نسخه آرشیو شده

خداحافظ تصویرگر سرخ‌پوش
هانیبال الخاص، نقاش/ مهر
از میان متن

  • این اواخر آتلیه‌اش در تهران را هم پلمب کرده بودند. آمریکاییان قدرشناس‌تر بودند در حق او که آن‌جا به او بیمه درمانی تعلق گرفته بود و این‌جا نه دیگر آتلیه‌ای داشت و نه حتی حق بیمه‌ای. ترجیح داد که در آمریکا بماند و همان‌جا هم از دنیا برود
آذر عفیف، نقاش و کارشناس هنری
چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۳:۵۷ | کد خبر: 56096

آذر عفیف، نقاش و کارشناس هنری به بهانه درگذشت هانیبال الخاص، نقاش پیشروی ایرانی یادداشتی نوشته است که در زیر می‌خوانید.

هانیبال الخاص نقاش، روز سه‌شنبه 24 شهریور از این دنیا رفت. شاعری که با تصویرش شعر می‌ساخت و اگر می‌توانست حتی با خودش کاغذ و قلمی می‌برد که در دنیای دیگر هم بی‌کار نباشد. نقاش یعنی همین. که نقاشی عجین شده باشد با زندگی‌اش و او نتواند لحظه‌ای از عطش خلق کردن رها شود.

اولین اثری که از او دیدم در کودکی بود در مجله کتاب «الف». طرحی سیاه و سفید از آدم‌های کنار هم ایستاده، ساخته شده با قلم فلزی. بعدها که دوره‌های رنگی‌اش را هم دیدم، آن چره دیگر الخاص را هم کشف کردم و با وجود این‌که هیچ‌گاه شاگردی‌اش را نکردم و بخت آن نبود که استادم باشد، اما ردپای هنر او در اعماق ذهن و آثارم هست؛ که بی‌شک بسیاری مثل من هستند. اصلا چه کسی می‌تواند تاثیرگذاری او را بر بخش بزرگی از نقاشان ایرانی منکر شود؟

در بین نقاشان زیاد دیده‌ام آن‌هایی را که خودشان را شاگرد او می‌دانند و خط‌ها و رنگ گذاشتنشان و حتی موضوعات و فضاسازی‌هایشان شبیه به اوست و این افتخار است برای‌ آنان. برای بعضی از این نقاشان این یک استاد و شاگردی ساده نیست و نبوده؛ بلکه بیشتر به یک مدال ویژه می‌ماند که آویخته‌اند گردنشان و به همه هم نشان می‌دهند. افتخار هم دارد که شاگرد این نقاش سرخ‌پوش بوده باشی که در دوره خودش جسور بود و پیشرو، که نشد مثل بیشتر نقاشان آن زمان که انتزاغ می‌ساختند و از موفقیتشان سرخوش بودند.

معلمی نبود که تنها به شاگردانش نقاشی بیاموزد. او به آن‌ها نقاش بودن را یاد می‌داد. از شاگردان قدیمی‌اش که هم اینک وزنه‌هایی در نقاشی ایران به شمار می‌روند می‌توان به بهرام دبیری، ایرج اسکندری، ترانه صادقیان، احمد وکیلی و منیژه صحی نام برد.

او سراسر زندگی‌اش را نقش «انسان» زد و خسته نشد.

در جایی گفته است که «من از نقاشی قهوه‌ خانه‌ای استفاده کردم و به مینیاتور تکیه کردم. چون پرحرف و روایتگر هستم رنگ و ترکیب‌بندی مینیاتور به من فرصت این کار را داد». این‌طور بود که توانست اسلوب کارش را بر مبنای انسان و انسان‌‌گرایی بچیند و موفق شود. این فیگوراتیو بودن را با سادگی چنان آمیخت که این شد یک سبک برای هنرمندان جوان‌تر.

به جز نقاش و معلم بودن، منتقدی بود با زبان تند و تیزی که خودش را سانسور نمی‌کرد و گاهی آن‌قدر پیش می‌رفت که دیگران را می‌آزرد. حسود نبود و تنها صادقانه نقد می‌کرد و خودش بارها این را گفته بود. معتقد بود در نقد هنری چند اصل باید رعایت شود، اول بیان ساده و سعی بر آشنا کردن مردم با هنر و دوم این‌که در غرض بازی باید یک نوع هدف سازندگی هم داشت.

در دوره بعد از انقلاب به سبکی شبیه به شمایل‌سازی رو آورد. شاعرانی همچون فروغ فرخزاد، احمد شاملو و نیما یوشیج را دستمایه قرار داد با رنگ‌هایی زنده و بیشتر گرم در آثارش. وقتی که این دوره‌اش را می‌بینی، در درونت می‌دانی که نقاش چه خوب شعرهای این شاعران را خوانده و صرفا برای مخاطبش تصویرسازی نکرده است. انگار تصویر درونی شاعر و تمام حس اشعارش را برای تو به تصویر کشیده. در جایی هم خواندم که او به زبان مادری‌اش شعر می‌سروده و تعدادی هم از این غزلیات حافظ را به این زبان بازگردانده است.

قطع آثار الخاص خیلی بزرگ نبود، آن‌طوری که امروز در نقاشی ایران و جهان باب شده است. بسیاری از آثارش را روی مقوا کشیده، با لایه رنگ‌های محدود و ساده. این عدم کمال‌گرایی برای او بال قدرتمندی بود که می‌توانست پرکار باشد و مدام تجربه کند. از همین روست که او مرا به یاد پیکاسو می‌اندازد. هر دو سخت و پر تعداد نقاشی کردند و هر دو عاشق نقاشی از انسان بودند آن‌گونه که به گفته خودش از دوره دانشجویی، روزانه هشت تا دوازده ساعت نقاشی کرده است.

خصوصیت بارز دیگری هم که در آثار او دیده می‌شود، تاکید او بر آشوری بودنش است. او اسطوره‌های آشوری را و کلا مقوله اسطوره را خوب می‌شناخت و این را هم به خوبی دریافته بود که باید ریشه‌اش را همیشه در هنرش به یاد داشته باشد و این را به شاگردانش نیز آموخت. او بیش از نیم قرن پیش به این پی برده بود و کماکان مبحث «هویت» و «نقاشی فیگوراتیو» دو دغدعه بزرگ نقاشی ایرانی است.

این سال‌های اخیر ایران نبود و بیماری روز به روز بیشتر تحلیلش می‌برد. گویا این اواخر آتلیه‌اش در تهران را هم پلمب کرده بودند. آمریکاییان قدرشناس‌تر بودند در حق او که آن‌جا به او بیمه درمانی تعلق گرفته بود و این‌جا نه دیگر آتلیه‌ای داشت و نه حتی حق بیمه‌ای. ترجیح داد که در آمریکا بماند و همان‌جا هم از دنیا برود. جوانان هنرمند آینده، حتی سنگ گور او را هم نخواهند دید.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

shakib

هانیبال الخاص هنرمند آشوری - ایرانی بود و به فرهنگ و اسطوره های باستانی آشور توجه بسیار داشت و از زبان مادری خود هرگز صرف نظر نکرد و در غنای آن هم بسیار کوشید. آشوریان قوم و ملیت بسیار فرهیخته ای بودند و هستند، آنها پیش از بابلیان میراث دار دستاوردهای سومریان شدند. آشوریان در گسترش هنر و ادبیات و دانش می کوشیدند. شاهان آشوری تعهد اصلی شان رسیدگی به شهرهای آئینی و معابدشان بود و به همین دلیل برای گسترش تصرفات خود جاه طلبی شاهان پارسی را نداشتند. نه اینکه آنهاسبعیت نداشتند، داشتند، اما هرگز بدتر از مهاجمان ماد و گوتی و پارس برای بین النهرین و سرزمینهای مجاور نبودند. متأسفانه در سالهای اخیر تنها برای تطهیر کردن تهاجمات کورش دوم به بین النهرین و تمدنهای کهن، رسم شده که وی را با آشور بانیپال مقایسه کنند که مثلا بگویند، بینید کورش چه انساندوست بوده، حرفی که بسیار بی ربط و ناصحیح است. هیچ تاریخ شناس معتبری امروز کتیبه کورش را به عنوان اولین سند حقوق بشر نمی شناسد و می داند که این یک سند تبلیغاتی برای زدو بندها و سیاستهای حاکمان آن زمان بوده، آنها هرگز دستاوردهای عالمان، هنرورزان، صنعتگران، ادبیان و شاعران و ملت کشاورز آشور را در پی ریزی تمدن درخشان آشور که با هجو م مادها + همدستی آریستوکراسی بابل و شرکاء نابود شد، فراموش نمی کنند. آنها هرگز فراموش نمی کنند که همین آشوریان حافظ کهن ترین اسطوره ی بشر گیل گمش بودند و در گردآوری نسخه های آن می کوشیدند.\nدر جزء جزء غنا و ارزشهای انسانی و هنری که در ایران امروزی رشد کرده، غنای آثار اقوام کهن بین النهرین و فلات که چون اعقاب هانیبال الخاص هنرمند و دانشور بودند عمیقا نهفته است. حیف از هانیبال الخاص که هنرمند بزرگی بود و در ایران فارس محور جایگاهش آنطور که باید شناخته نشد.

shakib | ۲۷ شهریور ۱۳۸۹ - ۰۰:۲۲
nakhalesi

میخوای در لفافه بگی توده ای بوده ؟\nروسیه داره با امریکا و اسرائیل قراداد نظامی میبنده \nکوبا رفت سرمایه داری چون یک میلیون کارگر را بیکار داره میکنه یعنی ماهی ۲۰ دلار نداره بهشون بده \nشما روس محور ها جز نفرات پراکنی علیه امریکا و لیبرالیسم و دموکراسی کار دیگری هم در تاریخ ایران انجام داده اید ؟\nبیدار شوید . جنگ سرد تمام شد . دنیا دیگر قطب بندی ندارد . همه چیز برای اقتصاد و منافع ملی است .\nتولید بیشتر و ارزانتر صادرات بیشتر \nاین رمز پیروزی است

nakhalesi | ۲۵ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۹
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی