استيو اينسکيپ، نویسنده نشنال پابليک ريديو، در سایت این رادیوی آمریکایی، محمدرضا شجريان استاد سرشناس آواز ایران را در فهرست «50 صدای بزرگ» جای داده و یادداشت زیر را در معرفی و ستایش او نوشته است.
محمدرضا شجريان شايد سرشناسترين خواننده ايران باشد. او همچنين مشهورترين خواننده معترض ايرانی است؛ اگرچه موسيقی او رسما و به طور مستقيم، موسیقی اعتراض علیه حکومت ايران نیست.
بسیاری از ايرانيان داخل و خارج از کشور، در ماه رمضان، روزه خود را با دعای شجريان باز میکنند.
عباس ميلانی، استاد دانشگاه استنفورد آمريکا در اينباره میگويد: صدای شجريان چنين قدرتی دارد و اين قدرت به کلماتی که میخواند ربطی ندارد.
آقای ميلانی میگويد وقتی به دعای شجريان گوش میدهد، اين دعا او را به سالهای جوانیاش در ايران برمیگرداند: «هنوز هم وقتی به صدایش گوش میدهم استخوانم تير میکشد و احساس نمیکنم که اين تنها صدای يک انسان فناپذير است؛ انگار صدای خداوند است که دارد با ما حرف میزند.»
صدای محمدرضا شجريان، سالها از راديو (و تلویزیون) ايران به گوش مردم کشورش رسیده است؛ اما ناگهان بعد از انتخابات جنجالی رياست جمهوری سال گذشته و سرکوب معترضان به نتيجه انتخابات، او از حکومت ايران خواست که از پخش آوازهایش خودداری کند و بعد از آن بود که پخش صدای محمدرضا شجریان متوقف شد.
برای درک اين حرکت محمدرضا شجريان، بايد به گذشته او توجه کنیم و اینکه او چگونه به این شهرت رسیده است.
محمدرضا شجريان سال 1940 در شهر مشهد در شمال شرقی ايران متولد شد. شهری که زيارتگاه شيعيان ايران و جهان و در عين حال شهری سنتی و محافظهکار است. جايی که شجريان در کودکی، سورههای قرآن را تلاوت میکرد اما از شنيدن آوازهای موسيقی سنتی ايران منع شده بود. خودش میگوید: پدرم میگفت اين موسيقی حرام است، ممنوع است.
آقای شجریان نوای موسیقی را در خانه عمویش گوش میکرده است: عموی من تار میزد و واقعا از موسیقی لذت میبرد. وقتی به خانهاش میرفتم، با هم به راديو گوش میکرديم.
شجريان بعدها که بزرگ شد، به موسيقی و آوازهای کهن ايرانی جان تازهای داد. او آموزش موسیقی را پیش استادان بزرگ ایرانی آغاز کرد و خود دست به کار ساختن سازهای سنتی ايرانی شد. محمدرضا شجریان متن ترانه و آوازهایش را بیشتر از اشعار شاعران کهن ايرانی انتخاب میکند.
عباس ميلانی میگويد که آهنگهای محمدرضا شجريان در سالهای اخير مفهوم ديگری يافته است: او همه کنسرتهایش را با ترانه مرغ سحر به پايان میبرد و با اين کار تماشاگران را به تحسين وا میدارد.
به گفته آقای ميلانی در ترانه مرغ سحر، شاعر از يک پرنده میخواهد نالهاش را سر دهد و در نهايت وعده میدهد که پايان شب سرکوب نزديک است و روز آزادی به زودی فرا خواهد رسيد.
اين ترانه، تحولی در بهکارگیری زبان استعاری بود. «شب» در شعرهای ایرانی همیشه به معنای استبداد و «زمستان» به معنای سرمای روزهای استبداد بوده است و اين ترانه در واقع همه اين واژههای استعاری مشهور را به کار میگيرد تا فرارسيدن روز آزادی و پايان شب استبداد را فرياد کند.
به اعتقاد آقای ميلانی، ادبیات ايران در وهله اول شعر است و شجريان استاد اين نوع ادبيات است و دقيقا میداند که کدام مصرع از يک شعر میتواند بهتر يک لحظه تاريخی را بيان کند.
محمدرضا شجريان معتقد است که اگر آهنگهای او را دنبال کنيد، تقريبا میتوانيد تاريخ 40 ساله اخير ايران را بر اساس آنها بنویسيد.
ميلانی به عنوان مثال، به آهنگی اشاره میکند که شجريان بعد از رويدادهای اخير و سرکوب مردم معترض به وسيله حکومت ايران خوانده است: شجريان اين آهنگ (زبان آتش) را بر اساس شعری از يک شاعر ايرانی (فريدون مشيری) خوانده که در واقع شبیه پری کومو (خواننده محبوب آمريکایی در دهه 50) ايرانی است. اگر کارتهای تبريک هالمارک در ايران بود، اين شعر بر روی اين کارتها چاپ میشد. محمدرضا شجريان اين شعر را برگزيد و آن را به مانيفست واقعی جنبش دمکراتيک و صلحطلبانه مردم ايران تبدیل کرد.
اين ترانه اينگونه آغاز میشود:
تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدار این خونبارِ ناهنجار
تفنگِ دست تو یعنی زبان آتش و آهن
دولتمردان ايران، هنوز صدای محمدرضا شجريان را ممنوع نکردهاند. آهنگهای او در واقع حکومت را محکوم نمیکند. او فقط اشعار کلاسيک را میخواند که باعث افتخار بسیاری از ايرانيان است.
محمدرضا شجريان تصادفا همشهری یک شخص مهم هم است. او در همان شهری زاده شد و رشد کرد که آيتالله علی خامنهای، رهبر ايران هم اهل آنجاست. آقای ميلانی میگويد که اين دو، رابطه پيچيدهای با يکديگر داشتهاند.
محمدرضا شجريان با صدای بلند مخالفتش را با جهتگيری انقلاب اسلامی اعلام کرده است. آقای ميلانی میگويد: او به ويژه بعد از انتخابات مناقشه برانگيز سال گذشته، خود را به عنوان صدای مردم معرفی کرده و گفته است که نمیخواهد از موسیقیاش برای توجيه سرکوب استفاده کند. به نظر من دليل اينکه او تا کنون دستگير نشده به اين خاطر است که او اکنون چهرهای بينالمللی است و رژيم ايران فکر می کند که دستگيری او از نظر سیاسی برايش بسیار گران تمام خواهد شد.
و شجريان به آوازخواندن ادامه میدهد اگرچه، او به ندرت در ايران کنسرت برگزار میکند. تمام بليتهای کنسرتهای تور اخير او در آمريکای شمالی به فروش رفت.
محمدرضا شجريان میگويد هنگام اجرای کنسرتهایش دوست دارد چراغهای سالن کنسرت روشن باشد تا او بتواند، تاثير موسیقیاش را بر چهرههای مردم تماشا کند: اين بيشتر شبیه موجی است که به طرف من میآيد و من اين موج را حس میکنم و سعی میکنم اين انرژی را به آنها برگردانم.
آقای میلانی باز خیلی زیادی فرمودند، ایشون به یه مقولاتی هم پرداختن ک اصلا حوزه ی کار و صلاحیتشون نیس. نظر شخصی فرمودن البته، باشه قبوله اما فقط به عنوان نظر شخصی یه آدمی که مسائل سیاسی و دیدگاههای سیاسی خودشو حسابی تو ارزشگذاری هنری و ادبی (که حالا موسیقی هم بهش اضافه شده!!!) وارد می کنه، اون هم اینقدر سطحی.