رابرات رایت، تحلیلگر نیویورکتایمز در یادداشتی به تحلیل سیاستهای مجله آتلانتیک و مشخصاً مقاله جفری گلدبرگ پرداخته است.
رابرات رایت، تحلیلگر نیویورکتایمز تحلیل سیاستهای آن مجله و مشخصاً مقاله مورد نظر پرداخته است.
رابرت رایت در نقد یادداشتهای جفری گلدبرگ، تحلیلگر مجله آتلانتیک، به واکنشهای صورتگرفته به یادداشتهای این مجله پرداخته که برخی آن را یک «ابزار تبلیغاتی» خواندهاند.
این تحلیلگر نیویورکتایمز در این یادداشت، اشاره کرده که منتقدان این رویکرد آتلانتیک، معتقدند که این مجله به «پایگاه نومحافظهکاران و کمپین اسرائیلیها برای شروع جنگ جهانی با ایران» تبدیل شده است.
«نقطه بدون بازگشت» مقالهای به قلم جفری گلدبرگ، تحلیلگر مجله آتلانتیک است که واکنشهای زیادی را به دنبال داشته است. جفری گلدبرگ این مقاله را در مورد احتمال حمله اسرائیل به ایران و پیامدهای آن نوشته است.
به اعتقاد نویسنده نیویورکتایمز، یادداشت مورد نظر، استدلالی برای شروع بمباران نبود، تنها ذهنیت دولت اسرائیل در این مورد را منعکس میکرد.
او میپرسد چرا اکثر واکنشها نسبت به این مقاله به گونهای بود که گویا نویسنده آن درصدد برافروختن آتش جنگ است.
رابرت رایت احتمال میدهد که این مساله به خود جفری گلدبرگ بازمیگردد، چرا که او همواره متهم بوده است که تلاش کرده از طریق روزنامهنگاری، آتش جنگ را برافروزد.
سابقه گلدبرگ در «دامنزدن به جنگ»
جفری گلدبرگ با نوشتن یادداشتی در سال 2002 مدعی شده بود که بین صدام حسین و گروه تروریستی القاعده ارتباطاتی وجود دارد. این مقاله همواره برای چپها بهعنوان سرآغاز اشتباهی بزرگ به یاد آورده میشود.
از سوی دیگر، جفری گلدبرگ در ارتش اسرائیل خدمت کرده است و بارها به داشتن ارتباط نزدیک با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل متهم شده است.
به اعتقاد رابرت رایت، دقیقا به همین دلایل، مقالههای گلدبرگ درباره اسرائیل همیشه با سوءظن نسبت به انگیزه او مواجه میشود.
به باور تحلیلگر نیویورکتایمز، مطمئناً بخشی از این رابطه در یادداشت گلدبرگ دیده میشود، آنجا که میگوید: «نتانیاهو معتقد است که نه تنها ایران مشکل اسرائیل است، بلکه مشکلی برای تمام جهان است، و جهان به رهبری ایالات متحده موظف است که با آن دستوپنجه نرم کند.» هرچند این بخش از یادداشت حتا مانور تبلیغاتی سادهای هم به شمار نمیآید.
آنچه در این یادداشت قابل توجه است، بخش مربوط به نگاه مقامات جنگطلب اسرائیلی است که حاکی از بمباران ایران است و به نتیجه خوبی هم منجر نمیشود. تصور کلی همان چیزی است که پال پیلار، مقام سابق سیا پس از خواندن یادداشت گلدبرگ درباره تمایل اسرائیل برای حمله به ایران اظهار کرد: «مساله بیشتر به احساس مربوط است تا اندیشه و تفکر.»
روانکاوی نتانیاهو درباره حمله به ایران
به اعتقاد رابرت رایت، پسزمینه پدر جنگطلب نتانیاهو، به شکلی روانکاوانه و با چراغ خاموش در یادداشت گلدبرگ میآید. بنابراین شور و شوق آشکار پدر نتانیاهو برای حمله به ایران، شاید یکی از نیروهای قدرتمند در پشت او باشد. این مساله اعتماد به نفس آمریکاییها را در اتخاذ چنین تصمیم بالا نمیبرد ـ البته نکته دیگری که در یادداشت گلدبرگ به آن اشاره میشود، خواست اسرائیل برای حمایت آمریکا از حمله هوایی یا بهتر از آن، انجام آن بهوسیله آمریکاست.
در یادداشت نیویورکتایمز آمده است وقتی که موضوع از روانشناسی نتانیاهو به روانشناسی اسرائیل میرسد، بازهم تمایل به بمباران ایران همچنان بدون هیچ اندیشهای به نظر میآید. یکی از انگیزههای ابتدایی پشت اصرار اسرائیل به اقدام نظامی این است که انحصار هستهای اسرائیل «در ذهن مردم، مقدس است» چرا که «به دولت یهودی اجازه داد تا از زخمهای هولوکاست بهبود یابد.»
این موضوع، واکنش غیرقابل درک اسرائیلیها نسبت به ضربه ناشی از هولوکاست است که فشار سیاسی برای حمله به ایران را توضیح میدهد، اما دلیل استراتژیک مناسبی برای انجام آن نیست.
یادبود هولوکاست از زاویه دیگر نیز سیاست اسرائیل در قبال ایران را توضیح میدهد. گلدبرگ از قول یک مقام ناشناس اسرائیلی مینویسد: یهودیها هیچ قدرتی برای جلوگیری از قلع و قمع توسط هیتلر نداشتند. امروزه شش میلیون یهودی در اسرائیل زندگی میکنند و یک نفر هست که آنها را به نابودی تهدید میکند. اما حالا این قدرت را داریم که جلوی آنها را بگیریم. بنیامین نتانیاهو میداند که تصمیم درست همین است.»
رابرت رایت تاکید میکند که طبق منابع او، هرچند بسیاری از اسرائیلیها، چشمانداز نابودی توسط ایران را جدی تلقی میکنند، اما نخبگان سیاست چنین مسالهای را جدی نمیگیرند. آنها تصدیق میکنند که رهبران ایرانی قصد خودکشی ندارند و به همین دلیل، حمله هستهای علیه کشوری را که حداقل به 100 کلاهک هستهای مجهز است، ترتیب نخواهند داد.
خواندن مقاله گلدبرگ به ما نشان میدهد که این نگاه عاقلانه در لایههای بالاتر اسرائیل مسلط است. هرچند نتانیاهو درباره در اختیار داشتن سلاح هستهای توسط «کیش آخرالزمانی» هشدار میدهد، اما به نظر نمیرسد که با تصور چنین فرقهای، جنگ راه بیندازد.
گلدبرگ در مقاله خود نوشته است: «نتانیاهو به من گفته است که چالشهای ناشی از ایران هستهای، اساسیتر از حمله مستقیم است.»
رابرت رایت میپرسد آن چالشها چیست؟ یکی از آنها این است که «نمایندههای نظامی ایران با بهرهگیری از چتر هستهای خود قادر به پرتاب راکت و مشارکت در فعالیتهای تروریستی خواهند بود.»
عنوان کردن چنین چشماندازی، حمله به ایران را توجیه خواهد کرد؟ به اعتقاد تحلیلگر نیویورکتایمز، چنین سوالی بسیار جالب است، اما ما نیازی به پرسیدن این سوال نداریم. چرا که چنین چشماندازی واقعی نیست. در اختیار داشتن سلاح هستهای توسط ایران، به هیچوجه اسرائیل را از موشکهای حزبالله که از خاک لبنان بر تلآویو میبارند، دور نگه نمیدارد. اگر هولوکاست برای اسراییلیها ترسی غلو شده را به جا گذاشت، اهداف ایران هم آنها را با امتناع از تضیف روحیه شدن باقی خواهد گذاشت.
درباره نگرانی اسرائیل از فرار مغزها
«موجودیت» تهدیدی که به نظر نخبگان سیاسی اسرائیل باید جدی گرفته شود این است که ایران هستهای ممکن است اسرائیل را به مکان خطرناکی برای زندگی تبدیل سازد، آنچنان که موجب فرار مغزها از این کشور شود.
گلدبرگ در همین یادداشت از قول ایهود باراک، وزیر دفاع مینویسد: «تهدید واقعی برای صهیونیسم، از دست دادن وضعیت کنونی آن است.»
اما به اعتقاد رابرت رایت حتا در اینجا نیز این تهدید اغراق شده است، چرا که پس از گذشت یک یا دو سال از هستهای شدن ایران، اسرائیل سر و صدای زیادی را به راه خواهد انداخت، برجستهتر از اعتراضات دورهای او نسبت به موشکهایی است که از لبنان یا غزه به سمت این کشور میآیند ـ موشکهایی به این نزدیکی نتوانستهاند پایتخت این کشور را از سرمایههای فکر خود تخلیه کنند.
موضوع «فرار مغزها» نشاندهنده «تبلیغات» بسیار ضعیف یادداشت گلدبرگ است: آمریکا مجبور به حمایت یا حتا دخالت کردن است ـ یک حمله نظامی طراحی میشود تا از مهاجرت افراد بااستعداد به آمریکا جلوگیری کند؟
رابرت رایت مینویسد: اگر من به جای اسرائیل بودم، مبلغ بهتری را انتخاب میکردم.
به اعتقاد رایت اگر یادداشت گلدبرگ به دقت خوانده شود، نشان میدهد که جزوه بیفایدهای در طرفداری از افروختن آتش جنگ بوده است. پس چرا از گلدبرگ بهعنوان مبلغ جنگ یاد میشود؟
رابرت رایت با اشاره به مقالهای که در واکنش به یادداشت گلدبرگ نوشته شده و به عواقب جنگ اشاره کرده بود، مینویسد که پس از حمله به ایران، مسایلی وجود دارد که گلدبرگ آنان را دست کم پنداشته است. برای مثال، چگونگی حمایت آمریکا از اسرائیل (قطعه آمریکا تا آخر با اسرائیل خواهد ماند) آن را به جنگی علیه اسلام مبدل خواهد کرد که موجب رشد تروریسم در سرزمین آمریکا خواهد شد.
اما اتهامات اصلی به گلدبرگ درباره تحلیل هزینه ـ فایده او نیست، بلکه به چارچوبی که برای بحثهای درپیش رو تعیین کرده است، بازمیگردد. یادداشت او، این باور را به شما تحمیل میکند که اسرائیل به زودی به ایران حمله خواهد کرد، حتا اگر آمریکا با او همراهی نکند. بنابراین، بحثها حول این موضوع مطرح میشود که چه کسی به ایران حمله خواهد کرد، نه اینکه آیا اصلا به ایران حمله خواهد شد.
این راه، همان چارچوبی است که اسرائیل در جهت آن تلاش میکند. راهی که به آرزویش دست مییابد و آمریکا به ایران حمله میکند یا بدتر از آن، آمریکاییها را به چشمانداز جنگ عادت میدهند و در نتیجه آن زمانی فرا خواهد رسید که اسرائیل آمریکا را با وارد کردن به آتش جنگ شگفتزده سازد.
تعجب ندارد که مقامات اسرائیلی حاضر بودند ارزیابیهای خود را در اختیار گلدبرگ قرار دهند، تعجب ندارد که «موافقت عمومی حاصل شده باشد که بیشتر از 50 درصد احتمال دارد اسرائیل تا ژوئیه آینده حمله نظامی به ایران را تدارک ببیند.»
در هر صورت، مقاله گلدبرگ، آمریکاییها را از سوال واقعی منحرف نخواهد کرد: با توجه به این مساله که ایالات متحده درپی حمله اسرائیل، به جنگ با ایران کشیده خواهد شد، با توجه به این موضوع که چه سرزنش شود و چه نه، نسبت به این موضوع چراغ سبز نشان داده است، و با توجه به این مساله که بسیاری از این راهها برای امنیت ملی امریکا بد خواهد بود؛ چطور میتوان رهبران آمریکا را از وقوع آن بازداشت؟
به اعتقاد رابرت رایت، حداقل در اینجا، گلدبرگ خدمتی را انجام داده است. درصورتی که یادداشت او به دقت خوانده شود، نشان میدهد که حتا از نقطه نظر اسرائیل هیچ منطقی برای حمله به ایران وجود ندارد، بهخصوص اگر حرکت نزولی درازمدتی را درنظر بگیرید: وقوع یک حمله، چشمانداز صلح پایدار در خاورمیانه را تیره و تار خواهد ساخت ـ در منطقهای که کوچکترین خصومت در آن منجر به درگیری خواهد شد و دشمنی را عمیقتر خواهد کرد.
بنابراین، اگر منافع آمریکا به آن اندازه کافی نیست که اسرائیل را از حمله به ایران بازدارد، شاید منافع اسرائیل به این موضوع کمک کند.
شخصأ احتمال حمله از جانب عربستان سعودی را بیشتر میدهم تا اسرائیل چون ایران هیچ واکنشی را در حال حاضر علیه عربستان پیش بینی نکرده و بعد از آن هم عریها با بکار گیری سیستم ذفاعی قوی (خریداری از امریکا) میتواند از هر عمل تقابل جویانه ایران خود را محفوظ بدارد. بنابراین امریکا و اسرائیل بنام عربستان میتوانند خواست خود را اجرا کنند بدون آنکه گناهی متوجه آنان باشد.