اکبر هاشمی رفسنجانی و هم محسن رضایی را زیر نقد میبرد.
محمد كوثری، فرمانده سابق لشكر 27 محمد رسول الله، در این باره معتقد است که آقایان هاشمیرفسنجانی و رضایی در جنگ هشت سال بین ایران و عراق، «بیشتر به فكر جنبههای سياسی جنگ بودند و بيشتر دوست داشتند معامله صورت گيرد تا جنگ».
این فرمانده سابق سپاه، آقای و رضایی را متهم کرده که در زمان جنگ «زحماتی كه كشيدند و وقتهايی كه گذاشتند و آن چيزهايی كه بايد از آنها گذشت، کمتر در جهت منافع جنگ و كشور بوده است».
آقای کوثری میگوید: آقای هاشمی بهعنوان جانشین فرماندهی کل قوا در جنگ، با افراد دیگر که این موضوع را دنبال میکردند، به این نتیجه رسیده بودند که جنگ دیگر پیشرفتی ندارد و احساس میکردند مردم دیگر خسته شدهاند و یا بودجهای برای اداره کشور وجود ندارد و خیال میکردند که رزمندگان دیگر نمیتوانند موفقیت کسب کنند.
به گفته او فشار آمریکا و تهدید به بمباران شهرها و یا انفجار هواپیمای مسافربری و یا صادرنکردن نفت، در مجموع آقایان را به این نتیجه رساند که باید به نحوی موضوع جنگ را جمع کنند و اگر جمع نکنند بدتر میشود.
این فرمانده جنگ معتقد است که «مثلت» محسن رضایی، میرحسین موسوی و اکبر هاشمیرفسنجانی، از جنگ خسته شده بودند، نه رزمندگان؛ و براین باور است که «اگر اين آقايان مانند سالهای قبل محكم بودند، در اين قضايا تزلزلی ايجاد نمیشد»، زیرا به گفته او رزمندگان برای مقابله و ادامه جنگ آماده بودند.
چه کسی باید به من جایزه بدهد به خاطر فعالیت های ضد جنگ درمدرسه 3سال اخراج و6سال تبعید شدم ودوباربه زندان اوین ومی گفتم این دانش آموزان راچرابه کشتن میدهید .سرنوشت جنگ درپشت میز مذاکره تعیین خواهد شد پیروزی وفتح عراق وفتح کربلا وقدس خیال خامی بیش نیست . من شاهد بودم یک عده ازدانش آموزان را به جبهه می بردند بعد ازیک هفته دوباره همان هابرمی گشتند ودوباره سه باره اعزام می کردند بااین حساب می خواستند نشان دهند که تعداددواطلبین جبهه چقدرزیادند .که همه دیدیم چه شد.بعدازسی سال معلمی ما به خاک سیاه افتادیم الان مستاجرهستم هفتم به هفتادم گرواست . آگاهی بزرگترین دردسرانسان است .