نسخه آرشیو شده

یک مملکت صرف یک جوان 32 ساله
سارا شورد بعد از خروج از هواپیمایی که او را از تهران به مسقط عمان آورد در کنار مادرش. خانم شورد 13 ماه در ایران در بازداشت به س
از میان متن

  • بعد از یک و سال خرده‌ای، افرادی در درون حکومت نتیجه می‌گیرند که بهتر است اینها را با هم یا تک تک آزاد کنیم، چرا که جلوی ضرر را هروقت که بگیری منفعت است
نیما امینی
چهارشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۹ - ۱۴:۵۵ | کد خبر: 56099

نیما امینی، در این مطلب نگاهی دارد به جنجال دستگیری و آزادی سارا شورد یکی از شهروندان آمریکای که سال گذشته در مرزهای ایران و عراق دستگیر شد و به همراه دو آمریکایی دیگر بیش از یک‌سال در زندان‌های ایران به سر برد.

سه شهروند آمریکایی در مرز ایران و کردستان عراق دستگیر می‌شوند. بیشتر از یک‌سال را در زندان سپری می‌کنند.

بعد از همه بحث‌ها و گفت‌وگوهایی که راجع به این سه نفر و جرم‌شان و علت دستگیری‌شان می‌شود، ابتدا وزارت‌خارجه اعلام می‌کند که یکی از آنها (سارا شورد) قرار است شنبه‌ای که گذشت آزاد شود. سپس اعلام می‌شود که برای او در شعبه سعدآباد کاخ‌ریاست‌جمهوری «مراسم آزادی» برگزار خواهد شد.

بعد از دو روز کار تبلیغاتی دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، چند ساعت مانده به آزادی، دادستان تهران اعلام می‌کند که اصلا با ما هماهنگ نشده بود، بنابراین سارا شورد آزاد نمی‌شود. 48 ساعت بعد اعلام می‌شود که سارا شورد باید نیم میلیارد تومان وثیقه پرداخت کند تا آزاد شود. دولت آمریکا می‌گوید این پول را نمی‌دهد. خانواده‌اش هم می‌گویند که ما چنین پولی ندارم.

بیست و چهار ساعت بعد، عکس‌های سارا شورد در تالار تشریفات فرودگاه مهرآباد تهران منتشر می‌شود و چند ساعت بعدتر، او با یک هواپیمای اختصاصی وارد مسقط پایتخت عمان می‌شود. روز بعد هم پیگیری‌های خبری حکایت از آن دارد که نیم میلیارد تومان را پادشاهی عمان به دولت ایران پرداخته و هواپیمای اختصاصی را هم این کشور با هدف «انسان‌دوستانه» در اختیار گذاشته است.

و البته در این میان حتما باید به دیدار مشاور امور زنان دولت محمود احمدی‌نژاد با کسی که حداقل متهم به جاسوسی از سوی دولت ایران هست اشاره شود. دیداری که در مقابل دوربین خبرنگاران و مانند یک دیدار رسمی انجام می‌شود.

از دستگیری با اتهام سنگین جاسوسی تا تلاش بی‌وقفه دولت برای آزادی یک متهم به جاسوسی تا سرانجام دریافت نیم‌ میلیون دلار پول از دولت عمان، بخش‌های مهم داستان دستگیری و آزادی یک دختر 32 ساله آمریکایی است که اگر زندگی‌نامه‌اش و کارهایش را بخوانید به هرکسی می‌ماند جز یک جاسوس.

این‌ها همه نشان از بی‌برنامگی، مشخص نبودن مسئولیت‌ها، نداشتن صدای واحد و عدم توجه به نتیجه اعمال سیاسی در دستگاه نظامی-امنیتی، دیپلماسی و قضا ایران است.

می‌شود تصور کرد که سه شهروند آمریکایی به خاطر گذشتن از مرز یا نزدیک بودن زیاد به خط مرزی توسط ماموران مرزی دستگیر شوند. همینطور قابل درک است که بعد از مشخص شدن ملیت این سه نفر، دستگاه قضایی یا امنیتی تصمیم بگیرد که آنها را بازداشت کند.

از اینجا به بعد ماجراست که اوضاع نابسامان دستگاه‌های تصمیم‌گیرنده را نشان می‌دهد. اولین تصمیم مهم زمانی است که دستگاه امنیتی-قضایی تصمیم می‌گیرد اعلام کند که این افراد به جرم جاسوسی دستگیر شده‌اند. اگر تنها به جرم عبور غیرقانونی از مرز دستگیر شده بودند تمام معادلات فرق می‌کرد.

از لحظه‌ای که جرم جاسوسی برای این سه نفر در نظر گرفته شد، پایان ماجرا تقریبا معلوم است. یا باید نظام تا آخرا ماجرا بایستد و این افراد را مجرم یا بی‌گناه به جاسوسی محکوم کند و آنها را در حبس نگه دارد، یا آنها بعد از کشیدن مدتی حبس در دادگاهی مشخص از جرم جاسوسی تبرئه شوند.

تبرئه گزینه بسیار نامناسبی است، چون بدین معنی است که ما از اول اشتباه کردیم. محکوم کردن به جاسوسی و نگه داشتن مجرمان هم گزینه چندان مطلوبی نیست چرا که بار سنگین سیاسی است و البته از آن مهم‌تر در دادگاه، هرچقدر هم که سوری باشد، بالاخره نیاز به چند مورد ادله آبکی هست. برای چند نفر جوان آمریکایی که تقریبا هیچ عملی در تایید جاسوسی انجام نداده‌اند و احتمالا اصلا حتی پایشان را هم آن‌طرف مرز نگذاشته‌اند، اثبات جاسوسی بسیار مشکل، بلکه محال است.

نتیجه همین اتفاقاتی می‌شود که رخ داد. بعد از یک و سال خرده‌ای، افرادی در درون حکومت نتیجه می‌گیرند که بهتر است اینها را با هم یا تک تک آزاد کنیم، چرا که جلوی ضرر را هروقت که بگیری منفعت است. عده‌ای دیگر هم بر این عقیده هستند که راهی را که (هرچند اشتباه) یک سال پیش شروع کردیم باید تا آخر برویم. زور هیچ‌طرف هم بردیگری نمی‌چربد.

دعواها تا آنجا پیش می‌رود که یک طرف برای آزاد شدن کسی که توسط طرف مقابل متهم به جرم سنگین جاسوسی است مراسم آزادی برگذار می‌کند و دولت عمان که نه سر پیاز است، نه ته آن، در این میانه از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرد، به دولت ایران پول می‌دهد و آزادی یک شهروند آمریکایی را تضمین می‌کند.

این داستان نمونه‌ای از هزاران نمونه موجود از نحوه اداره کشور و تعامل دستگاه‌های مختلف دولتی با یکدیگر است. افسوس بیشتر از این جهت است که این همه بی‌برنامگی و هزینه صرف سه نفر جوان آمریکایی شده است که آزادیشان یا در حبس بودنشان چیزی نصیب ایران نمی‌کند.

ده‌ها نفر کارشناس و مسئول در دستگاه‌های اجرایی و قضایی با صرف میلیون تومان منابع نشسته‌اند به این فکر می‌کنند که چگونه یک جوان 32 ساله آمریکایی را آزاد کنند.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی