نیما نامداری، نویسنده وبلاگ ساز مخالف، عقیده دارد اعتصاب غذای زندانيان سياسی اوين و همبستگی زندانيان سياسی ديگر زندانها نشانه قوت يافتن شيوه جديدی در مبارزه است.
یکم:
يكی از مشكلات ديكتاتورها، انفعال دائمی است. ديكتاتورها خوب میدانند هيچ شيوه و ابزار سركوبی وجود ندارد كه خيال آنها را برای هميشه راحت كند. تكنولوژی سركوب هنوز آنقدر پيشرفت نكرده كه سركوبگران بتوانند در پايان يك روز كاری شاد و خندان كارت خروج بزنند و با خيال آسوده به خانه بروند و خيالشان راحت باشد كه بله، همه چيز تمام شد! قال قضيه را كنديم، از فردا صبح ديكتاتوری مستدام و بی دغدغه خواهد بود. نه هنوز آن روز نرسيده.
دوم:
تجربه جنبشهای اعتراضی در همه كشورها و همين ايران قبل از انفلاب نشان میدهد در شرايط تشديد سركوب، «زندان» كه قرار بوده برای كنترل و محدوديت باشد، خود مولد مبارزه و توسعه مقاومت میشود.
همنشينی ناگزير طيف متنوعی از مبارزان سياسی كه فارغ از مشغلهها و چرب و شيرين زندگی آزاد، ناچار به تعامل با هم هستند، منجر به ايجاد پيوندهای عاطفی شده و نهاد جديدی كه متكی به دو مولفه نارضايتی سياسی و همبستگی صنفی است (مشكلات روزمره زندانيان را میتوان مسائل صنفی دانست؟) ايجاد میشود. در شرايطی كه شدت سركوب موجب ركود در جامعه مدنی شده نهادهای مدنی جديد حول زندانيان سياسی ايجاد میشود.
خانوادههای آنها در بيرون و خود آنها درون زندان جامعه مدنی را زنده نگاه میدارند. تجربه زندانيان قبل از انقلاب نشان میدهد كه پايداری اين نهادهای غيررسمی گاهی بسيار بيشتر از نهادهای رسمی است.
سوم:
اعتصاب غذای زندانيان سياسی اوين و همبستگی زندانيان سياسی ديگر زندانها، نشانه قوت يافتن شيوه جديدی در مبارزه است. بسياری از افرادی كه اگر آزاد بودند كنش سياسی آنها بازتاب چندانی نداشت يا اگر به تنهايی اعتصاب غذا میكردند، بازتاب كمی پيدا میكرد، اكنون به واسطه شكل گيری تشكلهای غيررسمی نظير زندانيان سياسی بند فلان و خانوادههای زندانيان سياسی بند بهمان، توانستهاند محرک تداوم مبارزه و مقاومت شوند.
قطعا اين شكل مبارزه، رنجها و دشواریهای زيادی برای آنها و خانوادههایشان دارد (كه وظيه ما شرمندگان آزاد، تلاش برای كاهش رنجهای آنها است)، اما هزينههايش برای حاكميت «مضاعف» خواهدبود.