حسین ستوده، کارشنان رسانه، در این نوشته به بررسی به بررسی هنر زیرزمینی ایران و رفتار حکومت در برابر آن میپردازد.
هنرِ زیرزمینی بعنوان فعالیتی تجربی تعریف شده است که گرایشی به سلیقه عام نداشته و از مولفههای خرده فرهنگ یک جامعه به شمار میرود و عموما نفشی پیشرو بر عهده دارد، اما در جامعه ایران هنر زیرزمینی محصول عدم تعهد و پایبندی هنرمند به ضوابط و قوانین حاکم است و زیرزمینی بودن بیشتر بر مفهوم و مضمون اثر هنری اشاره دارد تا ساختار آن. به همین دلیل هر گونه نقد و نظر درباره آثار هنری زیرزمینی در ایران نیازمند نگرش و آگاهی متفاوتی است.
هنر زیرزمینی در ادبیات جمهوری اسلامی یکی از ابعاد جنگ نرم بر علیه نظام اسلامی تعریف شده و تحت نگاه امنیتی کنترل میشود. از نظر حکومت اسلامی ایران، هنر زیر زمینی در صدد سیاهنمائی و برجستهسازی نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی است که از طریق «بیگانگان» هدایت و کنترل میشود. هر چند علیرغم نگاه امنیتی حکومت، هنر زیرزمینی، در سالهای اخیر، رو به گسترش بوده و روز به روز به سطح متعارفی از ارتباط با مخاطب نزدیکتر میشود.
در سالهای حکومت پهلوی، هر چند که عبارت هنر زیرزمینی رایج نبود، اما میتوان رد پای چنان آثاری را در ادبیات مشاهده کرد؛ آثاری که علیرغم تمایل حکومت وقت به صورت مخفیانه منتشر و پخش میشد. هنر عکاسی نیز توانسته بود در سالهای پایان حکومت پهلوی بعنوان ابزاری زیرزمینی مورد استفاده قرا گیرد و سینما در اولین گامهای تجربه زیرزمینی شدن بود. مهمترین نکته در چنین سالهائی نیاز هنرمند به زیر ساختهای فنی و اجرائی وابسته به دولت برای انجام کار هنری بود که باعث میشد تا هنرمند نتواند از ضوابط و قوانین حاکم عدول کند.
شاید بتوان گفت مهمترین دلیل رشد سریع هنر زیرزمینی در سالهای اخیر، ساده شدن دسترسی به امکانات و وسایل مورد نیاز، به دلیل پیشرفتهای تکنولژیکی بوده است که باعث شده هنرمند از وابستگی به زیر ساختهای دولتی رها شده و با اتکا به امکانات شخصی، آثاری خارج از ضوابط و قوانین حکومت تولید کند.
آنچه امروز به نام موسیقی زیر زمینی شناخته میشود و پنهان از دید حکومت تولید و توزیع مییشود، نتیجه مستقیم استفاده هنرمند از ابزارهای خانگی و نیمه حرفهای است. سینمای زیرزمینی نیز از همین جمله است به گونهای که فیلمساز قادر است با حذف تمامی پیش شرطهای گذشته و عدم نیاز به امکانات دولتی برای تولید یک فیلم، نتیجه قابل قبولی به مخاطب خود ارائه دهد.
در چنین شرایطی حکومت جمهوری اسلامی، با توجه به از دست دادن قدرت کنترل خود بر روی تولید و ارائه چنان آثار هنری، نگرانی خود را به صورت قوه قهریه بروز میدهد و با نگاه امنیتی تلاش میکند تا به هرنحوی، هنر زیرزمینی را تحت کنترل داشته باشد. چنین شکل کنترل، که با تعقیب، بازداشت، محاکمه و ممنوعیت کاری برای برخی از هنرمندان انجام میشود، تنها راهکاری تاکتیکی است و به هیچ عنوان از ساختاری استراتژیک بهره مند نیست.
جنگ دولت ایران با هنر زیرزمینی، به نوعی، جنگ با ساختاری تکنولژیک است که امکانات لازم را به سادهترین روش ممکن در دسترس عموم قرار میدهد تا هر فردی با بارقهای از خلاقیت هنری بتواند حرفش را بدون نیاز به امکانات و ضوابط دولتی بیان کند. نگرانی دولت در چنین نبردی، حذف تدریجی قدرت و قانون در برابر هنرمندان منتقد و ناراضی است.
یکی از مشخصههای هنر زیرزمینی، به میدانآمدن نامهای تازه و نا آشناست که نشانگر نسلی تازه با ابزاری تازه است. وفور نامهای ناآشنا در موسیقی زیرزمینی و سینمای زیرزمینی ایران خود مویدی بر این ادعاست. و مهمترین نکته پذیرش آنان از جانب مخاطبینی است که از هنر حکومتی و ضابطهمند دچار سرخوردگی شده و برای شنیدن حرفی تازه به اثار هنری غیر رسمی تمایل نشان میدهند.
جدا از اقبال عمومی، عملکرد رسانهها و مراکز فرهنگی و هنری خارج از کشور با ایجاد زمینههای مناسب برای ارائه چنان آثاری، باعث شده تا ذهنیت امنیتی حکومت، چنین هنرمندانی را در جبهه جنگ نرم دشمنان نظام اسلامی محسوب کند و هر گونه فعالیت خارج از کنترل نظارتی خود را سیاهنمائی و همکاری با دشمنان حکومت اسلامی بداند.
در جامعه کنونی ایران هنرمندان زیر زمینی بعنوان خطری بالقوه برای نظام تلقی میشوند و عملکرد آنان در رده جرائم کیفری محسوب شده و شامل مجازات است.