محمد نوريزاد، روزنامهنگار و فیلمساز در مطلبی به فعالیتهای اقتصادی و امنتیتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پرداخته است.
سپاه پاسداران ، امروز به راهی در افتاده است که بازگشت او به هویت اولیهاش ناممکن به نظر میرسد. راستی چرا سپاه که این روزها، سه مقولهی سیاست و اقتصاد و امنیت را هویتی همدوش و موافق طبع خود یافته است، درهمین سه وادی مالوف فرو نمیشود و سراز پنهانکاریها و مردمفریبیها به در نمیبرد و آشکارا بر طبل «این منم» نمی کوبد ؟ چرا سپاه همچنان به واگویی شعارهایی اصرار دارد که فصل پردهبرداری از آنها ، سالهاست که سپری شده؟
آوازه هرزروی سپاه از شاکله شایستهاش، همان حکایت شترسواری خمیده را به ذهن ما متبادر میسازد، که این خود ، سپاه را به وادی مضحکهی خاص وعام، چه در داخل و چه خارج، درافکنده است . ایکاش قوهی عاقلهای بود و دست کودکان امروز سپاه را میگرفت و به آنان میگفت : بچهها، اگر مشتاق لغلغهاید، بفرمایید: این شما و این اسلام و انقلاب نیمبند و از نفس افتادهای که امروزه لغلغه زبان شما شده است. شما را بهخدا بیایید و کاری با تاریخ و جنگ و شهید و شهادت و انسان و انسانیت نداشته باشی. شما را بخیر و مارا به سلامت.
شما اگر به اسکلههای رسمی وغیررسمی قاچاق کالا علاقهمندید، بفرمایید، همه اسکلههای سواحل شمال و جنوب کشوراز آن شما. خود را با همین دلمشغولیها سرگرم کنید وکاری به الفاظ فلکزدهای چون انقلاب و امام و قانون وحق مردم و خدا و قرآن واسلام و پیامبر وعلی و اولاد علی نداشته باشید.
ورود سراسیمه و همهجانبه سپاه به عرصههای سیاسی و امنیتی و اقتصادی، و چنگاندازی او به عرض و طول مناسبات همگانی کشور، و عقب راندن غضبناک رقبای بیاسلحه، آنچنان به صورت گذشته غرورآفرین این نهاد مردمی و انقلابی تیغ انداخته است که ناگزیر هرمخاطب گمگشتهای را به یاد قلندران و سینه چاکان ادوار دور میاندازد. قلندرانی که دهان مردمان را به زورمیگشودند و دو قطره آب و یک دانه نخود دراو میانداختند تا هیچکس از اوضاع بندگیاش ، و اینکه این اوضاع بندگی به کجا بند است، غفلت نورزد.
سایهای که سپاه از سالها پیش برسر وزارت اطلاعات انداخته، از جنس همان سایهای است که سپاه برسر مواضع پولی کشور انداخته است. و همان سایهای است که سیاست را به کف کفشهای براق سرداران خود میکشد تا توصیههای اساسنامهای سپاه را در ناکجای خود دفن کند. امروز سپاه، به موازات خروج از هویت ساختاریاش، چنگ به همهی مناسبات کشور برده است تا به زعم خود، انقلاب را برای آیندهای که عاقبتش معلوم نیست، حفظ کند .
ورود سپاه به عرصههای بیمار اما میلیاردی اقتصاد کشور، همان پتانسیلی است که بیکاری را، و کارها و مشاغل کاذب را، و اعتیاد را، و تنفروشی دختران را، و مفاسد اجتماعی و اداری را، و میلیارد خواری خواص را، و حریص شدن پابرهنگان اسلحه به دست را، در سراسر کشور باب کرده است .
اگر سپاه، همان سپاه پیشین ما بود، بیتفاوت از کنارهرزگیهای اقتصادی آدمهای ریز و درشت عبور نمیکرد. اگر سپاه، همان سپاه پیشین ما بود، با هربار تنفروشی دخترکان باکره، خون میگریست . اگر سپاه، همان سپاه پیشین ما بود، سینه در برابر اعتیاد این همه جوان و مرد و زن سپر میکرد و گریبان میدرید. اگرسپاه، همان سپاه پیشین ما بود، درکنار مردم قرار میگرفت و خود را خادم مردم میدانست، نه آنکه در برابر مردم بایستد، هم برسرشان بکوبد و به حبسشان دراندازد، وهم جیبشان را خالی کند.
سرداران امروز سپاه ، آنانی که سخت برمواضع آلوده خود پای میفشرند، بدانند و آگاه باشند که مردمان ما، درهمین فردای روزگار، راه را بر عبور آنان خواهند گرفت و از آنان خواهند پرسید: چه شد آن همه سینهچاکی شما برای امام و راه امام؟ راه امام آیا همین است که شما سر به مناسبات پولی کشور فرو برید و خبر از فرود و فروپاشی یک به یک خیمههای انقلاب نداشته باشید؟
آهای، ای همه سرداران سپاه، ما، هرکه هستیم، تقاص سپاه پاک و بیآلایش دیروز خود را از شما خواهیم ستاند . سپاهی که برای مردمش آب میشد، و در ناکجای تشکیلاتش نیز روزی را نمیدید که یک روز در هیبت شرکتهای اقتصادی، اسلحه به دست، برسرمیز مناقصه بنشیند و روان اقتصادی جامعه را بخراشد .
آهای، ای همه سرداران سپاه ، بدانید و آگاه باشید که راز این همه اعتیاد و دریوزگی اقتصادی ، در این است که شما به مشغلههای دیگری روی بردهاید. هروقت درهرکجا، از مناقصهای پیروز بازگشتید ، به صورت پسران ودختران از دست رفته ما بنگرید و رد پای خود را در وانهادن آنان در مخمصههای خانمانسوزی را که به دست شما بهجان آنان افتاده، رصد کنید.
کجایند همتهای ما؟ کجایند باکریها و بروجردیها و کریمیهای ما؟ آهای سرداران اسکناسآلود سپاه ، شما را بهخدا کاری به گذشته سپاه ما نداشته باشید. شما را بهخیر و مارا بهسلامت. شما باشید و مناقصههای پراز فریب و ارعاب، و میلیارد میلیارد پول بیزبان مردمی که توان اعتراض ندارند.
شما را بعخدا راه خود را از همتها و باکریهای ما جدا سازید. نان خود را بخورید و کاری به کار پاسداران بینشان ما نداشته باشید. بگذارید این تنها خاطرههای نیک دیروز ما، همچنان دست نخورده و نیالوده باقی بمانند. شما باشید و قراردادهای صوری و بیمناقصهی عسلویه. شما را چه به تریلی تریلی انواع مواد افیونی که در امنیت کامل وارد کشور میشوند و درامنیت کامل نیز همگان جوانان ما را میبلعند . شما باشید و قدرت مخوفی که در سایه پروراندهاید. شما را چه به نگرانی از مردمی که از دست رفتهاند و عمده ی علائق خود را از اسلام و انقلاب و امام و آینده به دور انداختهاند.
درست از روزی که شما از «همت»ها و «باکری»های ناب ما فاصله گرفتید، و با اقتداری که از سلامت و درستی و پاکی و پاک مردی آنان یافته بودید، سراسیمه به دل مواضع پولی کشور زدید، و یا درسواحل و مرزها و اسکلههای رسمی وغیررسمی کشور، معرکهپرداز بلامنازع قاچاق کالا شدید، و یا درسایههای اختفا به کارهای امنیتی و دور از رسالت اولیه خویش پرداختید، ویا به پروندهسازی های فرساینده امنیتی و اطلاعاتی روی بردید، و یا به تزریق سرداران خود در بدنه مجلس و دولت اصرار ورزیدید؛ درست از همان روزها بود که بیکاری و اعتیاد و مصرف و تنفروشی و قاچاق و زد وبند و رشوه و ریاکاری و فروپاشی اقتصاد و اضمحلال تولید در کشور بالا گرفت . چرا؟ به این دلیل که برق پول ناشی از قراردادهای کلان، و جاذبه ورود به حوزههای اطلاعاتی و امنیتی ، حساسیت شما را در قبال دردهای اینچنینی جامعه به صفر و زیر صفر تنزل داد .
شمایی که یک روز باید درکمین کثافات انقلاب، راه را بر پرواری انگل های بیریشه میبستید، خود به بالا زدن آستین های روبندگی روی بردید و بهخود گفتید: چه کسی بخورد بهتر از خود ما؟ نتیجه این شد که سرداران یکلاقبایی چون صادق محصولی، با بهرهمندی از پشتوانههایی چون پادگان و اسلحه، یک شبه میلیاردر شدند و به این نیز اکتفا نکردند و در قامت وزیر- هرچند نالایق - بنا بر حق بهجانبی خود گذاردند. که یعنی: برده ایم که بردهایم، خوردهایم که خوردهایم . تا کور شود هرآنکه نتواند دید! دیروز میلیارد میلیارد بالا کشیدهایم و امروز هم به کوری چشم شما وزیر و نمایندهی مجلس و استاندار و فرماندار و صاحب منصبیم. هر که اعتراض دارد، جلوبیاید!
بله، شمایی که باید امنیت همه جانبهای برای مردم خود فراهم میکردید، خود به جان امنیت روانی جامعه افتادید و با ورود به حریم حق مردمی که خود شما باید پناهشان میبودید ، به دریدن پوست از تن گذشتهی غمناک، اما غرورآفرین سپاه پرداختید .
آهای ای همه سرداران سپاه، ای آنانی که از همتها و باکریهای ما فاصله گرفتهاید و این فاصله را با دلارهای بیزبان پرکردهاید، این شما و این هرآنچه به آن روی بردهاید، از این پس، شما را به خدا، اگر که بهخدا ایمان دارید، کاری به مردم و امام، و به آرمانهای به خاک افتاده آنان، و کاری به سپاه دیروز ما نداشته باشید. بگذارید ما باشیم و خاطرههای شورانگیز فرزندانی که به اسم پاسدار، فدایی مردمشان بودند، وعاشقانه، غبار چهرهی مردمشان را میروفتند، و به مردمی بودنشان غرور میورزیدند .
اگر همت بود، اگر باکری بود، یا با شما نبود، یا اگر بود، در برابر شما ایستاده بود. و ما ، بهتر از هر کس به سرنوشت کسی که در برابر شما بایستد، واقفیم. مثل نویسنده این سطور. ببینیم فردای انتشار این مطلب، با او که خواستار اعتبار از دست رفته سپاه دیروز خویش است، چه میکنید!
سپاه از اول یک ارگان سرکوب بوده است. بدون سپاه ارتجاع مذهبی حاکم نمی توانست 32 سال بر ملت بزرگ ایران حکومت نماید. استبداد دینی روحانیت با ارگان سرکوب سپاه به حیاتش ادامه داده است. در سالهای اخیر هم که این ارگان سرکوب به غارتگریهای میلیاردی مشغول می باشد.
محمد نوریزاد دارد سرنا را از سر گشادش میدمد و آدرس عوضی میدهد. واقعیت امر اینستکه سپاه پاسداران از بدو پیدایش بعنوان بازوی سرکوب آزادیخواهان و سد راه جنبش دموکراسی در ایران بوده است ونقش بازوی اجرایی سران سرکوبگر رژیم را در همه مراحل حیات خود داشته است. طبق اعتراف صریح انیش نقآش فاشیست و تروریست شناخته شده, اساسنامه این نهاد سرکوبگر و جنایتکار هم بوسیله او و یاران نزدیک به خط فکری وی نوشته شده و در اختیار سران رژیم قرار گرفت. در زمان جنگ هم که سابقه مشعشع سپاه بر همگان مشخص است و کودتای آن بر علیه ارتش ایران, زیرا مدیریت و فرماندهی میدانهای جنگ تا زمان بازپس گیری خرمشهر در خرداد 1361 بر عهده ارتش بوده و بعد از این تاریخ که خمینی پیشنهاد صلح سران عرب را رد کرد و بر ادامه جنگ اصرار ورزید, هژمونی فرماندهی جنگ از عهده آرتش خارج و در اختیار سپاه قرار گرفت. و از آن تاریخ بود که خیط کاشتنهای مکرر سپاه پاسداران در برابر سربازان صدام حسین به وقوع پیوست. حقیقت اینستکه سپاه پاسداران هرگز در حد و اندازه یک نیروی رزمی و کارامد نبوده و نیست و تنها هنرش معطوف به سرکوب داخلی تحت عنوان کلیشه ای سرکوب ضد انقلاب بوده و هست و این تنها زمینه ایست که سپاه عزم و روحیه بالای خود را در خیابانها به نمایش می گذارد.!!
من با افشین موافقم ، حقیقت این است که فرماندهان و پرسنل سپاه پاسداران افراد پاک و شجاعی هستند که جا پای شهید همتها و باکریها و ... گذاشته اند و همواره به خاطر پیروی از ولایت فقیه مورد هجمه های تبلیغاتی دشمنان ایران و وطن فوشان قرار می گیرند .
به لطف خدا اکثر پرسنل سپاه پاسداران افراد مخلص ، پاک و وفادار به انقلاب و کشور هستند . این عزیزان بچه های همین مردم هستند که با دست خالی و تلاش و ایمان به خدا در همۀ زمینه ها پیشرفت کرده و خاری در چشم ابرقدرتها و گرگها و دشمنان وطن شده اند . بنابراین این همه تخریب و شایعه پراکنی در این زمینه از سوی منافقین و جیره خواران انگلیس و اسرائیل عجیب نیست .
اولا این اظهارات یک مقام امنیتی سپاهی مطلب تازه ای ندارد . ثانیا مواردی از ان با کل متن هم خوانی ندارد . بنابرین باید دید هدف از این افشا گری اطلاعا تی چیست که ظاهرا به سبک آشکار سازی اسناد اطلاعا تی بعد از دوره ۱۰ ساله یا ۲۰ ساله در کشورهای غربی صورت گرفته ( یعنی بعد از بی خاصیت بودن اطلاعات ان را در اختیار عموم میگذراند )؟\nجواب در متن هست:\nیعنی اگر بپذیریم که این سردار آنچه در مورد خوئینی ها و تاج زاده میگوید درست باشد پس خود انتشار این مطالب و جهتی که در جمع بندی روشن است باید تره خوئینی ها و تاج زاده باشد !\nچرا ؟\n۱)خوئینی ها عامل اشغال سفارت امریکا بود . این یک حقیقت تاریخی است که هیچ کس منکر ان نیست حتا خود او . خودش میگوید آیت الله خمینی در جریان نبود چون اگر بود مخالفت میکرد . خیلی از اصول گرایان و اصلاح طلبان و حتا عباس عبدی هم بعدا از اینکه یک اعتراض ساده تبدیل شد به یک ماجرای سیاسی که از دل این سرنوشت تاریخ ایران تغییر پیدا کرد متعجب هستند . \n۲)بازرگان و لیبرال ها و بنی صدر و امیر انتظام قربانیان اصلی این گروگان گیری بودند . ج ا به شکل فعلی در اثر ان گروگان گیری شکل گرفت و جنگ و حمله نظامی و بحران های سیاسی بعدی تماما نتیجه این گروگانگیری بودند . نگاه به شرق و رفتن به سوی شوروی و بعد روسیه و چین نطفه اش در اثر همین اشغال سفارت بود .\nچرا این سردار یکی به نعل و یکی به میخ میزند ؟\nمیگوید خوئینیها که در تمام ایران به عامل حزب توده و شوروی مشهور است و دشمن خونی بنی صدر و بازرگان و لیبرال ها بود عامل آمریکاست ؟\nآیا این به این دلیل است که سردار نمیتواند او را متهم به وابستگی به روس ها کند در شرایط فعلی که کل حکومت هنوز متأثر از همان جو خصومت کور ضد آمریکایی متمایل به روس هست ؟\nیا این سردار خود عامل و یا بازی خورده اطلاعا تی خوئینی ها -تاجزاده است و با این ترتیب این پدر خاکستری چپ و خط امام روسی و موسوی شرق گرا را میخواهد تطهیر کند .\nآیا اینکه خوئینیها حتا یک روز زندان نرفت و همیشه در سایه به توطعه علیه لیبرال ها و ملیون و دموکراسی خواهان غرب گرا مشغول بوده و بارها جناح های دیگر همین نظام را به چالش کشیده ولی امثال نوری و کرباسچی و حتا پسر بهشتی به زندان افتادند امری اتفاقی است ؟\nخوئینی ها بعد از ماجرای روزنامه سلام در دادگاه گفت اینها همه نماینده رهبر هستند من چه بگویم و به سایه رفت .\nاو ساعت ۵ بعد از ظهر روز انتخابات با رفسنجانی به حضور خامنه ای رفتند . هیچ گزارشی از این جلسه که علت اصلی تغییر نظر خامنه ای از موسوی به احمدی شد در دست نیست \nچرا موسوی قبل از خواندن آرا خودش را برنده اعلام کرد ؟ چرا لاریجانی به او تبریک گفت ؟ چرا همه اصول گرا و ارزشی و چپ گرا و خط امامی معتقدند آرای کروبی که بهترین راه حل ها را برای کشور ، زنان ، دانشجویان ، و اقوام ایرانی داشت ناچیز بوده ؟ در حالیکه او هم کاندید دانشجویان بود هم به لحاظ روحانی بودن مردم عامی روستایی باید به او رای میدادند مثل دور گذشته ؟\nدلیل دوم من برای اثبات مدعای فوق این است :\n۱)سردار در لفافه سعی کرده موسوی را عدالت گرا و اصول گرا و ارزشی و مخالف باند خوئینی ها و تاج زاده و خاتمی نشان دهد . \n۲)همینطور در لفافه سعی کرده بهزاد نبوی را جدا از خوئینی ها و موسوی و اصلاح طلبان نشان دهد
چه طور میشود بنیصدر و بازرگان و لیبرال ها و حتا خاتمی و کروبی آمریکایی باشند و خوئینی ها هم آمریکایی باشد ؟\nچه طور میشود موسوی و بهزاد نبوی دو چهره مشهور خط امام (که ساخته و پرداخته خوئینی ها و اشغال سفارت آمریکاست) و عامل اصلی کشاندن کشور به اشغال کامل شوروی و روسیه و نهایتا بحران فعلی هستند و از ۶۰ تا ۶۸ تمام سیاست خارجی و جنگی و داخلی کشور و حتا قطعنامه ۵۹۸ و الجزایر و مک فارلین و آزادی گروگانها به نفع ریگان به ضرر کارتر زیر بینی آنها صورت گرفته اینطور راحت از هم جدا فرض شوند و فشار سنگین روی خاتمی وارد شود ؟\nنقش محتشمی پور که پدر خوانده حزب الله است و مصونیت آهنین دارد و بیش از تمام جناح های جمهوری اسلامی مصر است که نهضت آزادی (لیبرال مذهبی ) نباید اجازه فعالیت داشته باشد و همان کسی است که به جای شمارش آرا روز بعد از انتخابات از طرف موسوی تقاضای ابطال داد ! (یعنی ابطال همان انتخابات که ۸ ساعت قبل موسوی خودش را برنده قطعی ان اعلام کرده بود) بسیار کم رنگ توضیح داده شده .\nتمامی این گزارش با زیرکی طوری تنظیم شده که از مسولیت افرادی که صد در صد در پیدایش بحران فعلی هماهنگ عمل کرده بکاهد .\nدر عوض افراد درجه دو را که خواهان پیدایش چنین وضعی نبودند مقصر اصلی معرفی کند .\nحقیقت ماجرا این است که آمدن موسوی و بیرون انداختن خاتمی و ممانعت از پیروزی کروبی یا کاندیداتوری نوری و حمله به زید آبادی شرف اهل قلم و سروش فیلسوف و بنیان گذار اسلام پروتستانزه و دانشجویان دفتر تحکیم توسط عوامل نفوذی حزب توده ( عبدلله شهبازی ) و عوامل آشکار آنها (خوئینی ها - تاجزاده - نبوی ) صورت گرفت .\nهمینها اشغال سفارت امریکا را بعد از حمله فدائیان به آنجا در چند روز قبل با دست اندر کاری ک گ ب طراحی و اجرا کردند .\nقتل مشکوک بهشتی و با هنر که نسبت به دیگران لیبرال تر بودند کار سرویس های امنیتی روسی است و توسط عوامل داخلی آنها در قدرت اجرا شده .\nهمه دعوای چپ ها و خط امامی ها و دیگر عوامل روسیه با احمدی نژاد نه به خاطر حقوق بشر است نه دموکراسی !\n۱)چون در زمان موسوی نه حقوق بشر بود نه دموکراسی \n۲) چون هیچ سزگاری بین دیکتاتوری پرولتاریا و دموکراسی و حقوق بشر نبوده و نیست \nتمام دعواها سر این است که اینها از اینکه احمدی نژاد از روی جاه طلبی یا تحت تاثیر رقابت های سیاسی و رویکرد کاسبکارانه روسها برود با امریکا مذاکره کند \nوگرنه احمدی نژاد در حاکمیت زورش و مسولیت اش از موسوی ۶۰ تا ۶۸ بیشتر نیست .\n۱)او حتا نتوانست معاون خودش را برگزیند .\n۲)روحانیت حاکم هم میبینید که دارد قلمش را میشکند تا در حد آبدارچی باقی بماند \n۳) حمایت خامنه ای از او به مراتب کمتر است از حمایت آیت الله خمینی از موسوی \nمردم ایران باید بدانند مشکل اصلی کشور ناشی از خصومت کور با امریکا و دخالت ناروا در مسائل اعراب و اسرائیل است \nاگر کشور از این دو منبع تنش خارج شود چون ترکیه و مالزی و تایوان و کره جنوبی و برزیل و .... به مسیر پیشرفت میافتد. دموکراسی و حقوق بشر تمرینی است با فرهنگ و تمدن شکل میگیرد . تحولش تدریجی است . با جیمز باند بازی به سبک خوئینی ها و چه گوارا و کاسترو و کم جنگ ایل و ... جز فقر و نکبت حاصلی به بر نمی اید. موسوی با احمدی فرقی ندارد ادبیاتشان متفاوت است .
اکنون پس از ۵۰ سال در کوبا دارند شرکت های خصوصی را آزاد میکنند برای حل مشکل بیکاری ! این یعنی پایان سوسیالیسم . یعنی موسوی جزوه مسلمان زیستی اش را بذاره دم کوزه .\nمگر ما موش آزمایشگاهی خوئینی ها و موسوی هستیم ؟ دنیا یک استاندارد شناخته شده دارد که تا کنون اکثر کشور ها ان را اجرا کرده و موفق شده اند . انهم دموکراسی لیبرال است . حالا دولت مردانش مثل ترکیه مسلمان باشند یا مثل کره جنوبی و تایوان بی دین .
درود بر مردان شجاع وحق گو که هیچ چیز زیباتر از کلمه حقی نیست که بر زبان رانده شود.انهم با ادب ودرایت کلمات سنجیده.من سر تعظیم در مقابل شجاعت شما فرود می آورم.حق نگهدارتان باد.