نویسنده وبلاگ خلاقیت و نوآوری، به اشاره به نظریه پنجرههای شکسته، عقیده دارد که بیتفاوتی به اجرای یک قانون، افراد جامعه را برای سرپیچیهای بیشتر ترغیب میکند.
در جامعهشناسی پديدهای به نام شيشههای شکسته مشهور است. بر اساس اين پديده (نظریه) اگر شيشههای ساختمانی شکسته باشد، و اگر شيشه جديد را جايگزين شيشههای شکسته نکنی، خلافکاران با سنگ میزنند بقيه شيشهها را هم میشکنند. در واقع ايجاد شرايط برای يک قانونشکنی، ديگران را در شکستن بقيه قانونها جری میکند.
میگويند که جوليانی با استفاده از اين پديده و جلوگيری از آن توانست ميزان جرم و جنايت درنيويورک را به ميزان قابلتوجهی کم کند. يکی از کارهائی که جوليانی کرد اين بود که اجازه نداد هيچ گرافيتی يا نقاشی و نوشته کج و معوجی روی واگنهای مترو بماند. وقتی واگن مترو به انتهای خط میرسيد ، فوری کارگران آن را تميزمی کردند تا به اصطلاح پنجره شکستهای (باقی نمانده) نباشد.
از خارج از کشور که وارد فرودگاه شدم، بنر بزرگی را ديدم که پنجره بزرگی برای شکستن را نشان میداد. هر مسافر اجازه دارد فقط 80 دلار جنس خارجی وارد کند. وقتی اظهارنامه مالياتی را درست پر میکنم و دو و نيم ميليون تومان براي يک مطب، ماليات میپردازم و بعد میفهمم که شرکتی بزرگ با چند ميليارد داد و ستد فقط پنج ميليون تومان میپردازد، میفهمم که اين هم پنجرهای برای شکستن بوده است و ديگر در خيابانها وقتی تک تک شيشههای قوانين رانندگی را میبينم که میشکنند، ديگر حرص نمیخورم.