نسخه آرشیو شده
«نیمه پنهان» خانواده درگیر

مانا نیستانی به پرسش‌های شما پاسخ می‌دهد
از میان متن

  • مانا: من همیشه به تاثیرگذاری مردم معتقد بوده‌ام. اگر خودشان باور کنند که موثرند حتما منشا تغییرات مهم خواهند بود. اگر این اتفاق نمی‌افتد به خاطر عدم باور، فقدان عنصر برنامه‌ریز و انسجام دهنده و البته، همه گیر و عمیق نشدن تفکر تحول طلبانه است. میل واقعی به تغییر با شعاردهی صرف فرق دارد
مریم صبا
چهارشنبه ۰۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۲ | کد خبر: 56369

مردمک در صفحه «مهمان هفته» نوبت را به مخاطبان داده تا سئوال‌های خود را از مانا نیستانی بپرسند و جواب بگیرند.

مانا نیستانی، کارتونیست مشهور ایرانی از اواخر آذرماه سال گذشته، کار بر روی مجموعه‌ای با عنوان «خانواده درگیر» را در وب‌سایت مردمک آغاز کرد. خانواده درگیر اعضای یک خانواده ایرانی هستند و شخصیت‌ اصلی آن که در میان مخاطبان بسیار پرطرفدار هم شده، بابا بزرگ درگیر است.

کارتون‌های نیستانی درباره «خانواده درگیر» روایتی داستان‌گونه‌ دارد و مجموعه درگیری‌های یک خانواده ایرانی با مسایل روز جامعه را به نمایش می‌گذارد.

مانا نیستانی سال گذشته همزمان با آغاز به‌کار مجموعه درگیر در وب سایت مردمک گفته بود که «درگیرها احتیاج به زمان دارند تا پخته شوند، ظرفیت‌های خود را نشان دهند و خودشان را پیدا کنند». اکنون نزدیک به یک سال از سرگذشت خانواده درگیر می‌گذرد و مجموعه این کارتون‌ها به‌ویژه شخصیت بابابزرگ طرفداران بسیاری پیدا کرده است.

مردمک در صفحه «مهمان هفته» نوبت را به مخاطبان داده تا سئوال‌های خود را از مانا نیستانی بپرسند و جواب بگیرند.

سئوال‌های شماری از مخاطبان و پاسخ‌های مانا نیستانی را در زیر می‌خوانید:

یکی از مخاطبان به نام آرین، ابراز امیدواری کرده که مانا کتاب کارتون‌های درگیر را چاپ کنه. از مانا پرسیدیم که آیا به این موضوع فکر کرده و آیا چنین امکانی برای انتشار این کارتون‌ها وجود داره؟

مانا: فکر کرده‌ام اما در حال حاضر جای پرت و پلایی زندگی می‌کنم و ارتباطات چندانی برای پیدا کردن ناشر و مسائلی از این دست ندارم، شاید هم عرضه‌اش را ندارم. اگر ناشر خوبی پیدا شد و تمایل برای چاپ کارها داشت چرا که نه.

مخاطب دیگری به نام محمد هم این پرسش را مطرح کرده که چرا مانا در عکس تیزر تبلیغاتی در مردمک، کلاه شاپو سر گذاشته؟

مانا: من این کلاه را معمولا سرم می‌گذاشتم البته الان خراب شده باید یک نویش را بخرم اما مخصوص تیزر سرم نگذاشته بودم. کلاه شاپو را دوست دارم یاد فیلم نوارهای دهه‌های سی و چهل می‌افتم. جیمز کاگنی و همفری بوگارت و مابقی قضایا.

نادر هم ضمن تعریف از کارهای مانا، پرسیده که آیا کارهای او، به طور مشترک با توکا نیستانی (برادر مانا) طراحی شده؟

مانا: ما تا الان کار مشترکی نکرده‌ایم. اگر زمانی چنین اتفاقی افتاد مشترک هم امضایش می‌کنیم.

فردی هم که خودش را 666 معرفی کرده، از این‌که مانا برای کارهای خودش از واژه کارتون استفاده نمی‌کنه ابراز خوشحالی کرده. به بهانه نظر این خواننده از مانا خواستیم که درباره تفاوت کاریکاتور و کارتون توضیحی بده؟

مانا: نه اتفاقا من هم معمولا از این واژه استفاده می‌کنم، درست است که سیلاب‌های کمتری نسبت به کاریکاتور دارد و دهن پرکن نیست، آدم را یاد «تام و جری» و «بارباپاپا» می‌اندازد اما صحیح تر از کاریکاتور است. کاریکاتور، طراحی چهره اغراق آمیز است در حالی‌که در کارتون، ایده طنزآمیز محوریت دارد. من اتفاقا کاریکاتوریست حرفه‌ای- با تعریفی که کرده‌ام- نیستم و خیلی مهارتی در اغراق در صورت اشخاص ندارم اما می توانم بگویم وضع‌ام در طراحی کارتون بهتر است. چون واژه کاریکاتور بین مخاطبان جا افتاده گاهی سخت نمی‌گیرم و کاریکاتور هم می‌گویم.

مریم یکی دیگه از مخاطبان مردمک عقیده داره که کارتون‌های درگیر گاهی برای مبارزه هم راه‌حل ارائه می‌ده و از مانا پرسیده که آیا این کار عمدی است یا خیر؟

مانا: نه، راه حلی ارائه داده نمی‌شود، اما گاهی راه حل‌های پیشنهادی یا جریانات مربوط را دستمایه شوخی یا طنز قرار می‌دهد. گاهی حتی مسائل جنبی یا مشکلات این راه حل ها یا اجرای غلط شان را نقد می‌کند. به هر حال تاکید دارم که کارهای من دستورالعمل سیاسی نیستند.

کسی که خودش رو امیرخان معرفی کرده هم ضمن ابراز ارادت به شخصیت بابا بزرگ و تشکر از مانا، از بابا بزرگ اجازه خواسته بیاد خواستگاری دختر درگیر. از مانا پرسیدیم که آیا در کارهای خودش به این موضوع ازدواج توجهی کرده یا در آینده توجه خواهد کرد؟

مانا: ایده‌هایی داشتم، اصلا بنا بر این بود تا درگیرها محدود به مسائل سیاسی نشوند اما چه می‌شود کرد که مسائل سیاسی این یک ساله جذاب‌تر بوده‌اند. حالا در آینده هر اتفاقی ممکن است، باید دید! در مورد خواستگاری، می توانند تشریف بیاورند اما بعید می‌دانم «آزی» اهل شیوه‌های سنتی و سینی چای و این حرف‌ها باشد.

خانم مریم جلالی هم نظرش رو اینطور برای مردمک نوشته: بابا بزرگ اینقدر جدیه که گاهی یادمون می ره بابا بزرگ تابع اتفاقات روز پیش می ره و به نظر میاد اتفاقات روز تابع فعالیت‌های بابا بزرگ پیش میره. خوبی این احساس در اینه که باور می‌کنیم مردم تاثیر‌گذار هستند. مریم از مانا تشکر کرده که این حس «امیدبخش» یعنی تاثیرگذاری مردم را با کارهای خودش به وجود میاره.

مانا در پاسخ به نظر این مخاطب: بر خلاف نظریه «همه چیز برنامه‌ریزی شده است» یا «کار، کار انگلیس‌هاست»، من همیشه به تاثیرگذاری مردم معتقد بوده‌ام. اگر خودشان باور کنند که موثرند حتما منشا تغییرات مهم خواهند بود. اگر این اتفاق نمی‌افتد به خاطر عدم باور، فقدان عنصر برنامه‌ریز و انسجام دهنده و البته، همه گیر و عمیق نشدن تفکر تحول‌طلبانه است. میل واقعی به تغییر با شعاردهی صرف فرق دارد. گاهی ما فرق چندانی با مخالفان‌مان نداریم، رفتارها‌ی‌مان با آنها یکسان می‌شود، گاهی مخالفت را در غر زدن در تاکسی می‌بینیم و بس، گاهی هم وجود تفکرات دیگر را کاملا انکار می‌کنیم و دچار توهم می‌شویم که 99 درصد ایران مثل ما فکر می‌کنند.

لوا زند هم نظرش رو اینطور نوشته: بابا بزرگ درسته غصه داره و از اوضاع مملکت و فرزند خودش عصبانیه اما بهتره گاهی هم بخنده. و از مانا پرسیده که چرا بابا بزرگ هیچ وقت نمی‌خنده؟

مانا: بابا بزرگ غصه ندارد گاهی هم می‌خندد اما ابروهاش به هم گره خورده است. درک‌‌اش کنید، بعد از هفتاد هشتاد سال درگیری با اتفاقات نا خرسند سیاسی، ابروها گره خورده می‌مانند. اضافه کنید مشکلات شخصی یک آدم هشتاد ساله را، می شود قوز بالا قوز.

سهیل رابطه شخصیت «سرکوب منش» و بابا بزرگ درگیر رو مورد سئوال قرار داده و پرسیده: آیا یک روز ممکنه این دو شخصیت با هم دوست بشن و هیچ کدوم نخواد اون یکی رو از بین ببره؟ و گفته که فکر می‌کنه این تنها راه نجات باشه.

مانا: به نظر من هم راه‌حل رویائی ماجراست. اما سرکوبمنش به طور مشخص، نماینده نگاه سنتی یا مذهبی رادیکال جامعه ایران نیست، افراطی‌ترین بخش تفکر حاکم را که عقبه نظامی و سرکوبگر دارد نمایش می‌دهد. این گرایش که برای بقا و حاکمیت حاضر است هر کاری بکند و هر معیاری را زیر پا بگذارد، آیا توان تغییر و زندگی مسالمت آمیز کنار سایر تفکرها را دارد؟ با توجه به ذات قدرتمدار آن، بعید به نظر می‌رسد. من به سیامک‌ها (پسرکوچک سرکوبمنش) امید بیشتری دارم. وقتی تفکر سلطه‌گر، خشونت گرا و افراطی نتواند خود را در نسل‌های بعد بازتولید کند به نظر من زمان موفقیت و تحول واقعی است.

آمنه هم از مانا پرسیده که آیا تا به حال انیمیشن کار کرده یا به این فکر هست که از مجموعه‌ها، داستان‌ها و شخصیت‌هایی که تا حالا خلق کرده، انیمیشن‌های کوتاه یا سریالی بسازه؟

مانا: خیر تا به حال کار نکرده‌ام، من طرفدار پر و پا قرص انیمیشن هستم و معمولا با همسرم پای انواع و اقسام کارتون‌ها می نشینیم و لذت می‌بریم از دیزنی‌های کلاسیک تا کارهای پیکسار و دریم ورکز یا مجموعه‌های اسپونج باب و پلنگ صورتی. اما شخصا خیلی علاقه به کار در انیمیشن ندارم. علاقه اصلی‌ام کتاب‌های کامیک است، عاشق فریم‌های مربعی هستم که کنار هم قرار می‌گیرند. همسرم اما دانشجوی انیمیشن است و عاشق به حرکت درآوردن موجودات کارتونی. شاید زمانی یک کار مشترک با هم انجام دادیم.

کاوه دیگر مخاطب مردمک هم به بابا بزرگ خانواده درگیر پیشنهاد داده که در مسائل اجتماعی و اقتصادی روزمره جامعه هم خودی نشون بده و به نظرش بابا بزرگ اینطوری محبوب‌تر هم میشه. مانا درباره این پیشنهاد چه نظری داری؟

مانا: پدربزرگ طفلک اندکی گرفتار محدودیت‌های خالق‌اش است. جایی که من بهتر بلدم مانور بدهم او هم طبعا بیشتر سرک می‌کشد .خوشحال می‌شوم دوستان داخل کشور که با مسائل از نزدیک دست و پنجه نرم می‌کنند موضوعات داغ روز را پیشنهاد بدهند. حتما رویشان فکر خواهم کرد.

آیدین هم از مانا پرسیده که تا چه اندازه به جنبش سبز با این وضع کنونی‌اش امیدوار است. به نظر آیدین جنبش سبز فعلی لزوما همان جنبش دمکراسی خواهی و حقوق بشر ایرانیان نیست.

مانا: من جنبش سبز را بخشی از حرکت دموکراسی خواهی ایرانی می‌دانم و به موفقیت آن در طولانی مدت معتقدم، به شرط آن که به جای حرکت‌های احساسی و نتایج آنی دنبال تغییر زیرساخت‌های فرهنگی باشد و این جز با شروع تغییر در خودمان میسر نمی‌شود. بدترین آفت این است که جنبش سبز را به جای تکثرگرایی، در حد طرفداران یک تیم فوتبال سبزپوش تقلیل بدهیم که از سر تعصب و بی‌تفکر برای تیم محبوب فریاد می‌کشند.

وینا پرسیده:از کجا برای این شخصیت‌ها الهام می‌گیری؟ و ا ین که چرا قهرمان داستان که میتونست به صورت طبیعی یکی از فرزندان خانواده باشه، بابابزرگه؟

مانا: از آدم هایی که دیده‌ام یا می‌بینم الهام می‌گیرم، از خودم. خیلی از اخلاق‌های من را شخصیت‌های کامیک‌هایم هم دارند. اما درباره درگیرها، اصلا قرار هم از اول این بود که آزی و مازی شخصیت‌های اصلی باشند اما بابابزرگ اغراق‌ها و کنتراست‌های بامزه‌تری پیدا کرد. پیرمردی که دلی جوان دارد و احساسی برخورد می‌کند طبعا جذاب‌تر است از جوانانی که به مقتضای سن خود رفتار می‌کنند. به ظاهر سالخورده‌اش نگاه نکنید او روح جامعه جوان ایران است! از طرفی طرح انتقاد از طریق یک شخصیت کارتونی و اغراق آمیز کمتر حساسیت و دلگیری بر می‌انگیزد.

علی تهرانی هم خطاب به مانا نوشته: چند ماه پیش، یه بار تو یه کافه دیدمت که نشسته بودی و تو فکر... خیلی دوست داشتم بیام و باهات صحبت کنم، ولی حس کردم که تو اون لحظه خاص به خلوت نیاز داری... فکر کردم که یه ذهن خلاق احتمالا به استراحت بیشتر نیاز داره تا شنیدن تعریف و تمجید یه مخاطب، پس خودخواهی نکردم و مزاحم نشدم.از اینکه بگذریم، به عنوان یه بیننده معمولی ظرف یکسال گذشته رشد عجیبی رو دارم توی کارهات مشاهده میکنم، بلوغی که نه تنها پیشرفت خالق کارهات رو به رخ میکشه،بلکه ذهن بیننده رو هم قلقلک میده که هوی... پاشو، بیدار شو، بزرگ شو! از صمیم قلب بهت تبریک میگم و ازت ممنونم که با هنرت روزگار مارو به تصویر میکشی.دوست دارم یه روزی خانواده درگیر توی ایستگاه مرکزی شهرهای ایران نمایش داده باشه. لبخند کجی که روی لب آدمای اون روز نقش میبنده به یه دنیا می‌ارزه مانا.

مانا: خب این بیشتر ابراز لطف و محبت بود تا سوال. از شما و همه مخاطبان و طرفدارانی که در این یک سال تشویق‌ام کرده‌اند ممنونم. اگر زمانی من را در کافه دیدید- اگر واقعا خودم باشم!- حتما جلو بیایید. از پاسخ به سلام‌تان خوشحال خواهم شد.

ما هم از مانا نیستانی به خاطر کارتون‌ها و پاسخ‌ به سئوال‌های مخاطبان تشکر می‌کنیم.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

علیرضا الف

من کارهای مانا را از 5 -6 سال پیش دنبال می کردم.\nخیلی دم برای “سهیل و سارا” و گروه “چ س م خ” تنگ شده. کاش در مورد اون ها هم سوال می کردید.

علیرضا الف | ۱۸ مهر ۱۳۸۹ - ۰۴:۲۷
محسن پورحسینی

من هم از طرفدارهای پرو پا قرص مانا هستم. یک بار دیگر هم پیشنهادی کردم که با متانتی که داشت و مختص به هنرمند های ناب ایرانه با احترام و سکوت از ان گذشت. پیشنهاد من در باره درست کردن صفحه ای در فیس بوک به موازات دیگر صفحه های خود اوست. این کار از سوی ما علاقمندان کارهای او در خارج از کشورانجام میشود. و تمام کسانی که در ان عضو می شوند قبول میکنند که کارهای او را مشترک اخلاقی بشوند. به این معنا که حق اشتراکی ماهانه  برای کارهای او را که بطور رایگان در اختیار همه ما قرار میگیرد  به یک حساب متعلق به خود او واریز کنند. حق اشتراک ها یک دلار  و یا یک یورو در ماه باشد و کاملا اختیاری. در حقیقت ما هم به عنوان مخاطبان اگاه و با فرهنگ سرزمینی به نام ایران به هنرمندی از کشورمان این امکان را میدهیم که حرفه ای  - مستقل و روی پای خود بماند و برای کار خود از جایی سفارش نگیرد و برای تفکر خود - مسایل سرزمین اش - و ما مردم سرزمینی به نام ایران کار کند. و به این نحو خود ما صاحب این کارها - تلاش ها و مانا خواهیم بود و او نیز با وجود کار با رسانه های مختلف ازادی خود و اثار خود را حفظ خواهد کرد و مدام نگرانی اینده و چگونگی تامین احتیاجات زندگی  خود و خانواده اش را نخواهد داشت. ......\nاگر دوستانی حاضر به همکاری باشند و مانا نیز این اقدام را فعالیت های داوطلبانه هواداران او - اثار او و بابا بزرگ  ببیند این حرکت قدم بزرگی برای پرداختن به قوانین کپی رایت و حرکت در ان سو هم خواهد بود 

محسن پورحسینی | ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۱۵:۵۸
فرید

به نظر من اگر بخواهیم ارزش مادی آثار مانا را با توجه به میزان فکر و هنری که در آن پیاده شده بسنجیم متوجه می شویم که او در واقع سخاوتمندانه و به طور مجانی این آثار را در اختیار ما قرار داده، به شخصه از نبوغ و آثار خاص او لذت میبرم از او متشکرم و امیدوارم هرروز موفق تر از دیروز باشد و امیدوارم به زودی از شر این رژیم خلاص شویم و او را در کشور خودمان ببینیم

فرید | ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۰۳:۳۵
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی