نویسنده در این یادداشت، جایگاه آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی را به خصوص پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران بررسی کرده است.
یکی از پیامدهای انتخابات ریاست جمهوری 1388، اعتماد و اتکای بیش از پیش آیتالله خامنهای به مشاوران نظامی و امنیتی پیرامونش بوده است.
این اتفاق در واقع نتیجه فرایندی طولانیتر است که برخی تحلیلگران آن را نظامی- امنیتی شدن ساختار سیاسی ایران تعبیر میکنند؛ ساختاری که اساسا از انقلاب به این سو در آن روحانیون نقش اصلی را داشتهاند.
اگر تا پیش از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران، در این واقعیت شک و تردیدی بود که آیتالله خامنهای در حال تغییر پایگاه اجتماعی و تکیهگاه خود از روحانیت است، اکنون با توجه به شکاف ایجاد شده میانه نقطه نظرات او و روحانیون بلند پایه و مراجع تقلید در قم، این واقعیت عیان شده که به طور بیسابقهای به حلقه نظامیان و چهرههای امنیتی خود تکیه کرده است.
آیتالله خامنهای هیچگاه در درون ساختار روحانیت و در سطوح بالای حوزه نتوانسته است جایگاهی برای خود متصور شود.
او در سالهای پیش از انقلاب و در دوران فعالیتهای انقلابیش، چهرهای روشنفکر به شمار میرفت؛ کسی که علاقه به کتابهای شریعتی داشت، تار میزد و پیپ میکشید.
این چهره روشنفکرانه، در سالهای پس از انقلاب کمی رنگ باخت؛ اما همیشه در ناخودآگاه قضاوت افراد درباره او، حاضر بود.
سیدعلی خامنهای نه در سالهای پیش از انقلاب و نه پس از آن که درگیر شغلهای اجرایی گوناگون بود، فرصت تحصیل و دانش اندوزی پیدا نکرد.
این نکتهای است که خود او در آخرین روزهای ریاست جمهوری به آن اشاره کرد؛ زمانی که در دانشگاه تهران از وی سوال شد پس از پایان دوره ریاست جمهوری قصد دارد چه کاری انجام دهد و وی گفت سرانجام فراغی خواهد یافت تا به حوزه رفته و به درس و بحث مشغول شود.
بزرگترین مزیت آیتالله خامنهای خطیب بودن او بوده است و نه سطح سواد حوزوی او. او سری به ادبیات برده و توانایی در سخنوری دارد، اما هیچگاه مانند آیتالله خمینی به مرتبه فقهی نرسید یا در عرفان شهره نشد.
هنگامی که در دهه 70، پس از درگذشت آیتالله گلپایگانی، طرفداران رهبری در صدد طرح مرجعیت او بر آمدند، هیچ کدام از مراجع رده نخست قم از آن استقبال نکردند و این در حالی بود که آیتالله منتظری که مهمترین فقیه عصر خود به شمار میرفت، وی را مستقیم و با صراحت از ورود به عرصهای که در آن تخصص ندارد بر حذر داشت.
شاید بتوان گفت، این شکاف میان آیتالله خامنهای و عرصه فقاهت و مرجعیت از زمینههای افزایش گرایش او به نظامیان و چهرههای امنیتی باشد.
در ماههای پرتلاطم پس از انتخابات ریاست جمهوری، آیتالله خامنهای بار دیگر خود را در میان روحانیون تنها یافت و با وجود آنکه بارها مستقیم و غیر مستقیم خواستار «بصیرت» روحانیون و غیر روحانیون در درک مسائل کشور و اتخاذ موضع شفاف و قاطع شد، هیچ کدام از مراجع، غیر از نوری همدانی، به خواست وی لبیک نگفته و علیه رهبران جنبش سبز موضع صریح نگرفتند.
به هر صورت، بازخوانی این روند در فهم تغییر پایگاه رهبری از روحانیون به نظامیها دارای اهمیت است.
اکنون به نظر میرسد آیتالله خامنهای با توجه به حلقه اصلی پیرامونش، از دو گرایش مشاوره میگیرد؛ یکی جناح امنیتی و نظامی که در پس بسیاری از برنامهریزیهای پس از انتخابات است و برخی چهرههای آن متهم به هدایت سرکوبها هستند و جناح دوم، که اکبر هاشمی رفسنجانی هم از آن نمایندگی میکند و میتوان گفت به عنوان نماینده روحانیت و اصلاح طلبان به طور مداوم با رهبری دیدار میکند و به او مشاوره میدهد.
در سالهای گذشته، وزن این جریان دوم به نفع حلقه نظامی و امنیتی تحلیل رفته است و مقام رهبری دیگر توجه چندانی به نصایح و نقطه نظرات هاشمی رفسنجانی نمیکند.
در واقع میتوان گفت، نتیجه تکیه مفرط بر دستگاه امنیتی و نظامی آن شده است که دید امنیتی به مسائل خرد و کلان کشور بر رویکرد رهبری سایه افکنده است.
در عین حال، به دلیل توفیق جناح امنیتی و نظامی در سرکوب و جمع کردن اعتراضهای خیابانی، اعتماد و اتکای رهبری به این مجموعه حتی بیشتر نیز شده است.
شاید اگر او در کوران اعتراضها و تظاهراتهای پس از انتخابات، در توان این حلقه و تحلیل آنها درباره عملی بودن سرکوب مردم و نخبگان تردیدی داشت، با عملی شدن این قول دیگر دلیلی بر ملاحظه نگرانیها و نقطه نظرات روحانیت نمی بیند.
چه بسا از همین زاویه نیز بتوان فهمید چرا حملات شدید به آقای هاشمی رفسنجانی و حتی خانواده آیتالله خمینی و انتقادهای آشکار و نهان مراجع قم، واکنش خاصی از سوی مقام رهبری برنمیانگیزد.
با توجه به آنچه که گفته شد، سفر رهبری به قم را میتوان تلاشی برای بازسازی روابط با مراجع و یک مانور قدرت در مرکز دینی کشور دانست.
از این رو، تبلیغات هنگفت و گستردهای تدارک دیده شده است تا اوج وفاداری مردم قم و روحانیون را به رهبری به تصویر کشیده و چنین القا کنند که مراجع قم یکپارچه از او حمایت میکنند.
هرچند شاید او در دیدارهایش با برخی مراجع با برخی وعده و وعیدها سکوت و همراهی آنها را برای ادامه سیاستهای خود حاصل کند، اما بعید به نظر میرسد که این دیدارها و تبلیغات شکافی را که میان آیتالله خامنه ای و روحانیون قم طی سالهای گذشته به وجود آمده پر کند.
این آیت الله جنایت پیشه باید در دادگاه لاهه محاکمه شود تا شاید درس عبرت برای جنایتکاران آینده شود. مرگ بر روح پلید آیت الله خامنه یی.