یاسر میردامادی از چهرههایی است که در حوزه اندیشه در فضای مجازی اینترنت فعال است. وی در یادداشت زیر به تحلیل یک پژوهش درباره دینداری جوانان پرداخته است.
اخیرا یکی از اساتید باسابقه حقوق و جامعهشناسی در ایران به شهر بیگ بن آمده بود و اتفاق دیداری دست داد. یکی از موضوعاتی که این استاد روی آن کار می کند، سنجش دینداری جوانان است. او و چند تن از همکارانش طرح پیمایشی چندسالهای را روی گروهی از جوانان سه شهر تهران، قم و قزوین اجرا کردهاند که نتایج آن، چنان که روایت میکرد، جالب نظر بود.
نکته جالب اول در این طرح پیمایشی، آمار پایین جوانانی است که به طور کامل با همه انواع دینداری وداع کردهاند. اما از این کمتر آمار کسانی است که علاوه بر وداع با همه انواع دینداری، به گونهای دینستیزی گرایش پیدا کردهاند. گروه اخیر اگر چه در سالهای گذشته افزایش پیدا کردهاند، اما همچنان در اقلیت به سر میبرند. نکته جالب دیگر این که دینداری از نوع رساله عملیهای و تابع مراجع تقلید نیز به نحو معناداری کاهش داشته است.
این استاد میگفت که بسیاری از افراد این تحقیق گرچه کم و بیش خود را دینی میدانستهاند اما در پاسخ به این سوال که از چه کسی تقلید میکنید، میگفتهاند از کسی تقلید نمیکنند و حتی آنها که گفتهاند تقلید میکنند به ندرت در میانشان کسی پیدا میشده است که رساله مرجع تقلید خود را خریده باشند و در موارد لزوم به آن مراجعه کرده باشند.
گروه بزرگ این پیمایش را اما کسانی تشکیل میدادهاند که مرجعیت دینی خود را از روحانیان و مراجع تقلید نمیگیرند یا صرفا از آنها نمیگیرند بلکه به آثار روشنفکران و دین پژوههای غیر روحانی هم نظر دارند. این پدیدهای است که نام آن را میتوان گسترش «فردگرایی دینی» نامید.
در چنین حالتی، فرد با همه صورتهای دینداری وداع نمیکند بلکه نحوه زیست دینی خود را از میان انواع گوناگون نحوه زیست دینی برمیگزیند یا میآفریند. او در فروعات دینی تقلید نمیکند یا به نحو بسیار کمرنگی تقلید میکند. او در اصول دین نیز برداشت خاص خود را از این اصول دارد که لزوما با برداشت رایج و راستکیشانه از آن اصول همخوان نیست.
یکی از عواملی که به نظر می رسد، به گسترش فردگرایی دینی کمک کرده است، گسترش آموزش دینی پس از انقلاب است. حاکمیت پسا-انقلابی در ایران برای تربیت کادر ایدئولوژیک، آموزش دینی مطابق استاندارهای انقلابی را گسترش داد؛ از مدارس گرفته تا دانشگاهها و مراکز نظامی و انتظامی و حتی کارخانهها و مراکز سوادآموزی، همه و همه در کنار کارهای خود تبدیل به مراکز آموزش دین انقلابی شدند.
درس بینش در مدارس، دروس معارف و وصیت نامه امام و انقلاب اسلامی در دانشگاهها و نیز طرح تدریس دروس حوزوی برای دانشجویان و نیز آموزش عقیدتی-سیاسی برای نظامیان، همه و همه وظیفه انتقال آموزهها و سبک دینداری انقلابی به نسل جوان را به عهده گرفت.
اگرچه در اثر این فرایند، سطح آشنایی با مذهب گسترش یافت اما نتیجه آن چیزی نشد که حاکمیت در نظر داشت؛ تلاش برای یگانگی و وحدت در باور و کردار دینی نسل پسا-انقلابی در راستای تفسیر حاکمیت از این امور؛ بلکه نتیجه این فرایند کمک ناخواسته آن به شکل گیری گوناگونی و تکثر در باور و کنش دینی بود.
اکبر گنجی که دست اندرکار تهیه متون اسلامی و عقیدتی برای سپاه بود و به آثار مطهری علاقه و تسلط داشت، نهایتا قرآن را کلام محمد دانست و عبدالکریم سروش که کتاب معارف دانشگاهها و بینش دینی دبیرستان با مساعدت او تالیف شد، تجربه دینی نبوی را امری بشری، نسبی و خطاپذیر دانست و بسیاری از افراد تربیت یافته ایدئولوژی انقلابی دست کم فلسفه سیاسی متفاوتی از فلسفه سیاسی ایدئولوژیک انقلابی پیشه کردند.
این گونه فردگرایی دینی در نسل پسا-دوم خردادی گوناگونی بیشتری یافت و اکنون نحوه زیستهای دینیای پیشنهاد میشود که در آن نه تنها دینداری با به رسمیت شناختن حقوقی هم جنسگرایان سازگار است، بلکه با رواداشتن اخلاقی رفتارهای هم جنسگرایانه نیز سر سازگاری دارد.
اگرچه صورتهای سنتی-فقاهتی و شریعتی دینداری در میان نسل جوان هنوز یافت میشود اما بخشی از باورمندان به این نوع سبک دینداری میکوشند خود را از صورت حکومتی و فاشیستی دینداری متمایز کنند و شیوهی پارسایی فقاهتی منزه از حکومت را پیشه خود سازند.
بر این اساس حتی این صورت دینداری نیز گزینشی است زیرا کم و بیش آگاهانه میکوشد نشان دهد که با دینداری حکومتی متفاوت است، حتی اگر در اصول به آن شبیه باشد. تیپ مریدان مرجع تقلیدی مانند آیتالله وحید خراسانی از نمایندگان این نوع سبک دینداری هستند.
عزاداریهای متفاوت در برخی مناطق تهران و شهرهای بزرگ (که گاهی به حسین پارتی مشهور است) یکی از تجلیهای فردگرایی دینی و گوناگون شدن سبک دینداری و نحوه زیست دینی است.
فردگرایی دینی به این معنا، نحوهای گزینشگری در دین است. فرد مجموعهای از آموزهها و کنشهای دینی را، که با آنها احساس پیوستگی میکند، برمیگزیند و از ترکیب آنها گونهای دینداری برای خود میسازد.
تأکید بر سرشت گزینشی داشتن فردگرایی دینی به این معنا نیست که صورتهای راستکیشانه و سنتی و نهادینه دین، سرشت گزینشگرانه ندارد. هر نوع دینداری، چه سنتی و چه غیر آن، شیوهای گزینشگری است.
دینداری فقاهتی عبارت است از برجسته کردن جنبه شعائری و جوارحی دین و در حاشیه قرار دادن و یا دست کم در درجه اول اهمیت قرار ندادن جنبههای دیگر زیست دینی. به همین منوال، دینداری صوفیانه و باطنی عبارت است از برجسته کردن جنبههای درونی و باطنی و ذوقی و کشفی دین و در حاشیه قرار دادن یا دست کم در درجه اول اهمیت قرار ندادن جنبههای دیگر زیست دینی.
حال مقایسه کنید دیگر صورتهای زیست دینی را. بر این اساس، دینداری علیالاصول ملازم با گزینشگری در دین و برجسته کردن جنبه یا جنبههایی از دین و تبعی و ثانوی دیدن جنبههای دیگر دین است. اما آنچه پدیده فردگرایی دینی را از دینداری نهادینه و سنتی متمایز میکند این است که فردگرایی دینی چندان دغدغه توجیه گزینشگری خود را ندارد و درصدد موجه ساختن سبک زیست دینی خود نیست.
این امر اصولا به این دلیل است که فردگراست و اصو لا در صدد تبلیغ سبک زیست دینی خود نیست. اما به عکس دینداری نهادینه و راستکیش و سنتی، از آنجا که در صدد تولید انبوه سبک دینی تبلیغی خود است، دغدغه توجیه گزینشگری خود و نیز حقانیت سبک پیشنهادی خویش را دارد. بر این اساس بر خلاف بسیاری از صورتهای دینداری فردگرایانه و متنوع که چندان وقعی به الاهیات و فقه و اصول نمیگذارد، دینداری سنتی به این رشتهها توجه دارد و سنت فراگیری و انتقال این علوم را پی میگیرد.
با گسترش وسایل ارتباط جمعی، فردگرایی دینی و دین نهادینه سنتی با هم تلاقی بیشتری یافتهاند. این را میتوان از سبک سوالهایی که در پاره ای موارد از مراجع تقلید در وبسایت آنها پرسیده میشود، دریافت.
در یک نمونه، یک ایرانی خارج از کشور که خود را علاقهمند و محقق در قرآن معرفی کرده بود، از طریق بخش استفتائات سایت یکی از روحانیان جوان قم و از افراد میانهروی نزدیک به حاکمیت که مرجعیت تقلید هم پیشه کرده است، سوال طولانیای در باب ولایت فقیه پرسیده بود و با استناد مفصل به آیات متعدد قرآن کوشیده بود نشان دهد که ایده ولایت فقیه با ولایت شناسی قرآنی ناسازگار است.
پاسخ آیتالله جوان، ساده و کوتاه بود، بدون آنکه وارد بحث شود، چیزی نزدیک به این مضمون نوشته بود که: شما آشنایی بسیاری با قرآن ندارید و توصیه میشود آشنایی خود را گسترش دهید.
این سوال و جواب یک نمونه از تلاقی دو نوع سبک زیست دینی است که به مدد اینترنت به هم رسیدهاند.
با توجه به گسترش فردگرایی دینی، میتوان پیشبینی کرد که چگونگی دینداری در ایران فردا، بستگی بسیاری دارد به شیوه تعامل دینداری نهادینه و راستکیش سنتی (که ریشهدار، تا حدود زیادی یکه و یکپارچه و دارای ساز و برگ و ادبیات جاافتاده و دستگاه واژگانی و توجیهگری خاص خود و برخوردار از پشتوانه تودهای مردمی است) با فردگرایی دینی (که پراکنده، متکثر، نوپدید، فاقد ساز و برگ و تشکیلات و دستگاه جاافتاده واژگانی و عقلانی ساز خاص خود و دارای پشتوانه فردگرایانه - و نه توده ای- مردمی است).