پرویز جاهد، روزنامهنگار و منتقد سینمایی در یادداشتی به شصت و سومین جشنواره لوکارنو و حضور کمرنگ سینمای ایران در آن پرداخته است.
پرویز جاهد، روزنامهنگار و منتقد سینمایی در یادداشتی به شصت و سومین جشنواره لوکارنو و حضور کمرنگ سینمای ایران در آن پرداخته است.
امسال شصت و سومین دوره جشنواره فیلم لوکارنو، بدون فیلمی از سینمای ایران آغاز شد در حالی که این جشنواره، همواره یکی از مهم ترین سکوهای پرش سینماگران ایرانی به عرصه بین المللی به شمار رفته است.
جشنواره فیلم لوکارنو به همراه جشنواره فیلم کن، نقش مهمی در کشف و معرفی سینمای هنری بعد از انقلاب ایران و ظرفیت های زیبایی شناختی آن به جهان داشت. جشنواره ای که ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، ابوالفضل جلیلی، رخشان بنی اعتماد، جعفر پناهی و برخی دیگر از سینماگران سرشناس امروز ایران، نخستین جوایز بین المللی خود را از آن گرفتند و مدیران قبلی آن به ویژه مارکو مولر که اکنون مدیر جشنواره فیلم ونیز است، از حامیان سینمای هنری ایران بودند و با اشتیاق، سینمای ایران را دنبال می کردند.
اما مسئولان جشنواره لوکارنو، امسال همانند جشنواره های بزرگ دیگر مانند کن و ونیز، هیچ فیلمی از ایران را نپذیرفتند.
آنها تنها ابراهیم سعیدی، کارگردان فیلم «ماندو» محصول کردستان عراق را به عنوان سینماگر ایرانی در این جشنواره شرکت دادند.جدا از آن، فیلم «درباره الی» ساخته اصغر فرهادی نیز به مناسبت عضویت گلشیفته فراهانی، بازیگر سرشناس ایرانی در هیئت داوران بخش رقابتی اصلی جشنواره، در بخش ویژه و جنبی به نمایش درآمد.
گلشیفته فراهانی می گوید که دلیل غیبت سینمای ایران را از مسئولان جشنواره پرسیده اما آنها به او گفته اند که هیچ فیلمی از ایران برای آنها فرستاده نشده است.
پذیرفتن این ادعا چندان آسان نیست، چون شواهد قطعی در دست است که این ادعا را باطل میکند. میدانم که برخی از دوستان فیلمسازم، نخستین فیلمهایی را که ساخته اند، برای این دوره جشنواره لوکارنو فرستادهاند اما جشنواره آنها را رد کرده است.
نسرین میرشب، پخش کننده ایرانی فیلم که مقیم فرانسه، در یک گفتگوی غیررسمی گفت که شش یا هفت فیلم جدید ایرانی را که برای پخش جهانی در دست دارد، برای این جشنواره فرستاده است اما آنها تنها فیلم «ماندو» را برای بخش سینماگران معاصر انتخاب کرده اند.
خانم میرشب، چندان ناامید و بدبین نیست و محدودیت های جشنواره ها را درک می کند. او از انتخاب الیویه پر که قبلا مدیر بخش دو هفته کارگردان های جشنواره کن بود، به جای فردریک مر، مدیر قبلی جشنواره، راضی و خوشحال است.او معتقد است الیویه پر با روحیه جوان گرا و پیش رویی که دارد، روح تازه ای به جشنواره لوکارنو آورده است.
به گفته این پخش کننده فیلم، اگر فیلمی از سوی جشنواره ای رد شود، به معنی باطل شدن زحمات و هزینه های زیادی است که او یا هر پخش کننده دیگری برای آن صرف کرده اند.
ابراهیم سعیدی که همراه بایرام فضلی، فیلمبردار جوان سینمای ایران در جشنواره لوکارنو شرکت کرد، از پذیرفته شدن فیلم «بایدو» خوشحال است و بی صبرانه منتظر نمایش آن برای منتقدان و تماشاگران جشنواره است.آقای سعیدی این فیلم را با همکاری عوامل ایرانی ساخته است. عوامل اصلی فیلم، از فیلمبردار گرفته تا آهنگساز، بازیگر و نویسنده فیلمنامه آن ایرانی هستند و عوامل کرد در عراق فقط در تامین بودجه فیلم و تدارکات آن همکاری داشته اند.
ماندو، فیلمی است که مهاجرت یک خانواده کرد ایرانی تبار را از کردستان عراق به ایران بعد از سقوط صدام روایت می کند؛ فیلمی جاده ای که سفر دراز این خانواده مصیبت دیده را از دل خطرها و خون و آتش نشان می دهد.
«ماندو» در مقایسه با فیلم های آماتوری و ضعیف این بخش(سينماگران عصر حاضر) مثل «اینک تعصب»، محصول ژاپن و «مهلت نوربرتو» محصول اوروگوئه و آرژانتین، فيلم محکم تری است اما رقیبهای قدرتمند تری مثل پارابولز (هنر تکلم) ساخته جسورانه امانوئل دنیس و پالسر ساخته الکس استوکمان برای دریافت يوزپلنگ طلایی دارد.
اما واقعا چه اتفاقی افتاده که جشنواره هایی مثل لوکارنو که روزگاری مشوق سینمای ایران بودند امروز به تولیدات آن بی اعتنایی میکنند. آیا مشکل از فيلمها و فيلمسازان ایرانی است يا از جشنوارههای غربی که تابع سیاستهای دولتهایشان هستند و در ادامه سياست تحریم ایران، محصولات هنری و فرهنگی آن را هدف قرار داده اند؟ یا مقررات جدید ممیزی و سياست های سخت گیرانه مسئولان سينمای ایران، آنها را به انفعال کشانده است.
من با اين نظر که سينمای ایران از نظر هنری سقوط کرده و دیگر حرفی برای گفتن در عرصه جهانی ندارد موافق نیستم. سال گذشته فیلمهای خوبی در سینمای ایران ساخته شد. فيلم هایی چون فصل بارانهای موسمی ساخته محید برزگر و «چیزهایی هست که نمیدانی» ساخته فردین صاحب زمانی، نشانه این است که سینمای ایران هنوز زنده است اما این مقررات و قوانین جدید ممیزی و سانسور شدید است که دست و پای سینماگران را بسته است.
دو سال قبل که فیلم «در باره الی» در جشنواره برلین نمایش داده شد و جایزه بهترین کارگردانی را دریافت کرد، همه فکر می کردند عصر سینمای ایران به پايان رسیده است اما ساخته شدن فيلمهایی مثل «در باره الی» (اصغر فرهادی)، «بیست» (عبدالرضا کاهانی) و «کسی از گربههای ایرانی خبر ندارد» (بهمن قبادی)، ثابت کرد که مشکل از سينماگران ایرانی نيست.
پتانسیل سینمای ایران برای غافلگیر کردن مخاطب غربی بسیار بالاست و تنها باید زمینههای این غافلگیری فراهم شود.
بتازگی جواد شمقدری، معاونت امور سينمایی وزارت ارشاد، فیلمسازانی را که به اعتقاد او در فیلمهايشان «سیاه نمایی» میکنند، بدتر از «جاسوس» خوانده بود و گفته بود، پیداکردن نقاط تاریک و بزرگ کردن آنها در فیلمهای ایرانی به قصد جایزه گرفتن از دیگران بدتر از «جاسوسی» است،
حرفهایی از این دست، نتیجه ای جز ياس و دلمردگی برای سينماگران ایرانی ندارد. به اعتقاد من، مسئولان سينمای ایران، با سياست مخربی که درپیش گرفته اند، عملا راه ورود فیلمهای ایرانی به جشنواره های خارجی را بسته اند.
من منکر سیاسی بودن جشنواره های فیلم نیستم و میدانم که آنها نیز در انتخاب برخی فيلمها و يا اهدای جوایز، تابع برخی گرايشهای خاص يا مناسبات و زدوبندهای سياسیاند اما این باور تعمیمپذير نيست و با روح مستقل و آزاد برخی جشنوارهها مثل ساندنس و کارلو وی واری منافات دارد.