علی يونس، تحلیلگر سیاسی و نظامی مقیم واشنگتن در مقاله روزنامه الاهرام، چاپ مصر، میگوید که آمریکا به جای برنامهریزی برای حمله نظامی به ايران، سعی دارد این کشور را متقاعد کند که برنامه سلاحهای هستهای، نفعی برايش ندارد.
چرا در آینده نزدیک و در فضای سیاسی معاصر، جنگی اتفاق نخواهد افتاد يا آمریکا به ايران حمله نظامی نخواهد کرد؟ زیرا فرمانده نظامی آمریکا تحت هدایت رهبری سياسی خود، استراتژی «درس عبرت» را برای بازداشتن ايران از ادامه برنامه هستهای اجرا میکند.
این استراتژی بر پایه مفهوم نظامی مندرج در «عملیات مشترک» که در مورخه 15 ژانویه 2009 منتشر شد، تعیین شده است.
سوال کلیدی اين است که هدف از حمله نظامی علیه ایران چیست؟ آيا این حمله طراحی شده که به برنامه هستهای ایران برای ابد خاتمه دهد يا آن را چند سال به تاخیر اندازد و درنهايت هدف اصلی آن تغییر رژيم در ایران به سبک سناریوی عراق است؟
اما حمله نظامی آن تغییری را که آمريکا و اسرائيل میخواهند، در ايران ايجاد نخواهد کرد. بنابراين تنها گزینه این است که رهبران ایران را قانع کنند که دنبال کردن برنامه هستهای سودی برايشان ندارد.
با این حال، ایران با ايجاد پايگاههای عملیاتی پیش رو در عراق، افغانستان و سوریه، علیه استراتژی «متقاعد کردن» و «درس عبرت» آمریکا و اسرائیل عمل میکند. این پایگاهها و نفوذ آنها در صورت حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران، از نظر سیاسی و نظامی برای ایران اهمیت دارد.
وقتی دریادار مایک مولن، رئیس ستاد مشترک ارتش آمريکا، روز يکشنبه گذشته در مصاحبه با شبکه ان.بی.سی آمریکا گفت «این که به ایران اجازه دهیم سلاحهای اتمی بسازد، غیرقابل قبول است» و این که «آمریکا برای جلوگیری از اين کار، نقشه حمله به ایران را در سر دارد»، در واقع قصد داشت به کشورهای خاورمیانه بفهماند که حمله آمریکا و احتمالا اسرائیل به ایران نزدیک است.
به هر حال گفتههای مولن درباره برنامه هستهای ایران، هیچ ارزشی ندارد چون حرف تازهای نیست و موضعگیری جدید آمریکا در مورد آغاز کردن یا نکردن حمله نظامی به ایران را منعکس نمیکند.
ژنرال پترائوس، فرمانده سابق ارتش آمریکا در خاورمیانه و آسیا و فرمانده کنونی نیروهای ناتو در افغانستان نیز سال گذشته همین حرفها را زده بود.
بر اساس «طرح کپستون درباره عملیات مشترک» که مایکل مولن آن را امضا کرد، «دفاع از منافع ملی نیازمند نه تنها غلبه در درگیریها است، بلکه نیازمند مرعوب کردن دشمنان بالقوهای است که ممکن است منافع حیاتی دولت آمریکا و يا متحدان آن را به خطر افکنند.»
در بخش دیگری از طرح کپستون آمده است: این زهرچشم ، دشمنان بالقوه را متقاعد میکند که در تصمیم گیرهای خود، به عملیات تهديد آمیز فکر کنند.
در واقع مقامهای رسمی دولت آمریکا از جمله جو بایدن، معاون رئیس جمهور این کشور، در این زمینه حرفهای زیادی گفتهاند.
جو بایدن سال گذشته گفته بود که اگر اسرائیل تصمیم بگیرد به ايران حمله کند، آمریکا آن را درک میکند.
سخنان تهديدآمیز جو بایدن و فرماندهان نظامی آمريکا علیه ایران که شامل استفاده از قدرت نظامی اسرائیل به عنوان یک اهرم فشار است، در هماهنگی با «طرح کپستون» است که می گوید «باید دشمنان (در اینجا ايران) را متقاعد کرد که نیتهای نظامی آنها (مثل برنامه تسلیحات هستهای) به نتايج دلخواه نخواهد رسید و هزینه بالایی برايشان خواهد داشت، یا این که بدون آن میتوانند به شرايط قابل قبولی برسند یا ترکيبی از هر سه گزینه در پیش گرفته شود.»
به عبارت ديگر، راهبرد کنونی آمريکا این است که با استفاده از سیاست «زهر چشم» در شکل اعمال تحریمهای نظامی و اقتصادی و متقاعد ساختن رهبران ایران به اینکه هزینه ادامه فعالیت هستهای برايشان بسیار بالا خواهد بود، از توسعه برنامه سلاحهای هستهای ايران جلوگیری کند.
يعنی رهبران ایران بايد متقاعد شوند که بر اساس سياست «درس عبرت»، باید انعطاف به خرج دهند و از جاهطلبیهای هستهای خود دست بردارند و در این صورت بدون نیاز به راه حل نظامی، به موقعیت قابل قبولی دست خواهند یافت.
فضای سیاسی داخلی آمریکا نیز چنان نیست که بتواند آماده پذيرش جنگی ديگر در خاورمیانه باشد، در حالی که نیروهای نظامی این کشور در صدد ترک خاک عراق و افغانستان و آرایش نظامی جدیدند.
طبق راهبرد تازه ايالات متحده آمریکا، سربازان پياده آمریکایی قرار است تا آخر این ماه میلادی از عراق خارج شوند و بقیه نیروها نیز باید تا آخر سال 2011 کاملا عراق را ترک کنند.
این برنامه طوری تنظیم شده که به رئیس جمهور آمریکا زمان کافی بدهد که خود را برای انتخابات میاندورهای در این کشور و برنده شدن در انتخابات رياست جمهوری سال 2012 آماده کند.
تا آخر این ماه، ماموريت آمريکا در عراق از «جنگیدن» به «آموزش و مشاوره نیروهای نظامی» تبدیل میشود که نشان میدهد بعید است آمریکا بخواهد که حداقل در آینده نزدیک از طريق خليج فارس يا به کمک بمب افکنهای استراتژيک بی-1 يا بی-2 به ایران حمله کند.
با اين حال، آمریکا هنوز اين توانایی خاص را دارد که از موشکهای زيردريایی یا بمب افکنهای بی-2 خود از پايگاه ديه گو گارسيا در اقيانوس هند يا از پايگاه هوایی وايتمن در ايالت ميسوری، با سوختگيریهای چندگانه به ايران حمله کند.
اما فضای عملیاتی در منطقه برای اجرای يک عملیات نظامی موفق علیه ایران و کنترل همه پيامدهای آن برای آمريکا و متحدان نظامی آن، فراهم نیست.
در صورت حمله نظامی آمریکا به ایران، کشورهای عرب حوزه خليج فارس بزرگ ترین بازندگان اين جنگ خواهند بود.
به نظر نمی رسد دولت کنونی آمریکا بخواهد ثبات تولیدات نفتی منطقه و متحدان عرب خود را در خلیج فارس برهم زند و با این کار آسيب بيشتری به اقتصاد ضعيف جهانی و اقتصاد آمریکا برساند.
The US will attack Iran when there is no more oil in the Middle East And this will take fifty to one hundred years And nobody knows if the US will be the same superpower