نسخه آرشیو شده

«ناسيوناليسم عراقی مانع نفوذ ايران در عراق است»
از میان متن

  • به باور نويسنده نشریه آتلانتیک، ناسيوناليسم عراقی و سوءظن در مورد انگيزه‌های ايران در عراق، مانع قدرت‌گيری و نفوذ ايران در عرصه سياست عراق می‌شود
مردمک
جمعه ۲۳ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۹ | کد خبر: 57048

مايکل وحيد هانا نويسنده مجله آتلانتيک در یادداشتی که در آخرین شماره اين مجله منتشر شد، به بررسی نفوذ ايران در عراق پرداخته و معتقد است که ایران بسیار کم‌تر از آن‌چه فکر می‌کنیم در عراق نفوذ دارد.

مجله آمریکایی آتلانتيک در مقاله‌ای با عنوان « ايران کم‌تر از آن‌چه فکر می‌کنيم در عراق قدرت دارد» به بررسی نفوذ ايران در عراق پرداخته است. این مقاله به قلم مایکل وحید هانا در تازه‌ترین شماره اين مجله (14 اکتبر) منتشر شده است.

نويسنده در آغاز اين مقاله می‌نويسد: به نظر می‌رسد که بن بست سياسی هفت ماهه عراق به خاطر مقتدا صدر روحانی شيعه تندرو اين کشور، وارد مرحله تازه‌ای می‌شود.

به نوشته آتلانتيک، نوری المالکی نخست وزير عراق با جلب حمايت مقتدا صدر و جبهه سياسی او، يک‌بار ديگر حاکميت خود بر عراق را تضمين کرده است اما از سوی ديگر مقتدا صدر هم که از سال 2007 در ايران به سر می‌برد، به تدریج نقش مهمی را در آينده سياسی اين کشور به عهده خواهد گرفت.

به اعتقاد نويسنده، شرايط جديد عراق به جای اين‌که آمريکایی‌ها را به پايان هرج و مرج در اين کشور اميدوار کند، آن‌ها را بیش‌تر نگران نفوذ و قدرت گيری ايران در عراق کرده است.

به گفته مايکل وحيد هانا، نویسنده مجله آتلانتیک، سياست‌مداران چپ و راست آمريکایی، ايران را مسبب وضعيت جديد عراق می‌دانند و معتقدند که مقتدی صدر می‌تواند نقش ايران را در معماری سياست عراق، بیش‌تر تثبیت کند. اما به باور نويسنده این مقاله، اين اشتباهی است که آمريکایی‌ها از زمان سقوط صدام حسين در حال تکرار آن هستند چرا که قادر نيستند روابط اساسی ايران و عراق را درک کنند.

به باور نویسنده، تصور اغراق‌آميز آمريکایی‌ها از نفوذ ايران در عراق باعث شده که آن‌ها نتوانند وجود عراق مستقل و ضد حکومت ايران را درک کنند.

به نوشته آتلانتیک، ارتش مهدی که مقتدا صدر آن را رهبری می‌کند جبهه‌های جديدی عليه ارتش آمريکا در عراق باز کرده و به جنگ داخلی در اين کشور دامن زده است. از اين رو قابل درک است که چرا آمريکایی‌ها بايد نگران نفوذ و دخالت مقتدا صدر در سياست عراق باشند.

به گفته جيمز جفری سفير آمريکا در بغداد، دخالت صدر در سياست عراق می‌تواند روابط آمريکا و عراق را به خطر اندازد. در واقع طرفداران صدر که شيعيان فقير عراق را نمايندگی می‌کنند، توانسته‌اند با استفاده از فضای سياسی دمکراتيک جديد در عراق، موقعيت سياسی خود را محکم‌تر کنند.

اما به باور نويسنده آتلانتيک، مشارکت سياسی صدر نمی‌تواند صرفا به دسيسه‌چينی ايرانی‌ها نسبت داده شود.

ارتباط‌های تاريخی، مذهبی و بازرگانی ايران و عراق، باعث شده است که ناظران آمريکایی تصور کنند که جمهوری اسلامی در سازمان‌دهی رويدادهای همسايه جنگ زده‌اش، قدرتی جادويی دارد.

با اين حال نويسنده دخالت و «نقش مخرب ايران» در عراق بعد از اشغال را انکار نمی‌کند. او نيز مانند گروهی از رهبران نظامی و سياسی آمريکایی بر اين باور است که ايران با اعطای کمک‌های نظامی و مالی و آموزش نظامی به گروه‌های شبه نظامی شيعه در عراق همانند ارتش مهدی، به آشفتگی سياسی در عراق دامن زده است.

به نوشته آتلانتیک، اين اقدام‌های ايران، باعث کاهش نفوذ سياسی اين کشور بر فضای سياسی بغداد شده و باعث شده است که عراقی‌ها به انگيزه‌های ايران در عراق ظنین شوند.

نويسنده آتلانتيک معتقد است که تاريخ جديد عراق نشان می‌دهد که ايران نمی‌تواند خواسته‌ها و تمايلات سياسی خود را در عراق دنبال کند. از سوی ديگر، تصميم مالکی مبنی بر اداره مستقل عراق، اميد ايران را در مورد اتحاد فرقه‌های شيعه در عراق برباد داده است. با اين حال هنوز حزب مجلس اعلای عراق که نزديک‌ترين گروه سياسی شيعه به ايران است هم‌چنان، بزرگ‌ترين رقيب سياسی مالکی برای کسب قدرت به شمار می‌رود.

مایکل وحید هانا می‌نویسد که آرزوی ايران برای متحد کردن شيعيان عراق با حمله نيروهای مالکی به ارتش مهدی در بصره در ماه مارس 2008 به ياس بدل شد. اين درگيری‌های داخلی بين گروه‌های شيعه نشان داد که ايران نمی‌تواند کنترل واقعی بر روی اين گروه‌ها داشته باشد.

نويسنده از اين واکنش مالکی در برابر ارتش مهدی به عنوان نقطه عطفی در کارنامه سياسی او ياد کرده که باعث تقويت شهرت او به عنوان چهره‌ای ملی‌گرا و مستقل که از قانون و نظم حمايت می‌کند، شده است.

به باور نويسنده آتلانتيک، ايران می‌تواند در شکل‌گيری رويدادهای عراق نقش داشته باشد اما نمی‌تواند چهره‌های سياسی عراق را وادار کند که برخلاف منافع ملی خود عمل کنند.

درک امروز ما از حکومت بغداد به عنوان «عروسک دست ايران»، ريشه در چندين دهه دشمنی ميان ايران و آمريکا دارد که امروز هم ادامه دارد.

نويسنده، حمايت ايران از نيروهای تندرو لبنانی و فلسطينی مثل حزب‌الله لبنان و حماس در غزه و نفوذ ایران در اين مناطق را نشانه تمايل این کشور برای داشتن نقش و موقعيت مشابهی در عراق می‌داند.

مايکل وحيد در بخش ديگری از اين مقاله، اغراق درباره نفوذ ايران در عراق را کار سياست‌مداران آمريکایی و احزاب سياسی اين کشور به منظور رقابت‌های سياسی و کسب امتياز در برابر رقيب می‌داند.

به نوشته آتلانتیک، امروز رقبای باراک اوباما از نفوذ اغراق شده ايران در عراق به عنوان حربه‌ای سیاسی عليه ایران و سياست این کشور در عراق استفاده می‌کنند. از سوی ديگر چپ‌های آمريکایی هم معتقدند که حمله آمريکا به عراق در سال 2003 باعث گسترش نفوذ ايران در عراق شده و وضعيتی درست کرده که رهایی از آن ممکن نيست.

نویسنده آتلانتيک می‌نویسد: اين يک حقيقت است که سقوط صدام، پيروزی استراتژيکی برای جمهوری اسلامی بود اما اين کار به ايران اجازه نمی‌دهد که برای عراق برنامه‌ريزی کند.

به اعتقاد این نويسنده، ناسيوناليسم عراقی و سوءظن در مورد انگيزه‌های ايران در عراق، مانع از قدرت‌گيری و نفوذ ايران در عرصه سياست عراق خواهد شد.

به باور او اغراق درباره نقش و قدرت ايران در عراق، باعث مخدوش شدن درک آمريکا در مورد دو کشور شده و منجر به اتخاذ سياستی غلط در قبال دو کشور خواهد شد.

نويسنده در پايان اين مقاله می‌نويسد: در حالی که عراق تا حد زيادی به کمک‌های خارجی وابسته است و اين مسئله می‌تواند باعث دخالت آنها در اين کشور شود، اما با اين حال عراقی‌ها نه دوست دارند عروسک آمريکا باشند و نه عروسک ايران.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی