حسین ستوده، مینویسد که این روزها مدیران حکومتی در تلاشاند تا کوررنگی خویش در برابر رنگ سبز را به مجموعه تحت مدیریت خود نیز تزریق کنند.
روز دوزادهم بهمن سال 1357 که آقای خمینی در نخستین سخنرانی خود در بهشت زهرا اعلام کرد «ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم»، به واقع هنر سینما را (در کنار رادیو وتلویزیون) به عنوان ابزاری با قابلیت اشاعه فحشا در نظر داشت. هر چند که ایشان در همان سخنرانی بر «عدم مخالفت جمهوری اسلامی با مراتب و مظاهر تجدد» تاکید کردند. اما برجسته کردن همان یک جمله باعث شد که در تمامی سالهای بعد سینمای ایران در نگاه برخی از سیاستمداران مظنون به اشاعه فساد و فحشا باشد.
مروری بر پرونده سی ساله سینمای ایران نشان میدهد که چنین اتهامی بر سینمای ایران و بدنه اجرائی آن همیشه تابعی از رقابتهای سیاسی بوده و به ندرت از نگاه اخلاقی یا هنری مطرح شده است . آخرین نمونه از چنین نگاهی، سخنان نماینده رهبری در بنیاد شهید است که خانه سینما را خانه فساد قلمداد کرده است که باید بر سر اعضای آن خراب شود. اتهام فساد به پنج هزار عضو یک مرکز صنفی در حکومت جمهوری اسلامی را میتوان شدیدترین اتهام اخلاقی به یک مرکز صنفی غیر دولتی دانست.
شاید بتوان گفت که ماهیت سینما به گونهای است که علیرغم نیاز به حمایتهای مالی دولتی و وجود نظارتهای مکرر، هیچ گاه به عنوان یک ابزار تبلیغی صرف در خدمت حکومت اسلامی نبوده است و گاهی از نگاه منتقدان مذهبی و سیاسی «دچار بحران هویت» تعریف شده است هر چند که برچسب بحران هویت همانند برچسبهای فساد و فحشا از جمله ادبیات مقطعی سیاسی بوده که در طول زمان رنگ باخته است.
علیرغم عدم تمایل آقای خمینی به انجام دیدارهای خصوصی یا جمعی با اهالی سینما، رهبر کنونی انقلاب ایران در چند مرحله طی دیدارهای جمعی با برخی از دستاندرکاران سینمای ایران انتظارات نظام اسلامی از سینمای ایران را متذکر شده است. انتظاراتی که عموما در سطح تائید و ترویج نظام اسلامی بوده است هر چند که درصد پائینی از ماحصل تولیدات سینمائی در سالهای گذشته توانسته انتظارات رهبری را برآورده کند.
در چنین شرایطی وزارت ارشاد و معاونت سینمائی دولت دهم برآنند تا حصول انتظارات رهبری را در کارنامه مدیریت خود ثبت کنند با این تفاوت که انتظارات رهبری در سال هشتاد و نه بسیار فراتر از انتظارات وی در سالهای قبل است. انتظاراتی که با تعاریف موجود از جریان فتنه و جنبش سبز شکل گرفته است.
بدیهی است که بالاترین سطح انتظار مدیریت ارشاد از دست اندرکاران سینما و هنرمندان نه تائید دولت دهم و سیاستهای آن، بلکه تنها سکوت در قبال هرآنچیزی است که طعم و رنگ و بوی سبز داشته باشد و درادبیات سیاسی حمایت از جنبش سبز تلقی شود . شاید اگر مدیر عامل خانه سینما بر روال یکسال گذشته سکوت اختیار میکرد امروز پنج هزار عضو خانه سینما فاسد نامیده نمیشدند و سینما مجددا مظهر فساد و فحشا محسوب نمیشد.
این روزها مدیران حکومتی در تلاش اند تا کوررنگی خویش در برابر رنگ سبز را به مجموعه تحت مدیریت خود نیز تزریق کنند. تلاش معاونت سینمائی و چالش موجود بر سر مدیر عامل خانه سینما را میتوان تداوم تلاش در کوررنگ کردن جامعه هنری ایران دانست.