آرش غفوری، روزنامهنگار ایرانی و کارشناس ارشد علوم ارتباطات در یادداشتی که برای مردمک نوشته، به تنش روز افزون بین دولت و مجلس میپردازد
بسیاری از نمایندگان مجلس هشتم در دورههای قبلی مجلس هم بر صندلی خانه ملت نشسته بودند. آنها با دولتهای قبلی هم کار کرده اند. خیلیهایشان در همین دولتها مسئولیت هم داشته اند.
رئیس فعلی مجلس، پیش از اینکه به عنوان دبیر شورای عالی بر محمود احمدی نژاد تحمیل شود، رئیس سازمان صدا و سیما و قبل از آن وزیر ارشاد هاشمی رفسنجانی بود و در هیات دولت هاشمی و خاتمی حضور داشت.
احمدی توکلی، رئیس مرکز پژوهش های مجلس که زمانی رقیب هاشمی رفسنجانی و روزی هم رقیب خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری بود، در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی به عنوان وزیر کار به جلسات هیئت دولت میرفت.
غلامعلی حداد عادل پدر عروس رهبری انقلاب، هم در مجلس هفتم به عنوان رئیس مجلس و در مجلس شش رئیس فراکسیون اقلیت نامیده میشد.
به این سیاهه، نامهای بسیاری دیگری میتوان اضافه کرد که هر کدامشان به تنهایی بسیار بیشتر از آنها که امروز دولت را میگردانند و حتی بیشتر از محمود احمدینژاد در تاریخ انقلاب مسئولیت داشته و شناخته شده اند. محمدرضا باهنر، شهابالدین صدر، حسن ابوترابی فرد و یکی از مهمترین آنها، علی مطهری، فرزند مرتضی مطهری روحانی عمامه سفیدی که امام خمینی او را بسیار دوست داشت و در میان روحانیون اولیه به همراه شهید بهشتی با اهمیت ترین جایگاه را برای رهبری انقلاب ایفا میکرد.
تازه اینها از اصولگرایان هستند، میتوان به این نامها، اسامی اصلاحطلبان را هم اضافه کرد که البته سابقهای که در مسئولیتهای انقلابی به خصوص در دهه اول انقلاب و حضور در جنگ دارند از همتایان اصولگرایشان هم بیشتر است. با اینحال نه اصلاحطلبان و نه اصولگرایان محافظهکار، حتی آنها که زمانی در مقابل احکام آیتالله خمینی میایستادند و در مجلس شورای اسلامی، طلب «پوزه بند» میکردند، تاکنون جرات نکرده بودند به تفسیر رای صحبتهای امام خمینی بپردازند: کاری که احمدینژاد میکند و یکی از مهمترین جملات بنیانگذار انقلاب در خصوص اهمیت مجلس تحت عنوان «مجلس در راس همه امور است» را متوجه زمان حضور و رهبری ایشان میداند که پس از فوت و حذف پست نخست وزیری دیگر موضوعیت ندارد.
این درحالی است که آیتالله خامنهای در دوران اوج اصلاحات و تنش مجلس و دولت با قوه قضائیه و شورای نگهبان در حضور نمایندگان مجلس بر این جمله امام خمینی تاکید کرده بود.
در اواخر دهه 70 و یک دهه پس از فوت آیتالله خمینی، آیتالله جنتنی، فقیه پرقدرت و رئیس مادامالعمر شورای نگهبان نیز اگرچه اعتقادی به در راس امور بودن مجلس ششم نداشت، اما سعی میکرد به مخالفتهای خود با این مجلس در قالب مصوبات شورای نگهبان وجه قانونی بدهد، نه اینکه مستقیماً در چشم نمایندگان نگاه کند و بگوید که شما در راس امور نیستید و من در راس همه امور هستم.
در این میان البته نام یک روحانی سنتگرا هم برجسته میشود که پیش از احمدینژاد به تفسیر رای صحبتهای رهبری انقلاب برخواسته بود: روحانی تندروی حوزه علمیه قم، آیتالله مصباح یزدی. وی هم زمانی در نقد جمهوریت نظام، تاکید آیتالله خمینی بر واژه جمهوری اسلامی را به دلیل فریبدادن غربیها در ابتدای انقلاب میدانست و عنوان میکرد که در نظام اسلامی ایران، جمهوریت و دموکراسی معنایی ندارند و جالب آنکه نکته اشتراک این دو نفر، پدر معنوی، مصباح یزدی، و فرزند خلفش، محمود احمدینژاد، هر دو در یک نکته مشترک هستند؛ هیچ کدام از این دو نفر عقبهای در انقلاب و در میان انقلابیون اولیه ندارند. مصباح یزدی که تا زمان حضور آیتالله خمینی اساساٌ نامی از وی شنیده نمیشد و به دلیل مخالفتهای قبل از انقلاب با راه و روش آیتالله خمینی و شاگردانش منزوی شده بود و محمود احمدینژاد که حتی در میان جوانان دانشجوی انقلابی که خود را پیرو خط امام مینامیدند، در اقلیت قرار داشت. به همین دلیل هم در حادثه تسخیر سفارت آمریکا نامی از او به میان نیامد.
در همگونی این ترکیب است که انقلاب و میراث آن امروز توسط کسانی مورد تفسیر قرار میگیرد که کمترین رابطه را با آن داشته اند و آنهایی شایسته انتقاد و طعن نامیده میشوند که بیشترین سهم را در مدیریت انقلاب بر عهده گرفته بودند. اما تازه به دوران رسیدهها که به قدرت میرسند، مردانی مانند مصباح یزدی و احمدینژاد، قدیمیها را یادگاران دوران ضعف خود میدانند؛ دورانی که یا به بازی گرفته نمیشدند و حتی مورد تحقیر قرار میگرفتند. از این رو عجیب نیست وقتی که به قدرت میرسند شمشیر از رو ببندند. اینها، در عین حال، موجودیت خودشان را در تنش میبینند.
جایی که گستردگی غبارهای آلوده، امکان تشخیص خوب را از بد میگیرد و ابرهای تیره فرصت مقایسه میان روشنی روز و شبی شب را فراهم نمیکند. در چنین فضایی بهترین موقعیت فراهم میشود تا از آبی گل آلود ماهی گرفته شود و با مبارز طلبیدن و شاخ و شانه کشیدن جرات پاسخ دادن از رقیب سلب گردد.
اتفاقاً این همه که از فتنه و مشخصات آن گفته میشود دقیقاً همان است که دولت نهم در تمام طول عمر چهار سالهاش انجام داد و امروز هم که میراث آن دولت، در ارتباطش با چکمهپوشان نظامی، دولت دهم را به قدرت میرساند باز هم به همان شیوه عمل می کند.
رئیس جمهور نهم اولین رئیس جمهوری بود که نیازی ندید برای ترکیب وزرایش با مجلسی که گفته میشود همگام با وی است مشورت کند، هم او بود که متهورانه به رئیس مجلس نامه نوشت و قانون مصوب مجلس را غیر قابل اجرا دانست و تاکید کرد که آنرا اجرا نمیکند و دوباره همین آقای محمود احمدینژاد بود که رئیس مجلس هفتم، غلامعلی حداد عادل را به سبب ابلاغ مصوبهای که دولت از ابلاغ آن خودداری کرده بود تهدید به برخورد قانونی کرد.
رئیس این دولت در دور دوم هم وقتی به مبارزات انتخابانی میرود سوگند قانون اساسی خود را میشکند و افرادی را به جرم اثبات نشده متهم میکند، وقتی با رمل و اسطرلاب و فرمان ستارگان به ریاست دولت میرسد، در مقابل دستور رهبر مبنی بر عزل معاون اولش تا حد ممکن مقاومت میکند و تنها زمانی تن به این امر میدهد که احساس میکند سمبه رهبر هنوز پرزور است، اما چند ماهی که میگذرد و جای پایش که سفت میشود از میوه ممنوعه رهبری دوباره میخورد و از مذاکره و بهداشتی شده آن، مناظره، با رئیس جمهور آمریکا میگوید.
طرفه آنکه دیر زمانی نمیگذرد که رهبری او را از این کار منع میکند، اما آقای رئیس دولت بازهم تکرار میکند، توگویی گوش شنوای او در و دروازه را با هم دارد. از یک گوش میشنود و از گوش دیگر در میکند.
در این آخرین محصول خود هم پیش از آنکه برای هفتمین بار پیاپی به نیویورک برود مدعی میشود که اوست که به عنوان رئیس جمهور در راس همه امور است تا بازی را چند مرحلهای کند. هم به طرفهای خارجی خود پالس قدرت بدهد و هم برای رقیبان ایرانی خود یادآوری کند که بازی را وارد مرحله شکست و پیروزی کرده است: یا صفر یا صد. یا زنگی زنگ یا رومی روم. یا محمود احمدی نژاد یا تمام مخالفانش از هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی گرفته تا علی لاریجانی و شاید هم یک روزی آیتالله علی خامنهای.
کسی چه میداند، شاید آن روزی که احمدینژاد رهبری فعلی انقلاب را مخاطب قرار دهد که ایشان زیاد در امور کشور مداخله میکند و نباید این کار را بکند خیلی دیر شده باشد که آیتالله خامنهای قدرت مخالفت پیدا کند. فعلاً که در هم آوردی با هاشمی رفسنجانی که رئیس مجلس خبرگان است و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، احمدینژاد اینگونه ترکتازی می کند، تا آینده چه پیش آید و قدرت که به کار آید.