فرستاده سابق خبرگزاری فرانسه در این مقاله با تحلیل رفتار ایرانیان نتیجه میگیرد که هنوز امکان رسیدن به توافق با ایرانیان وجود دارد، در صورتی که حقشان برای غنیسازی به رسمیت شناخته شود.
*مایکل اَدلر پژوهشگر سیاستهای دولتی در مرکز جهانی پژوهشگران وودرو ویلسن و گزارشگر مخصوص خبرگزاری فرانسه در وین است. وی در مقالهای به بررسی رفتار دولت ایران و غرب در خصوص مذاکرات بر سر مسئله هستهای ایران پرداختهاست.
به نظر میرسد که در این هفت سال هیچ چیز تغییر نکرده است. مواردی از تخطی ایران از مقررات منع گسترش سلاحهای هستهای برملا میشود. این کشور اطلاعات اندکی در اختیار دیگران میگذارد. از مذاکره استقبال میکند. شرایطی تحمیل میکند یا زیر بار شرایط غرب نمیرود. مذاکرات متوقف میشود. این چرخه باز از نو تکرار میشود.
حق داریم به این نتیجه برسیم که این روند هرگز تغییر نخواهد کرد، بهویژه با توجه به شرطهای اخیر محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ایران، که گفته است فقط در صورتی حاضر به مذاکره است که ایالات متحده و همپیمانانش بگذارند کشورهای دیگری چون برزیل و ترکیه هم در این مذاکرات سهمی داشته باشند. او حالا میخواهد که بحث سلاحهای هستهای که به ادعای ایران اسرائیل در اختیار دارد هم در دستور کار جلسات قرار گیرد؛ نکتهای که امکان هر توافقی را پیشاپیش منتفی میکند.
خوب، خبر تازه چیست؟ خبر تازه این است که وارد دست آخر بازی با ایران شدهایم که باید دستها را رو کنیم، هرچند که همهچیز دارد با حرکت آهسته پیش میرود.
دولت اوباما دارد آخرین برگش پیش از اقدام نظامی، یعنی تحریم را بازی میکند.
افزون براین، صدایی که از دولت اوباما به گوش میرسد این است که سیاست بازدارندگی یک نیروی هستهای متخاصم به سبک جنگ سرد جزو گزینههای رفتار با ایران نیست، هرچند خیلیها میگویند که داریم به این سمت پیش میرویم.
این مرحله تحریمها برای اعمال فشار نهایی به ایران به این ترتیب اهمیت بسیار بیشتری مییابد چون مانع میشود که روزی بر سر این دوراهی قرار بگیریم که یا یک ایران دارای بمب را تحمل کنیم یا ناچار شویم ایران را بمباران کنیم.
آیا رسیدن به توافق هستهای امکانپذیر است؟ بله. بهرغم تمامی بشارتدهندگان جنگ و نابودی، کار هنوز تمام نشده است.
ایالات متحده و همپیمانانش اعتقاد دارند که هنوز راه دیپلماسی باز است و فعالیت ایران برای غنیسازی اورانیوم که کلید دستیابی به مواد لازم برای تهیه بمب است متوقف شده است.
مقامات ایالات متحد میگویند که ایرانیان با مسائل دشواری در برنامه سانتریفوژهای خود روبرو هستند. بنا بر گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در ژوئن 2009، 4920 سانتریفوژ ایران مشغول غنیسازی با گاز اورانیوم بود، و در ماه مه گذشته این رقم به 3936 عدد کاهش یافته بود. یعنی تقریبا هزار سانتریفوژ از سانتریفوژهای ایران از فعالیت بازماندهاند.
این ارقام و نحوه تحلیل آنها به این معناست که تصمیم برای حمله یا عدم حمله نظامی به ایران گزینهای نیست که روی میز باشد. گزینه نظامی بیتردید یکی از احتمالات است اما در افق نزدیک دیده نمیشود.
بنا به برآورد واشنگتن، اگر ایرانیان تصمیم به اخراج بازرسان بینالملل بگیرند و با تمام قوا تلاش کنند که اورانیوم خود را از حد کمترغنیشدهاش به بالاترین حد غنیسازی لازم برای تولید بمب برسانند، 18 تا 24 ماه طول میکشد تا ماده لازم برای تولید یک سلاح را تولید کنند.
برخی از کارشناسان با این برآورد مخالفند و میگویند که این مدت کوتاهتر خواهد بود. اما برآورد فوق برآورد سازمان اطلاعات امریکاست که مبنای دیپلماسی ایالات متحده قرار میگیرد.
دولت اوباما همچنین بر این اعتقاد نیست که ایران تسهیلات اتمی مهمی را پنهان نگاه داشته است. یکی از مقامات گفته است که ایرانیان نمیتوانند اسرار هستهای خود را مخفی نگاه دارند. مشت آنها بارها و بارها باز شده است.
شاید این حرف به نظرتان خوشبینانه برسد، اما دولت امریکا سیاستهای خود را بر اساس این برآورد تنظیم میکند.
اسرائیل هم بر سر ظرفیت سانتریفوژهای ایران با امریکا همعقیده است و احتمالا همان راه ایالات متحده را دنبال خواهد کرد، گرچه دولت یهود نسبت به مقاصد ایران بدبینتر است. اسرائیل مصرانه میگوید که ایران به دنبال ساخت سلاح هستهای است، حال آنکه برخی در غرب معتقدند که شاید ایران فقط دارد تلاش میکند تا به آستانه این توانایی برسد؛ یعنی در موقعیتی قرار بگیرد که بتواند سلاح تولید کند اما این کار را نکند.
پرسش اصلی این است که آیا این امکان وجود دارد که تهران در حال حاضر واقعا بخواهد به توافقی برسد. یا اینکه فقط میخواهد وقتکشی کند تا فرصت لازم برای توسعه تواناییهای هستهای خود را به دست آورد؟ در هر صورت، هدف ایران به وضوح رسیدن به توافقی است که به موجب آن بتواند به غنیسازی اورانیوم ادامه دهد.
واشنگتن و دیگر کشورها، بهویژه از زمانی که توافق مبادله سوخت هستهای در اکتبر گذشته نقش بر آب شد، در تلاش بودهاند تا بفهمند ایران در چه فکری است. یکی از دیدگاهها این است که احمدینژاد به دنبال درگیری است، حال آنکه علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، که در ابتدا از این موضع حمایت میکرد، اکنون دارد پشت او را خالی میکند.
هرچند مقامات ایالات متحده حرفی از موضوع توافقی نهایی نمیزنند که در آن ایران حق غنیسازی اورانیوم را داشته باشد، روشن است که ایرانیان در هر توافق نهایی حق میزانی از غنیسازی را برای خود محفوظ نگاه خواهند داشت.
اما دردسر اینجاست که ایران غنیسازی اورانیم تا 20 درصد را آغاز کرده است، میزانی که به حد لازم برای تولید سلاح بسیار نزدیکتر شده است. اما مقامات ایران میگویند که حاضرند از این کار دست بردارند.
در این میان، مقامات ایالات متحده میگویند که فعالیت حتی یک سانتریفوژ ایران را نیز نمیپذیرند زیرا در قطعنامههای سازمان ملل مکررا از ایران خواسته شده که عملیات غنیسازی خود را به حالت تعلیق درآورد. اما در هیچ کجای این قطعنامهها گفته نشده که این تعلیق تا چه مدتی باید ادامه داشته باشد، و همین راه را برای مصالحهای آبرومندانه باز میگذارد.
از دور تازه گفتگوها، که احتمالا در ماه سپتامبر آغاز خواهد شد، هیچ نتیجه شگفتانگیزی انتظار نمیرود. واشنگتن و همپیمانانش میگویند که دست کم باید شش ماه از تشدید تحریمها بگذرد تا بتوان امیدی به تغییر رفتار ایران داشت.
اگر ایالات متحده حاضر به رسیدن توافق با ایران باشد، سه دغدغه اصلی خواهد داشت:
اول آنکه میزان اورانیم کمترغنیشده ایران را محدود نگاه دارد. دوم آنکه ایران تحت نظارت بازرسیهای سرزده باشد. سوم آنکه تمامی نگرانیهای مربوط به فعالیتهای معطوف به تولید سلاح در ایران از میان برود.
در این صورت ایرانیها هم ممکن است حاضر به پذیرش آن باشند در صورتی که حق غنیسازی آنان به رسمیت شناخته شود.
به احتمال زیاد اطمینان از فعالیت ایران برای دستیابی به سلاح اتمی سختترین بخش کار خواهد بود، زیرا در برنامه ایران این حساسترین قسمت است و تهران میترسد که غرب به این بهانه نقبی به کل برنامه نظامی این کشور بزند.
هیچکس نمیتواند بهاطمینان بگوید که هر دو طرف صمیمانه مایل به مصالحهاند. اما، هرچند غیرمترقبه است، پس از این همه سال دیپلماسی ناکام، زمینه برای رسیدن به توافق وجود دارد.
آشکار است که واشنگتن نمیخواهد در موقعیتی قرار گیرد که ناچار شود بین وارد شدن به جنگ برای ممانعت ایران از دستیابی به بمب و اجبار به پذیرش ایرانی دارای بمب یکی را انتخاب کند. ایران که غنیسازی را یاد گرفته، و این حقش هم به رسمیت شناخته شده ، ممکن است به این نتیجه برسد که معامله و توافق بهتر از خطر جنگ یا فروپاشی اقتصادی است.
بنبست واشنگتن با ایران شاید آنقدرها هم که برخی گمان میکنند بنبست نباشد.