پس از رخداد 11 سپتامبر، ایران در شکشست رهبران طالبان در افغانستان، با آمریکا همکاری کرد و این همکاری نشان از مخالفت ایران شیعه با شاخه تندروی اسلام سنی است که طالبان و القاعده به آن اعتقاد دارند.
در مقالهای که مرکز مطالعات بینالمللی «ام آی تی» منتشر کرده، دشمنی میان واشنگتن و تهران برای آمریکا و افغانستان زیانبار و به نفع ارتش پاکستان، طالبان و القاعده تعبیر شده است.
پس از رخداد 11 سپتامبر، ایران در شکشست رهبران طالبان در افغانستان، با آمریکا همکاری کرد و این همکاری نشان از مخالفت ایران شیعه با شاخه تندروی اسلام سنی است که طالبان و القاعده به آن اعتقاد دارند.
با وجود این همکاری، جورج بوش رئیسجمهور آمریکا از ایران در کنار عراق و کره شمالی به عنوان اعضای محور شرارت نام برده، اقدامی که از دیدگاه ایران خیانت به همکاری تلقی شده است.
پیشنهاد آمریکا در حمله احتمالی به ایران بهخاطر برنامه هستهای کشور، میتواند تهران را به حمایت از طالبان برای خنثی کردن تهدید حمله آمریکا از کشور همسایه سوق دهد.
در تایید این گمانهزنی، باید گفت که چندی پیش یک دیپلمات ایرانی یادآور شد «افغانستان دوست ما است. اما وقتی زندگی شما درمعرض خطر قرار میگیرد، ممکن است حتی دوستان خود را قربانی کنید.»
بنابراین، برای برقراری ثبات در افغانستان، واشنگتن باید منافع مشترک خود را در مبارزه علیه شبهنظامیان سنی اسلامگرا به رسمیت بشناسد و درعین حال در روابط خود با پاکستان تجدیدنظر کند.
پاکستان که برخلاف ایران از مدتها پیش به سلاح هستهای دست یافته، از طالبان در افغانستان حمایت کرده تا از این طریق به یک برتری استراتژیک علیه همسایه شرقی خود، هند، دست یابد.
این در حالی است که آمریکا از زمان انقلاب اسلامی، ایران را بسیار تهدید کرده اما در معامله با پاکستان از در خشنودی وارد شده است.
اگر آمریکا بخواهد از افغانستان به عنوان پایگاهی برای سیاستهای ضد ایرانی خود استفاده کند، از همکاری پاکستان محروم خواهد شد. البته تجدید نظر آمریکا در روابط با پاکستان به تغییر جهت سیاست ایران نیز بستگی دارد. کنار گذاشتن دستورعمل آمریکا برای تغییر رژیم با توسل به زور در ایران، این تغییر جهت را ملموستر میکند.
بوستون گلوب هم موافق تغییر سیاست آمریکا در قبال ایران و رویکرد آشتیجویانه است.
بر اساس مقاله این روزنامه آمریکایی، هیچ کشوری به اندازه ایران در نخستین روزهای دخالت آمریکا در افغانستان، به کمک آمریکا نیامد. اما پس از سقوط طالبان، آمریکا نتوانست از این رابطه استراتژیک بهرهبرداری کند.
در حال حاضر نیروهای ائتلاف و افغانی درآستانه شکست در برابر همان شورشیان زمان حمله آمریکا به افغانستان در سال 2001 قرار گرفتهاند. در نتیجه این امر، آمریکا نمیتواند بار دیگر پیروز میدان باشد مگر آنکه در روابط با ایران تجدیدنظر کند.
حتی پیش از رخداد 11 سپتامبر، ایران مخالف طالبان بود و از ائتلاف شمال افغانستان به شدت حمایت میکرد. پس از این رخداد، ایران گام دیگری جهت سرنگونی حکومت سنی افراطی طالبان برداشت و در کنفرانس بن آلمان وعده داد 560 میلیون دلار برای بازسازی این کشور جنگزده کمک خواهد کرد.
علاوه بر این، جیمز دوبینز نخستین فرستاده ویژه دولت بوش به افغانستان خبر داد ایران توانایی بالایی برای آموزش و تجهیز ارتش افغانستان دارد.
با وجود همکاری ایران با آمریکا در امور افغانستان، بوش تلاش کرده ایران را در انزوای بیشتری قرار دهد، تا جایی که اعلام کرده بدون پیششرط با ایران گفتوگو نخواهد کرد.
در حالی که دولت بوش میتوانست از کمک ایران در افغانستان بهرهبردای کند، سعودیها وارد عمل شده و مذاکرات صلح میان طالبان و دولت حامد کرزای رئیسجمهور افغانستان را رهبری کردهاند. اهمیت این مذاکرات تاجایی است که روبرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا آن را «ضروری» خواند.
اگرچه تلاشهای آمریکا در افغانستان، نیروهای نظامی بیشتری میطلبد، اما هرگونه موفقیت در این کشور بدون تجدیدنظر در دیپلماسی برخورد با همسایگان افغانستان منتفی است و ایران در این فرآیند یک بازیکن اجتنابناپذیر خواهد بود.
از سوی دیگر سیاستهای آمریکا در برابر ایران در جهت تجدیدنظر در روابط تعبیر شده است.
به نوشته نیویورک تایمز، اگر آمریکا بخواهد ایران را از دستیابی به سلاح هستهای بازدارد به یک ابتکار عمل دیپلماتیک بالقوه نیاز دارد و گزینههای نظامی علیه ایران مردود است.
از سوی دیگر، اوضاع در افغانستان به حدی وخیم است که رئیسجمهور بعدی آمریکا باید ابتکار عمل جدیدی برای منطقه اتخاذ کند و این ابتکار جدید به جلب حمایت همسایگان افغانستان بهویژه ایران بستگی دارد.
این سوال مطرح است که آیا «شیطان بزرگ»؛ آمریکا و «عضو محور شرارت»؛ ایران، میتوانند دور یک میز قرار بگیرند و گذشته را کنار بگذارند و دور از هرگونه برخورد درمورد برنامه هستهای تهران، زمینه مشترکی برای همکاری در افغانستان پیدا کنند.