اکبر گنجی روزنامهنگار و فعال سیاسی پس از نوشتهها و گفتههای بحث برانگیزش در ماههای اخیر درباره جنبش سبز، این بار در مجموعه یادداشتی برای مردمک با مقایسه بیانیهها، سخنرانیها و موضعگیریهای خاتمی، موسوی و کروبی میکوشد تا نقاط اختلاف/تفاوت آنها را نشان دهد. در بخش اول این مطلب وی به «جنبش اصلاحطلبی خاتمی» پرداخته است. تاکیدها در این مطلب از نویسنده است.
عکسها از خبرگزاری مهر
طرح مسأله
آیا بین رهبران جنبش سبز هیچ اختلاف نظری وجود ندارد؟ روشن است که مدعای عدم اختلاف نظر نامعقول است.تفاوت تحلیل از موازنه قوای دولت/جامعه مدنی، تفاوت نقد در قلمروهای متفاوت،تفاوت استراتژی که نوک حمله دموکراسی خواهان باید معطوف به کدام نقطه باشد و مطالبات متفاوت،برخی از موارد اختلاف نظر هستند.
زوج موسوی/کروبی دائماً از جنبش سبز سخن میگویند.اما خاتمی همیشه از جنبش اصلاح طلبی سخن می گوید.اختلاف فقط محدود به نام گذاری نیست. بیانیهها و سخنان موسوی/کروبی را با بیانیهها و سخنرانیهای خاتمی مقایسه کنید، همه چیز روشن میشود.
پیش از آغاز بحث، باید نکتهای را مجدداً یادآوری کنیم. در «سبز بودن چه معنایی دارد» و مقالههای پیشین، توضیح داده ام که سخن گفتن از جنبش سبز یا دیگر جنبشهای ایران، به یک معنا سخن دقیقی نیست، اگر حدی از «سازمان یافتگی» و «رهبری تثبیت شده» را از ارکان جنبشهای اجتماعی به شمار آوریم.
از سوی دیگر، وقتی از جنبشهای اجتماعی سخن میگوئیم، باید به معنای دقیق «اجتماعی» بودن هم توجه داشته باشیم. آیا «حرکت اعتراضی» سبز یک حرکت «اجتماعی» بود؟ یا به تعبیر دقیقتر باید آن را حرکت اعتراضی «سیاسی» به شمار آورد؟
صفت «اجتماعی» چندان روشن نیست. شاید مفهوم «سیاسی» بهتر و دقیقتر حرکتی که به وقوع پیوست را توصیف کند. اما آن گونه هویتسازی که موسوی مد نظر دارد و در بیانیههای خود بر آن تأکید می کند، «اجتماعی سازی» حرکت سبز است.
اجتماعیسازی در اینجا به معنای کاملاً ویژهای به کار میرود. بیانیههای موسوی- به توضیحی که بعداً خواهد آمد- مبتنی بر نظرات با همادگرایی/باهمستان خواهی (communitarianism) است. سنتی که فرد، خود آئین و خودمختار لیبرالی را غیراجتماعی میخواند و از این مدعا دفاع میکند که همه آدمیان در زمان، مکان و فرهنگی خاص «جایگیر شده»اند و باهمادهای متنوع و متکثر مهم هستند. از صفت اجتماعی در نظریههای جنبشهای جدید اجتماعی جوامع توسعه یافته دموکراتیک غربی نیز استفاده میشود. این جنبشها ناظر به دگرگونیهایی هستند که در جوامع صنعتی رخ داده اند و نظریههای مربوط به آنهاعواقب و نتایج تغییرات جوامع پسا صنعتی را مورد کاوش قرار میدهند.
در مورد ایران چه میتوانیم بگوییم؟ ایران کشوری در حال توسعه با حکومتی غیر دموکرات (نظام سلطانی که مطابق میل رهبر به طور خودسرانه در همه امور دخالت میکند) است. اعتراض سیاسی معطوف به گذار به دموکراسی است و چنین حرکتی نمیتواند فاقد حدی از سازمان یافتگی و رهبری نباشد. در واقع در اینجا، باید شاهد اشکال گوناگون اعتراض و بسیج حول مسائل منازعه آمیز (منابع کمیاب قدرت، ثروت، معرفت، منزلت) بود.
با در نظر گرفتن این نکات، به طور مسامحهآمیز از مفاهیم «جنبش اصلاح طلبی» و «جنبش سبز» استفاده خواهیم کرد، اما سخن گفتن از «جنبش اصلاح طلبی خاتمی» و «جنبش سبز موسوی» نیز میتواند سوء تفاهماتی پدید آورد. گویی اینان این دو جنبش را پدید آورده اند یا مالک آن هستند. این دو عنوان در متن کنونی به معنای زیر به کار رفته است: جنبش اصلاح طلبی به روایت خاتمی، جنبش سبز به روایت موسوی؛ جنبش اصلاحطلبی آن گونه که خاتمی برای آن هویتسازی می کند، جنبش سبز آن گونه که موسوی برای آن هویت سازی میکند.
البته کتمان نمیتوان کرد که خاتمی از موضع صاحب/ رهبر جنبش اصلاح طلبی سخن می گوید، در حالی که موسوی از موضع «همراه» حرف میزند.
جنبش اصلاح طلبی محمد خاتمی
محمد خاتمی از یکی دو سال مانده به انتخابات، آغاز به تدوین مانیفست اصلاح طلبی کرد. پس از انتخابات هم به این کار ادامه داد. همه جا از جنبش اصلاح طلبی سخن گفت و کوشید تا اصول، مواضع و مرزبندیهای آن را روشن سازد. اسلام، قانون اساسی جمهوری اسلامی، خط امام، نظام مستقر و رهبری محورهای اساسی جنبش اصلاح طلبی خاتمی هستند. وی در تمام 16 ماه گذشته کوشید تا با تأکید دائمی بر این محورها و توضیح آنها، تمایز خود از جنبش سبز را روشن سازد. موارد زیر- که همگی متعلق به پس از انتخابات ریاست جمهوری است- برخی از شواهد مدعای ماست:
1-2- محمد خاتمی در شش مرداد 1388 در دیدار با اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات خطاب به آنها گفت: «امروز باید مصممتر از پیش بر خواسته به حق جنبش اصلاح طلبی یعنی «تغییر» پای فشرد. مراد ما از تغییر همانگونه که از ابتدا گفتیم و در انتخابات اخیر هم بر آن تأکید کردیم، بازگشت دوباره به اصول قانون اساسی و آرمانهای امام و انقلاب است. مگر آنچه مردم در انتخابات فریاد زدند چیزی جز این بود؟ مگر مردم چیزی جز حاکمیت رأی خود و عدالت و کرامت انسانی و اخلاق و بازگشت به اصول قانونی اساسی و حتی بازگشت به مسیر رسیدن به اهداف سند چشم انداز مطالبه کردند؟ تمامی آنچه امروز نظارهگر آن هستیم انگیزهای بسیار قوی است برای پافشاری مردم بر خواستههای به حق خویش و مایه قوت و اعتبار بیشتر جنبشی که خواستار تغییر جهت گیری نظام به سمت احیاء اصول متروک و زیر پا گذاشته شده قانون اساسی و ارزشهایی است که از امام آموخته ایم...رسالت اصلاح طلبان و تمامی خیرخواهان جامعه مقابله با این انحرافات برای حفظ اصول واقعی نظام و ترمیم اعتماد مردم است.»
2-2- محمد خاتمی در پانزدهم شهریور 88 در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه ها گفت: «همانطور كه میدانید من همواره از حامیان و مدافعان حكومت سازگار با دین بودهام و باور قلبیام این است که اسلام و تشیع میتواند با مطالبات و انتظارات روز جوامع نیز سازگار باشد، مشروط به آن كه فهم ما از آن درست باشد و از ظرفیتهای آن به درستی بهره ببریم...هنوز هم معتقدم چارچوبها و بنیانهای نظامی كه ثمره انقلاب و هدایتهای امام بود درست و راه گشا است و خطاها یا اشكالاتی كه وجود دارد ذاتی نیست و باید نسبت به رفع آن اهتمام جدی كنیم...ما نگران این خطرها برای كشور، نظام و انقلاب عزیزمان كه خونهای پاك بسیاری برای پیروزی و اعتلاء آن ریخته شده هستیم و به همین خاطر برای اصلاح امور فعالیت خواهیم کرد و انشاء الله مشمول نصرت الهی خواهیم شد.»
3-2- محمد خاتمی در هجدهم مهر 88 در دیدار با گروهی از مردم استان یزد این خطر را گوشزد میکند که اجازه حرف زدن به اصلاح طلبان ندادن، راه مخالفان نظام را گشودن است. در حالی که اصلاح طلبان چیزی جز آنچه امام خمینی میخواست و در قانون اساسی آمده، نمیخواهند. اینان نظام جمهوری اسلامی را «مقدس» میدانند. آن گاه مجدداً اصلاح طلبی مقبول خود را توصیف میکند:
«اصلاحاتی که من از آن سخن میگویم اصلاح انحرافاتی است که از معیارهای اصلی قانون اساسی و راه امام صورت گرفته و معتقدیم هر انحرافی که در این زمینه به وجود آمده باید با انتقاد، با گفت و گو و با میدان دادن به کسانی که به راستی دلبسته انقلاب و جمهوری اسلامی هستند اصلاح شود. اگر راه اصلاح بر وفاداران به قانون اساسی و جمهوری اسلام بسته شود، راه برای جریاناتی باز خواهد شد که این اصول را قبول ندارند و نگرنی ما از این است که بزرگترین زیان و خسارت به اصل انقلاب و جمهوری اسلامی وارد شود.»
4-2- محمد خاتمی در نهم آبان 88 در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران، مجدداً نگرانی عمیق خود را از فرصت حرف زدن برای مخالفان نظام به وجود آوردن، اعلام میکند.از این که رقابت داخلی بین موافقان نظام، به نزاع میان مخالفان و موافقان نظام تبدیل شود.جمهوری اسلامی را نظام مطلوب قلمداد میکند که اصلاح طلبان در چارچوب آن و محدوده اسلام و انقلاب، به کار خود ادامه خواهند داد: «اگر ما که به اصل نظام اعتقاد داریم، نتوانیم حرف بزنیم، دیگران که اعتقادی ندارند، دست به عمل خواهند زد و نتیجه عمل آنها چیزی نیست که مطلوب ما باشد. نباید بگذاریم کار به جایی برسد که تقاضاها از درون کشور به بیرون نظام برود...معیارهای یک نظام مطلوب مردمی در الگوی جمهوری اسلامی جمع شده است و بزرگترین رسالت ما این است که نظامی را به وجود بیاوریم که بشر در آن آزادی و پیشرفت و عدالت ببیند و ما اعتقاد داریم که با همین قانون اساسی میتوان در همین مسیر ادامه داد...ما همچنان اصلاحات را بر مبنای دین میدانیم، مبدا هویتی خود را انقلاب اسلامی، و چارچوب حرکت خود را جمهوری اسلامی میدانیم، اما اعتقاد داریم که در عمل، انحرافهایی وجود دارد که با همان معیارهای دینی و انقلابی باید اصلاح شوند...ما همچنان در مقام نقد قدرت موجود باقی میمانیم، البته در چارچوب جنبشی که اسلام و نطام و انقلاب را قبول دارد.»
5-2- محمد خاتمی در بیست و ششم آبان 88 در دیدار با فعالانی دانشجویی تهران، از مفهوم «جنبش ایرانی» استفاده می کند، اما هنوز از «جنبش سبز» خبری نیست: «همه تلاش من در این مدت چه در زمان مسئولیت و بعد از آن این بوده که به این موضوع بپردازم که جنبش ایرانی یک حرکت خلقالساعه نیست، یک التهاب عاطفی نیست که با یک انگیزه روانی به وجود بیاید و مثلا با ترس از بین برود، بلکه بسیار عمیق و گسترده است اگر این را درک کنیم و بفهمیم کجا هستیم میتوانیم به سوی آینده روشن حركت مطمئن داشته باشیم.»
6-2- محمد خاتمی در چهارم آذر 88 در دیدار با اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی جامعه ی پزشکی، از «جنبش ما» سخن می گوید، نه از جنبش سبز: «جنبش ما سابقه 150 ساله در مملکت دارد و اوجش در انقلاب اسلامی بود و همچنان تداوم داشته و خواهد یافت.»
7-2- محمد خاتمی در شانزدهم آذر 88 در دیدار با جمعی از خانواده بازداشت شدگان، از غصهها و رنجهای خود سخن می گوید. ستمی که بر نظام مقدس جمهوری اسلامی می رود، این غم و غصه را پدید آورده است. راه حل آن هم پناه جستن به اصلاح طلبی است: «راه انقلاب و اصلاحات این بود و اگر تداوم پیدا میکرد و ان شاء الله تداوم پیدا کند، میتوانست و میتواند از یک سو استبداد را به عنوان پدیده تلخ و زشت تاریخی از صحنه خارج کند و از سوی دیگر مانع سیطره سکولاریسم که انسان را از بسیاری معیارهای معنوی محروم میکند بشود...برای ستمی که به جمهوری اسلامی و ایران میشود غصه میخورم و رنج میبرم... وضعیت کنونی جنگ میان اصولگرایان و اصلاح طلبان نیست. در حال حاضر بسیاری از اصولگرایان هم از این وضع ناراحتند. امروز حتی اصولگرایان عاقل را نیز حذف میکنند که این دیدگاه خطرناکی است و بنده هشدار میدهم که این امر به زیان جمهوری اسلامی و ایران است.»
8-2- محمد خاتمی در بیست و یکم آذر 88 در جمع شورای احزاب اصلاح طلب استان فارس،اکثریت مردم ایران را مدافع امام و انقلاب معرفی میکند و میگوید: «اندیشهها و راه حضرت امام امروز هم برای همه ما معیار است. اصلاحات هم همین است. مردم هم اعتراضشان ناظر به نقض اندشهها و اهداف امام خمینی است و قانون اساسی «چارچوب حرکت» ماست.» آن گاه میافزاید: «مسئله مردم سالاری دینی را هم بنده مطرح کردم. این ادعا که مردم سالاری با دین سازگار نیست، جفای مسلم به اسلام و راه امام و قانون اساسی ایران است...به صراحت میگویم مردم ما به چارچوب قانون اساسی، به اساس آرمانها و معیارهای انقلاب اسلامی و به شخصیت والای حضرت امام (ره) همواره احترام میگذارند... راهی که ما امروز در آن گام نهاده ایم ساختار شکنی نیست، اصلاح ساختار بر اساس معیارهایی است که از آغاز در راه امام مطرح شده و در قانون اساسی تصریح شده است. هر کجا انحرافی از این مسیر و از این اصول دیده شود اعتراض حق مسلم ما است...اگر مراد از این رفتارهای نادرست و ناروا این است که ملت از معیارهای انقلاب و اصول قانون اساسی که چارچوب حرکت اصلاح طلبی آنان است دست بردارند اشتباهی بزرگ مرتکب شده اند.»
9-2- محمد خاتمی در دوم دیماه 88 در دیدار با اعضای شورای عمومی انجمن اسلامی دانشگاه تهران، دوباره اصلاح طلبی مقبول خود را به قانون اساسی،انقلاب و اندیشههای امام تحویل میکند و بدین ترتیب دو کار انجام می دهد: اول، او مدعی است که مردم همینها را میخواهند و اعتراضشان به نادیده گرفتن این امور است. دوم، برساختن هویت حرکت اعتراضی حول این مفاهیم.
او میگوید: «اصلاحات بدین معنی است که اگر در سیاستها و رفتارها انحرافی ایجاد شد، مطابق معیارهای قانون اساسی و معیارهایی که از انقلاب و اندیشههای امام به دست آورده ایم و در راه تثبیت آنها خونها ریخته شده اصلاح شود. با این تعریف اصلاحات عین دفاع از انقلاب و اسلام است.»
10-2- محمد خاتمی در بیست و چهارم دیماه 88، بار دیگر مرزبندی خود را با ساختارشکنان روشن میسازد و اصلاحات را راه درست دفاع از انقلاب و نظام معرفی میکند.
حرکت مقبول او، حرکت در چارچوب نظام است:«معترضان، منتقدان و اصلاح طلبان با تأكید بر حفظ معیارها و اصول انقلاب و التزام به قانون اساسی حرکت کرده و میکنند، اما علی رغم تمام تأکیدهای انجام شده از سوی چهرههای شاخص اصلاح طلب و کاندیداهای معترض و همراهی بدنه جامعه، عده قلیلی در هر دو جریان با سوء نیت و شیطنت میخواهند جو را رادیکال کنند...ما از مردمسالاری و سازگاری آن با دین حرف میزنیم و راه درست دفاع از ارزشهای انقلاب را اصلاحات میدانیم...ما از جمهوری اسلامی که هم منطبق با معیارهای اسلام است و هم منطبق با اصول مردم سالاری دفاع میكنیم و یگانه راه دفاع از این حکومت و تقویت آن را همین راه اصلاحات میدانیم...ما تلاش میكنیم تا از ساختار نظام دفاع كنیم و اگر نظر انتقادی و اصلاحی داریم بیان کنیم، اما عدهای هستند كه سعی میكنند ساختارها را بشكنند...مغرضان ناآگاه که به دین و اسلام و مردم و ایران اهانت میکنند و در صدد منحرف نشان دادن حرکت اصلاحی ملت ایران که در چارچوب نظام و قانون حرکت میکند، هستند ربطی به ایران و مردم ندارد.»
11-2- محمد خاتمی در هفدهم بهمن 88، اصلاح طلبی را مبارزه با تفسیرهای نادرست از قانون اساسی و اصلاح مشکلات اجرای قانون اساسی قلمداد میکند: «اصلاحات یعنی پذیرش اصول و اصلاح کژیها و انحرافاتی که احیانا پدید میآید و در این راه مبنای حرکت ما قانون اساسی است. قانون اساسی اگرچه امری بشری است، اما اساس حرکت اصلاح طلبانه ما است. اگر تحریف، انحراف یا تفسیرهایی مغایر با نص قانون اساسی باشد یا در اجرای قانون اساسی مشكلی به وجود بیاید باید اصلاح شود.»
12-2- محمد خاتمی در سوم اسفند 88، میگوید هدف جنبش اصلاح طلبی، افزایش دلبستگی نخبگان به جمهوری اسلامی است. راه آن هم عمل به حقوق ملت است که در قانون اساسی آمده است: «اصلی که ما اصلاح طلبان داشتهایم این بوده و هست که همه باید در چارچوب قانون اساسی زندگی و حرکت کنیم...ساز و کارها، شیوهها و روشهایی را اتخاذ کنیم تا انتخابات منشاء حرف و حدیث در جامعه ما نشود و با تضمین نسبت به انتخابات آزاد و سالم دلبستگی جامعه بخصوص نخبگان را به جمهوری اسلامی بیشتر کنیم و نیز بیاییم فضا را در چارچوب قانون اساسی آزاد و پر نشاط کنیم وحرمت و آزادی افراد و جریانها را پاس بداریم ؛این به نفع همه است.»
13-2- محمد خاتمی در دهم اسفند 88، میگوید اصلاح طلبان، دلبستگان به جمهوری اسلامی هستند که به دنبال پیاده شدن همه قانون اساسی و اجرای درست آن هستند: «اصلاحاتی که مدنظر ما ما به عنوان کسانی که دلبسته به انقلابمان در جمهوری اسلامی هستیم، اصلاحاتی است که در چارچوب معیارهای برآمده از انقلاب و اسلام و خواست و اراده ملت باشد...تببین اصول جمهوری اسلامی و اعتقادات ما و چارچوبهای اصلاح طلبی امری است بسیار مهم که بنده نیز در حد خود این کار را انجام دادهام...چارچوب حرکتی که ما قبول داریم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است البته اولا پیاده شدن همه قانون اساسی و ثانیا درست پیاده شدن آن است.»
14-2- محمد خاتمی در هجدهم فروردین 89، اعتراف میکند که چندین نوع اصلاح طلبی وجود دارد. به همین دلیل او وقت زیادی صرف تهیه مانیفست اصلاح طلبی کرده تا حد و مرز آن را با دیگر اشکال اصلاح طلبان روشن سازد.اصلاح طلبی مقبول او یعنی باور به انقلاب، نظام جمهوری اسلامی، امام خمینی و قانون اساسی.
بدین ترتیب، اصلاح طلبی در نگاه خاتمی به معنای استفاده از روشهای اصلاحی برای رسیدن به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر نیست. اصلاح طلبی او، نوعی اصولگرایی است. ابتدا باید اصولی چون انقلاب،نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی، امام خمینی و اندیشههایش را پذیرفت؛ سپس انحراف از این اصول را اصلاح کرد.
البته کتمان نمیتوان کرد که خاتمی قرائتی متفاوت/متعارض از این اصول ارائه میکند که با قرائت زمامداران حاکم یکسان نیست: «یکی از دغدغههای من این بوده و هست که اصلاحاتی که بیان شد چارچوبهای فکری و عملیاتی آن چیست؟چه استراتژی و راهبردی برای امور دارد و چگونه به مسائل نگاه میکند.چون در اصلاحات پراکندگی وجود داشت و به قول معروف هر کسی از ظن خود شد یار من، تلاش بنده نظم و ترتیب دادن و تعیین چارچوب مشخصی برای اصلاحات بود. با همین هدف جلسات مشخصی با دوستان صاحبنظر داشتم و جمعبندی کار به عنوان اصول موضوعه اصلاحات با نام «دیروز، امروزو فردای ایران در آینه اصلاحات» چاپ شد. به علاوه مطالبی که در چهار جلسه بیان کردیم به نظر من مطالعه آن جزوه و آن مطالب به خصوص برای جوانان مفید است... اصلاح طلبان نظام و انقلاب و راه امام و قانون اساسی را قبول دارند، قانون اساسی مبنای عمل آنهاست و معتقدند همه اصول آن باید و به درسی اجرا شود...الان هم معتقدم برای گذر از این دوران هیچ راهی جز اصلاحات با آن قرائتی که بیان شده است وجود ندارد.»
15-2- محمد خاتمی در بیست و پنجم اسفند 88، احتمالاً برای اولین بار، از جنبش سبز سخن گفت، اما همچنان آن را به جنبش اصلاح طلبی مد نظر خود فروکاست. در تمام هفده ماه گذشته او فقط از جنبش اصلاح طلبی و هویت سازی برای آن سخن گفته است.
تا حدی که من تحقیق کردم، دو بار مفهوم «جنبش سبز» را به کار برد، اما در این دو مورد هم، جنبش سبز نام دیگری از همان جنبش اصلاح طلبی خود خاتمی است. گفتار او متضمن این مدعاست که عنوان سبز را خود او برای اصلاح طلبان انتخاب کرده است. سبزها دلبسته به اسلام و نظام و انقلاب و قانون اساسی آنند و مرزبندی آنها با اپوزیسیون منحرف/پرادعا/مطرود روشن است.
تفاوت زبان خاتمی را با زبان موسوی مقایسه کنید. آیا زبانی که این دو از آن استفاده میکنند، یکسان است؟ میگوید: «حرف ما اصلاح طبان برگشت به كل قانون اساسی و پذیرش داوری آن است...در این انتخابات اصلاح طلبی عنوان سبز را انتخاب كرد كه تعبیر قشنگ و خوبی است؛ سبز نماد طراوت و روشنی و دوستی است. سبزی كه مطرح شد سبزی است كه دلبسته به انقلاب اسلامی است...جنبش سبز؛ حركت اعتراضی یا عنوان دیگری كه داشته باشد دلبسته به نظام است و اگر حرفی دارد این كه بعضی رفتارها و سیاستهایی كه با معیارهای اصلی انقلاب و قانون و مصلحت جامعه نمیسازد اصلاح شود. اتفاقا یكی از دستاوردهای بزرگ جریانات اخیر این است كه حتی دشمنان بیرونی كه همیشه با اتكا به گروههای معدود منحرف؛ پر ادعا و مطرود از ملت را به عنوان اپوزیسیون انترناتیو مطرح میكردند متوجه شدند اینها در كشور ما جایگاه و پایگاه ندارند و مردم علاقه به اسلام و انقلاب و البته حق حاكمیت خود شان دارند.»
16-2- محمد خاتمی در بیست و یک تیر 89، در پاسخ به پرسشی درباره جنبش سبز، برای دومین بار از عنوان «جنبش سبز» استفاده کرد. اما دوباره سبزها را «وفادار به اصول نظام» ،به دنبال «احیای ارزش های انقلاب و مردم سالاری سازگار با دین» و معتقد به «آرمان های امام» قلمداد کرد که در «چارچوب نظام» کار می کنند.
اینها، همان «جنبش اصلاح طلبی خاتمی» است.: «این حرکت مربوط به امروز و دیروز نیست و یک حرکت صد و پنجاه ساله است. مردم ما همیشه به دنبال آزادی ، مردم سالاری، دموکراسی و عدالت سازگار با دین بوده اند. در یک سال اخیر شاهد بودیم که مردم پس از انتخابات آگاهانه و با وفاداری به اصول نظام در صحنه حاضر شدند. جنبش سبز متعلق به مردم است و از متن جامعه بیرون آمده و این گونه نیست که چند نفر آن را ایجاد و اداره کنند و تصمیم بگیرند .این جنبش ضد خشونت است و نشانه رشد مردم كه خواستار احیای ارزشهای انقلاب و مردم سالاری سازگار با دین و حقوق مسلم خودش و اعتبار و پیشرفت كشور است تا هم جمهوریت و هم اسلامیت نظام حفظ شود و جنبش اعتراض مردم گرچه ممكن است متشكل از افراد و گروهها با سلائق مختلف وانگیزههای مختلف باشد، اما خواست نخست مردم این بوده و هست كه مردم به حساب آیند و رایشان مورد احترام باشد و انتخابات سالم و آزاد باشد. یک سال است که مردم در حال دادن هزینه هستند و حتی دربسیاری از جمعها اگر برگزار شود نمیشود از آرمانهای انقلاب و امام دفاع کرد! ما میخواهیم در چارچوب نظام و قانون کار کنیم اما عدهای نمیگذارند و به نظر ما آنها هستند که خارج از نظام خارج هستند.»
بلاخره کوثر که نظر دهنده مخالف فراماسونری مارکسیست های روسی را تهدید به سانسور کرده بود و مجبور به آوردن سند و مدرک (لابد مدارک باید به تایید ریا نووستی و دبیر خانه حزب توده و فدائیان هم میرسید ) در یک اقدام بچه گانه پس از آنکه زنجیر کامنت گذار فراماسونر روسی اش (همسر روشنفکر ترین زن مملکت ) را آزاد گذشت تا همه را بدرد جز نظر کرده های فراماسونری را ، هوشنگ اسدی از rooz online را کرد گوشت دم توپ فراماسونری و او را قربانی کرد تا فراماسونری مارکسیست ها ی روسی را تقلیل دهد به یک تواب توده ای که حد اقل حرفهای امروزش (صرفنظر از اینکه نیتش چه باشد ) شباهتی به گفتمان رسمی فراماسونری روسی ندارد . \nصد آفرین !\nآنوقت میگیم هنر نزد ایرانیان است و بس دروغ است ! یا میگیم احمدی نژاد که هر وقت گیر می افتد یا هلو کاست را انکار میکند یا ۱۱ سپتامبر را کار امریکا میداند سیاست مدار نیست اما دیگ کوبایی ( کاسترو) که برای رفع گرسنگی و بیکاری میلیونی به دیگ ایرانی (احمدی )میگه روت سیاه قهر مان است .\nخط فراماسونری روسیه اما چنان مشخص است در این جنگ های زرگری که هر کوری ان را میبیند .\n-مثلا سایت اخبار روز ستاد لو رفته فراماسونری هر وقت می خواهد به چریک های فدایی و عملکرد ویرانگر آنها در نابودی دموکراسی و مدرنیته انتقاد کند از میان همه چریک ها فرخ نگهدار را انتخاب میکند و به تخته شلاق میبندد ! یعنی تنها چریکی که حد اقل در ظاهر و بیان از گفتمان فراماسونری دور است (نیتش را نمیدانیم ). اما هیچ مقاله بیانیه و ... علیه جزنی ، طاهر زاده ، یا حتا بهزاد کریمی ، رحیم پور ، اشرف دهقان ، ..... و اشتباهات مهلک آنها در ترویج خشونت و چریک بازی و آرتیست بازی در زمان شاه و بعد از انقلاب در گنبد ، ترکمن صحرا ، کردستان و دانشگاهها نمیبینیم ، مضافا به اینکه هنوز با پخش نظرات مشعشع امثال قرگوز لو ، ... و حمله به لیبرال ها ، مشروطه طلبان ، ملی ها ، ملی مذهبی ها ، اصلاح طلبان (البته فقط آنهایی که مغضوب فراماسونری هستند ) از همان شیوه فکری دفاع میکند . در واقع با کوبیدن مصنوعی فرخ نگه دار و قربانی کردن کسی که گفتما نش فدایی نیست با یک تیر دو نشان میزند ( هم او را به لحاظ رویزیونیست بودن در گفتار تنبیه میکند ، هم فراماسونری را از شر گذشته ننگین سازمان وابسته مبرا میکند )\nآقای کوثر من قبلا هم چند بار گفته ام آزموده را آزمودن خطاست . همه این راه را تا به آخر فواد تابان در سایت اخبار روز و توده ایهای پشت سایت پیک نت رفته اند . بسیار از تو زرنگ تر هم هستند و به منابع لایزال فراماسونری روسیه در ایران پشتشان گرم است . از نظر جنگ روانی تجربه استالین و از نظر مخفی کاری و پلیسی گری ک گ ب و از نظر اطلاعات پشت پرده شوروی (روسیه ) را پشت خود دارند ، دست بردار وگرنه بد جوری تابلو میشوی .\nتو اگر میخواهی نشان دهی وب سایت ات تحت کنترل آنها نیست به مقامات اصلی فراماسونری روسی و موا ضع ضد ملی ، ضد دموکراسی ، و مروج خصومت کور با غرب و جایگزین کردن جو مسالمت آمیز با روسیه ، کوبا ، ونزوئلا ، برزیل آنها بپرداز .
کانون نویسندگان را به چالش بگیر چرا در شرایط کنونی مملکت مهمترین مسئله اش میزان تعهد صمد است ! حتا حاضر نیستند از ملت ایران به خاطر دروغی که به ما گفتند که شاه و ساواک او را خفه کردند در حالیکه شنا بلد نبود ان معلم ساده روستایی و داشت به شوروی فرار میکرد غرق شد . عمویی، زرافشان ، اسماعیل خوئی ، ف تابان ، دولت آبادی ، فدائیان و توده ایها ، نوری الا ، نو سکولار های طرفدار مشی لنین و مصطفا کمال و چشمک زنان به فدایی و مجاهد برای تامین سیاهی لشگر ، ...... را به چالش بگیر . آخر چند هزار دروغ دیگر اینها به ما گفته اند ؟ آیا ما میتوانیم به اینها اعتماد کنیم ؟ دائم به ما میگویند اصلاح طلبان قابل اعتماد نیستند (البته فقط آنهایی که مورد تایید فراماسونری نیستند ، اما موسوی ونبوی و رهنورد مورد احترام هستند ). میگویند لیبرال ها و ملی ها نه لیبرال هستند نه ملی (لابد هوادارن و مزدوران روسیه ملی هستند و کمونیست ها لیبرال هستند ) . میگویند مصدق خودش علیه خودش کودتا کرد ( شاید هم ایت الله بروجردی) . سایت رادیو فردا اظهارات فرخ ، متین دفتری ، عمویی ، میلانی ( این یکی ماسک مائو ایست زده تا رد گم کند )\nمیگویند داریوش همایون همان رژیم شاه است ، رضا پهلوی چون پدرش شاه بوده و الان زیاد دموکرات است (چون گفته اگر مردم در رای گیری آزاد به ج ا رای دهند من حرفی ندارم ) حق انتخاب شدن و فعالیت سیاسی ندارد . میگویند کروبی ، خاتمی، عبدلله نوری گنجی ، سروش ، مهاجرانی ، کدیور ، دفتر تحکیم ، زید آبادی شرف اهل قلم ، عماد به آور ، یزدی ، نسرین ستوده ، شیرین عبادی ، صمیمی ، سحابی ، تقی رحمانی ، بنی صدر ، امیر انتظام ، بازرگان ، سازگارا ، حجاریان ، داریوش فروهر ، ورجاوند ، ..... چون :\n- قبلا در رژیم بوده ، یا مذهبی هستند ، یا لیبرال هستند ، یا ملی هستند ، یا عضو فلان گروه بوده اند در جوانی ، یا ما را دم خانه مصدق با مشت زده اند ، یا کشتار ۶۷ (پیراهن عثمان فراماسونری ) را به گردن نمیگیرند ، یا به لولا برزیلی نامه فدایت شوم نمینویسند برای خانم سکینه آشتیانی(نه زندانیان سیاسی ) ! یا درخواست و عجز و لابه از او (قبله جدید فراماسونری ورشکسته ) که بیا ما را آزاد کن ، یا دنبال تعریف جدیدی از مذهب هستند که با سکولاریسم کمتر تضاد داشته باشد ، ..\nپس قابل اعتماد نیستند و باید آنها را بیش از رژیم و کارگزارانش ( لاریجانی ها ، توکلی ، الیاس نادران ، مطهری ) کوبید . چون اینها از رژیم خطرناکترند .
اما دم مارکسیسم و فراماسونری روسی آنها بیرون میاید وقتی از موسوی ، نبوی ، زهرا رهنورد ، چه گوارا ، چاوز ، حاجیه خانوم قرقیزی ( مقام شامخ ۳ نظام کمونیستی ، مخملی ، کودتای روسی )، رئیس جمهور بولیوی ، کاسترو ، لولا برزیلی ، ... با زبان ملایم و آهسته برین آهسته بیاین ، آهسته بگوئین ، ملاحظه محظورات را بکنین ، خوب نمیتونه بگه ، صداقت داره ، احمدی را بغل کرد چون مشکل مالی داره به فکر منافع ملی کشورش هست ، ضد انقلاب را کشت ۵۰۰ تا که چیزی نیست ، نمیشود دادگاه بر پا کرد ، ..... و هزاران توجیه آبدوغ خیاری دیگر بیرون میریزد از مغز تحت اجاره آنها .\nاگر بپرسی که چرا شاملو ، کیانوری در جوانی عضو انجمن جوانان فاشیست بودند (ناصر مستشار ، آرشیو اخبار روز ) اشکالی نداشت اما فروهر و داریوش همایون عضو فلان حزب بودند گناه کبیره است ؟ با چماق به تو حمله میکنند . \nاگر بپرسی که حزب توده چرا مصدق را نوکر امریکا میدانست و علیه او جنگید چون نفت شمال را هم میخواست ملی کند؟ با نقاب سلطنت طلبی به تو حمله میکنند چرا به ۲۸ مرداد گیر دادی ، اما کشتار ۶۷ را که پیراهن عثمان میکنند اگر بگویی چرا فرخ رو پارسا و ان اعدامهای خلخالی مورد تایید شما بود تا جایی که او را در مقابل بنیصدر کاندید کردید برای ریاست جمهوری ؟ میگویند ما که در قدرت نبودیم ! \nمجاهدین هم در قدرت نبودند پس چرا اعمال آنها را محکوم میکنید و موجب خشونت های پیش آمده میدانید ؟ این اصلاح طلبان از گنجی تا سروش تا کروبی هم در قدرت نیستند الان چرا آنها را میکوبید ؟ لیبرال ها از ۶۰ از قدرت بیرون انداخته شدند چرا آنها را میکوبید ؟ بنی صدر با شجاعت جلوی امام ضد امپریالیست شما با عقبه اش ایستاد چرا او را پینوشه نامیدید ؟ چرا هنوز تنتان کهیر میزند از شنیدن نام او ؟ داریوش همایون و رضا پهلوی هم الان در قدرت نیستند مشکل شما با آنها چیست که تا حرف میزنی گذشته را بزرگ میکنید در حالیکه شما بیش از همه در سقوط مصدق ، ساقط کردن رژیم شاه ، ساقط کردن لیبرال ها ، حاکم کردن خط امام ضد امپریالیست ، بیرون راندن خاتمی ، کروبی ، نوری ، چپاندن موسوی ، منحرف کردن جنبش سبز از مسیر و هدف اصلی ان ، ایجاد نفاق بین گروه ها و احزاب اپوزیسیون مقصر هستید .\nحتا ذیل همین معرکه که شما راه انداخته ای برای ماستمالی کردن نقش گسترده فراماسونری روسی نظر دهنده ای که فراماسونری بودن اظهاراتش از ۷ فرسخی به چشم میزند باز به سلطنت طلبان و اصلاح طلبان غیر خودی و مجاهدین حمله برده !\nمیگوید:\n[ در افتادن با رجوی و مهاجرانی و اسدی حقیقتاً خطرناک است – به ویژه برای آدم یک لا قبا و بی پشت و پناهی که سرش در آخور هیچیک از لژ های عریض و طویل “مبارزه” بند نیست]\nمیگوید :\n[دیروز به وبلاگی برخودم که آشکارا هدفش را تبلیغ پاک نژادی ایرانیان اعلام کرده و نمایه ایی از فَروَهر در صفحه اش گذاشته است ؛ به “گفتار و پندار و کردار نیک” زرتشت مباهات می کند و نام “سام فرخزاد” را نیز برای وبلاگش برگزیده است. آنوقت همین نیک سیرت پاک نژاد ، نوشته ی اخیر من را بدون هیچ ذکری از منبع (و با حذف زیرکانه ی پاراگراف آخر نوشته) در وبلاگش منتشر کرده است تا به نهضت راستکرداری و پرهیز از دروغ خدمتی جانانه کرده باشد !]
حزب توده به گفته شما از اسدی برای نفوز در رژیم شاه و بعد در رژیم خمینی و بعد در اصلاح طلبان استفاده کرده . ( من به درستی یا نادرستی این ادعا ها فعلا کاری ندارم ) . از کجا ما باید به این فراماسونری روسی اعتماد کنیم و شک نکنیم که کسان دیگری را هم اکنون در بیت خامنه ای ، در ساواما ، در میان شکنجه گران ، در وب سایت های روس محور ، در احزاب و گروه های گوناگو ن سکولار ، مجاهد ، فدایی ، سلطنت طلب ، رادیو فردا ، در همین وب سایت چلنگری شما نفوز نداده باشد ؟ از کجا بدانیم نوری الا مثلا نفوذی آنها در میان ملی ها نیست ؟ فلان کارتونیست یا هنرمند یا نویسنده یا فعال سیاسی نفوذی توده ای نیست وقتی که به نفع موا ضع فراماسونری روسی : کروبی را میکوبد موسوی را بزرگ میکند ، مجاهد را میکوبد فدایی را بزرگ میکند ، شیرین عبادی را میکوبد زهرا رهنورد را بزرگ میکند ، لیبرال مذهبی را میکوبد مذهبی خط امام را بزرگ میکند ، ملی مذهبی را میکوبد مشروطه خواه را سپر میکند ، مشروطه خواه را میکوبد جمهوری خواه مادام العمر را بزرگ میکند ، رضا پهلوی را میکوبد مصطفا کمال را بزرگ میکند ، شاه را میکوبد مجاهد را بزرگ میکند ، کشتار ۶۷ را میکوبد کشتار ۵۷ تا ۶۷ را زیرسبیلی در میکند ، بنیصدر را میکوبد لاریجانی و توکلی را بزرگ میکند ، شعار جمهوری ایرانی و مرگ بر روسیه و نه غزه نه لبنان را میکوبد ، برای روسیه و اعراب و ونزوئلا و برزیل پاچه خواری میکند ، اردوغان را میکوبد مصطفا کمال را بزرگ میکند ، مصدق را میکوبد قوام را بزرگ میکند ، کره جنوبی و ترکیه و ژاپن را میکوبد اما برزیل و کوبا و ونزوئلا را میستاید ، اوباما را میکوبد از پوتین و مدودف با احترام یاد میکند ، اخبار ناراضی زندانی کوبا را سانسور میکند و بیکاری یک میلیونی ان را اما به مناسبات ترکیه با ج ا حمله میکند ...... \nاگر توده ایها در همه رژیم های ایران و در همه گروه ها آنطور که شما میگویید و صحیح هم هست نفوز کرده اند انقدر دقیق که هنوز تشخیص ان با جار و جنجال و پیچیدگی همراه است پس این ادعا که چپ ها در قدرت نبوده اند یا چرا حزب توده را بزرگ میکنید یا آنها فراماسونری ندارند یا در جنایات شریک نیستند محلی از اعراب ندارد .\nبزرگترین خطری که تمام جنبش ها ازادیخوهانه و استقلال مملکت و منافع ملی ما را تهدید میکند همین فراماسونری نقابدار مارکسیست روسی است . روسیه ابر قدرتی است که در کنار ما سالها چشم به سرزمین ما داشته بدیهی است برای حفظ منافع نامشروعش گروه هایی پنهان در ایران رسوخ داده باشد . همکاری آنها با کودتا علیه مصدق ، در گوادلوپ ، با جناح های رادیکال حکومت به سرکردگی خوئینی ها و نبوی و موسوی همه عیان و آشکار است .\nهمه حرف من این است که یک بام و دو هوا مچتان را باز میکند . به اصل موضوع بپردازید .