امید نیکفرجام، روزنامهنگار و مترجم کتابهای «خنده در تاریکی»، «فرنی و زویی»، «تیرهای سقف را بالا بگذارید» و «قاتل در باران»، در یادداشتی که برای سایت «موسسه گزارشگری جنگ و صلح» نوشته است، به وضع ممیزی یا همان سانسور کتاب در ایران پرداخته است.
«آدم دلش برای ماموران سانسور در ایران میسوزد زیرا این افراد که محبوب نویسندگان، ناشران و خوانندگان نیستند باید انبوهی از کتابها را پیش از انتشار بخوانند و بعد هر کتاب را براساس مقررات جمهوری اسلامی ایران تائید کنند.»
امید نیکفرجام، روزنامهنگار و مترجم کتابهای «خنده در تاریکی»، «فرنی و زویی»، «تیرهای سقف را بالا بگذارید» و «قاتل در باران»، در یادداشتی که برای سایت «موسسه گزارشگری جنگ و صلح» نوشته است، با این مقدمه به وضع ممیزی یا همان سانسور کتاب در ایران پرداخته است.
در ایران کتابهایی که باید پیش از انتشار بررسی شوند آنقدر زیاد است که گفته میشود از دفاتر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سرریز شده و به راهروهای ساختمان این وزارتخانه منتقل شدهاند.
براساس آمار دولت ایران حدود هفت هزار شرکت انتشاراتی در ایران وجود دارد و در این میان حتی اگر یکهزار ناشر سالی پنج کتاب را برای تصویب بیرون بدهند آنگاه سالانه پنج هزار کتاب در ایران باید از خان از سانسور رد شوند.
بنابراین عجیب نیست که یک انتشاراتی میگوید حدود هفتاد کتاب داستان و مجموعه داستانی کوچک دارد که زیر دست ماموران سانسور بازنگری میشود.
یک ناشر دیگر میگوید که بین 50 تا 70 کتاب این انتشاراتی در دو سال گذشته در انتظار بازبینی ماموران سانسور بوده است.
نویسندگان و مترجمان هم میگویند که معمولا یک، دو و حتی سه سال انتظار میکشند تا درمورد وضعیت چاپ کتابهای آنها تصمیمگیری شود.
ماموران سانسور همواره مخفیانه کار سانسور کتابها را انجام دادهاند اما نکته در صنعت نشر ایران در این است که تعداد ماموران سانسور در ایران که همزمان کار کنند هرگز بیش از 20 نفر نبوده است.
اوضاع سانسور در ایران زمانی بدتر شد که پس از آن که محمود احمدینژاد در سال 2005 به ریاست جمهوری انتخاب شد دستور داد تمام کتابهایی که زمان دولت محمد خاتمی مجوز نشر گرفتهاند، بازنگری شوند.
این اقدام احمدینژاد موجب انبارشدن کتابها شد زیرا ماموران سانسور باید کتابهای چاپ شده و چاپ نشده را بازنگری میکردند و خط به خط متون را مرور میکردند تا محتوای کتابها با «ارزشهای سفت و سخت اسلامی» موردنظر دولت احمدینژاد مطابقت داشته باشد.
نویسنده ترجمه خود از کتاب «خنده در تاریکی» نوشته ولادیمیر ناباکوف را یکی از قربانیان سانسور در ایران میداند.
ترجمه «خنده در تاریکی» یکی از کتابهایی بود که قربانی سانسور و قانون «عطف به ما سبق» دولت احمدینژاد شد؛ هفت هزار نسخه از ترجمه این کتاب در سه دوره چاپ منتشر شده بود اما ماموران سانسور این ترجمه را غیرقابل انتشار دانستند و این کتاب هرگز در کتابفروشیها دیده نشد.
از سال 2005 تاکنون صدها کتاب در زمینه ادبیات، داستانهای ایرانی و ترجمه داستانهای خارجی دچار سرنوشت سانسور شدند.
سانسور دولتی کتابها به پیش از دولت احمدینژاد بازمیگردد؛ اگرچه این موضوع در قانون اساسی نوشته نشده است اما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1985 (سال 1364) قانون سانسور را به اجرا گذاشت و از آن زمان تاکنون براساس این قانون سختگیرانه ناشران باید برای هر کتاب مجوز انتشار بگیرند.
ماموران سانسور عملا کتابهایی در زمینه ادبیات، هنر، نقد ادبی و تئوری را سانسور میکنند که در مجموع حدود 40 درصد از کتابهای چاپ شده در ایران را شامل میشود.
کتابهای دینی از سانسور مصون هستند و ناشران ویژه این کتابها عمدتا در شهر دینی قم مستقر هستند و از مزایایی مانند یارانههای سخاوتمدانه دولت برخوردارند.
برخی از چهرههای سرشناس ادبی با سیاستهای سانسور موجود مخالفت کردهاند.
مصطفی رحماندوست، نویسنده و مترجم کتابهای کودکان، در یادداشتی که در روزنامه خبر منتشر شد، سیاستهای سانسور را «بیحرمتی به شعور خوانندگان» نام برد.
اظهارنظر آقای رحماندوست درمورد سانسور حاکم بر کتابها اهمیت ویژهای پیدا کرد زیرا نوشتههای او در 30 سال گذشته او را به یک چهره «قابل ستایش» اصولگرایان در ایران تبدیل کرده است. اصولگرایان همان محافظهکارانی هستند که در به قدرت رسیدن احمدینژاد نقش داشتند.
همزمان ناشران میگویند از دست وزارت ارشاد به ستوه آمدهاند زیرا به آنها نمیگوید که ماموران سانسور چه زمانی تصمیم خود را درمورد کتابهای این ناشران اعلام میکنند.
برخی میگویند که طفره رفتن وزارت ارشاد از پاسخگویی به ناشران تعمدی و بخشی از راهکار دولت برای توقف تدریجی تولید ادبیات در ایران است و گفته میشود که وزارت ارشاد فهرست سیاهی شامل نام ناشران برجسته ازجمله «نیلوفر» و «ققنوس» را تهیه کرده است.
یک نویسنده و مترجم سرشناس که خواست نامش فاش نشود، گفت: آنها میخواهند ناشران سرشناس را بکوبند و نویسندگان و مترجمان را از کارکردن روی کتابهای رمان بازدارند زیرا رمان را فساد و یک مقوله غربی میدانند.
سرکوب آزادی عقیده و بیان و سانسور در ایران ازجمله دلایل مخالفان بر گزاری همایش روز جهانی فلسفه در ایران اعلام شد.
اگر وزارت ارشاد دولت ایران برنامه سرکوب ناشران و نویسندگان را داشته باشد بهنظر نمیرسد که این کار عملی باشد.
یک ناشر باسابقه میگوید: هیچ حکومت دیکتاتوری تا ابد دوام نخواهد داشت. من 50 سال در کار چاپ کتاب بودهام و قصد ندارم این کار را کنار بگذارم.
این تنها به ذهن یک ایرانی می رسد که یکی از دلایل بدی شغلی را اجبار به خواندن کتاب بداند. این مطلب توسط یک ایرانی و برای ایرانی ها نوشته شده است.
بدترین شغل درجمهوری اسلامی مقام عظمایی است که مردم این اندازه او متنفرند. دوم رئیس قوه قضاییه است که استقلالی ندارد و ناچاراست دستور این وآن را اجرا کرده و حکم اعدام صادرکند و حکایت او حکایت همان کسی است که گفت نه درغربت دلی شاد ونه رویی دروطن دارم نه آن دنیا را دارد که به جهنم خواهد رفت و نه این دنیا را که مردم ازاو متنفرند.