تاثیر رسانههای نوین جمعی بر جنبش مدنی ایرانیان که به جنبش سبز شهرت یافته، این حرکت اجتماعی را با جنبشهایی از این دست متمایز کرده است. در این یادداشت که برگرفته از مقاله امیرحسن چهلتن در مجله «هنر و اندیشه» انستیتو گوته است، تاثیر رسانههای نوین بر اعتراض اخیر مردم ایران بررسی شده است.
نمایشگاه رادیوهای قدیمی- فارس
این متن، خلاصهای است از مقاله امیرحسن چهلتن، نویسنده ایرانی که در مجله «هنر و اندیشه» انستیتو گوته، چاپ تابستان 2010 منتشر شده است.
در مجموعهای از عکسهای قدیمی شهر تهران، عکسی پیدا شده است که جمیعت به نسبت بزرگی از اهالی تهران را نشان میدهد که در داخل و اطراف قهوهخانهای جمع شدهاند. در این قهوهخانه، رادیوی بزرگی بر سر تاقچه قرار دارد و از ظاهر و حالت صورت آدمها میشود تشخیص داد که در حال شنیدن خبر مهمی هستند که از رادیو پخش میشود.
هنگامی که در سال 1941، ارتش متفقین وارد تهران شد، دیگر مردم نتوانستند برای گوش دادن اخبار در قهوهخانهها جمع شوند. شاه از ایران خارج شده بود و متفقین دستور ممنوعیت پخش صدای رادیو آلمان را داده بودند. حتی گفته میشد که اتومبیلهای دارای رادیو هم در خیابانهای تهران توقیف میشدند. درست در همین زمان، گوش دادن به برنامه فارسی رادیو بیبیسی آزاد بود.
درست 35 سال بعد، زمانی که با قوت گرفتن نیروهای انقلابی و افزون شدن شمار تظاهرات خیابانی، زمزمه سقوط شاه به گوش میرسید، رادیوی فارسی بیبیسی عملا تنها منبع خبررسانی برای مردم ایران بود. اخبار رادیو بیبیسی دهان به دهان، در شهرهای ایران نقلقول میشد، دلیل دیگر این محبوبیت هم اعتصاب همگانی روزنامههای خبری بود.
یعنی درست در زمانی که مردم احتیاج مبرمی به منابع خبری داشتند، رادیوی فارسی بیبیسی توانست با خبرهای خود تاثیر بهسزایی بر جامعه بگذارد. پنج هفته پیش از سقوط رژیم شاه، روزنامهها دوباره منتشر شدند، دو روزنامه صبح تهران توانستند رکورد تاریخی فروش یک میلیون نسخه در روز را به دست آورند.
در تاریخ معاصر ایران، مردم به رسانههای داخلی و گفتههای دولتمردان و سیاستمداران خود اعتماد چندانی نداشتهاند. سانسور همهجانبه و قدرتمند در ایران، باعث بیاعتمادی مردم به اخبار رسانههای داخلی شده است. در این میان، رادیو و تلویزیون دولتی در بدترین وضعیت ممکن قرار دارد. روزنامهنگاران ایرانی، در دورههای مختلف تاریخی، بهای گزافی برای بیان واقعیت پرداختهاند.
حکومتها در ایران همیشه نسبت به محبوبیت رسانههای خارجی حساس بودهاند. در سالهای اخیر، این صحنهها بارها و بارها در شهرهای مختلف ایران تکرار شدهاند؛ یک خودروی بزرگ نیروی انتظامی در برابر ساختمان بلندی میایستد، ماموران جوان پلیس از آن پیاده میشوند، داخل ساختمان میشوند و به پشتبام میروند.طی چند دقیقه بشقابهای ماهواره که روی بام نصب شدهاند با سروصدا به پایین پرتاب میشوند. بعد از آن خانهبهخانه، گیرندههای ماهوارهای توقیف میشود و صاحبان آنان برگههایی دریافت میکنند که بر اساس متن مندرج در آنها، باید خود را هرچه زودتر به دفتر نیروی انتظامی معرفی کنند. این داستان آن قدر تکرار شده است که مدتهاست دیگر هیچ کسی این نامهها و احضاریهها را جدی نمیگیرد.
اینترنت، «شیطان» عصر جدید
بر اساس یک گزارش رسمی، 28.5 میلیون کاربر اینترنت در ایران زندگی میکنند. این رقم بالاتر از میانگین تعداد کاربران در آسیاست و به همین جهت هم ایران مقام اول را در تعداد کاربران اینترنت در خاورمیانه دارد. در طول انتخابات ریاست جمهوری ایران در خرداد سال گذشته و رویدادهای پس از آن، فیلمهایی که با تلفن همراه مردم گرفته شده بود، به مهمترین منابع خبری تبدیل شدند. در همین فیلمها مکالمههای داخلی و محرمانه نیروهای انتظامی برای آتش گشودن به روی مردم و یا صحنهای که در آن یکی از ماشینهای پلیس زن جوانی را زیر میگیرد، دیده و شنیده میشوند. این رسانه جدید چنان نقش بزرگی در آگاهی و اطلاعرسانی پیدا کرده است که تنها ساعتی پس از آن که زن جوانی به نام ندا در خیابانی در تهران مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مقابل دوربین تلفن همراه یک عابر جان سپرد، فیلم صحنه جان دادن او به تمامی جهان مخابره شد. عکس و فیلم پیکرهای شکنجهدیده و لهشده جانباختگان کهریزک چنان فجیع و تاثربرانگیز بود که مجلس شورای اسلامی مجبور شد یک کمیته حقیقتیاب را مامور پیگیری قضیه کهریزک کند. با بهرهجویی از امکانات این رسانه مدرن، تصویر زندگی ایرانیان چنان جهانی شد که انگار همگی آنها در خانهای شیشهای زندگی میکنند. این دگرگونی در جامعهای صورت گرفت که رازداری، پوشیدگی و پنهانکاری در آن ارزش به شمار میآید.
بر همین اساس شعار «هر شهروند، یک رسانه» به یکی از موثرترین شعارهای جنبش نوین اجتماعی ایران تبدیل شد. شاید به همین جهت باشد که هر شهروند، به خودیخود میتواند یک متهم هم تلقی شود.
پیامک یا اساماس در ایران، یک قدرت جادویی دارد. تا پیش از وقایع بعد از انتخابات ایران، میزان جوکهایی که از طریق پیامک منتقل میشد به قدری بود که شرکت مخابرات ایران رکورددار ارسال و دریافت پیامک شد. این جوکها و شوخیها توانایی آن را دارند که به ساختار نمادهای قدرت نقب بزنند، قدرتی که با تبلیغات بیامان هر روز عظیمتر میشود. این کار در حقیقت از جذبه این قدرت میکاهد و تاثیر خود را بر اجتماع نشان میدهد.
در جبهه مقابل، دولت تلاش میکند با استفاده از تکنولوژی مدرن تا آنجا که میتواند مقاومت نشان دهد. از جمله واکنشهای دولت میتوان به فیلتر شدن تعداد بیشماری از سایتهای اینترنتی و مسدود شدن تلفنهای همراه در حین وقایع مهم سیاسی و اجتماعی اشاره کرد. استفاده از پارازیت برای ایجاد اختلال در پخش برنامههای تلویزیونی ماهوارهای از جمله روشهای دیگری است که دولت برای مقابله با رسانههای خارجی از آن استفاده میکند. همزمان اما، در فضای اینترنتی، گفتوگوهای متعددی پیرامون تاثیر منفی و سرطانزای این پارازیتها بر بدن کسانی که در نزدیکی منابع تولید آن زندگی میکنند، صورت گرفته است. در واقع امروز شاهد یک جنگ الکترونیکی هستیم زیرا یک شرکت فرانسوی که خدمات اینترنتی و ماهوارهای در اختیار دولت ایران قرار داده بود اعلام کرد که در صورت ادامه ارسال پارازیت، از همکاری با دولت ایران خودداری خواهد کرد.
دولت ایران، بارها و بارها تنها با یک تماس تلفنی از انتشار روزنامهای ممانعت و آن را توقیف کرده است، بدون آن که از قبل احضاریه، اخطاریه و یا جلسه دادگاهی این حکم را به روزنامه ابلاغ کرده باشند. به گزارش کمیته حمایت از روزنامهنگاران، یکسوم گزارشگران دربند جهان، در ایران زندانی هستند، اما هزارها ویدئوکلیپ، ترانه، کاریکاتور، پوستر، نقاشی و طرح گرافیکی که مردم در سطح اینترنت پخش کردند، توانست در روزهای بحرانی و اوج درگیریهای خیابانی تصویر دیگری از ایران به جهان بنمایاند. این تصویر خلاف چیزی را نشان میداد که روزنامههای دولتی سعی داشتند نمایش دهند.
پرسشی که باقی میماند این است که در هیاهوی این همه اطلاعات و اخبار، واقعیت را نزد چه کسی باید جستوجو کرد؟ در حالی که رسانههای دولتی از حضور میلیونی مردم در مراسم 22 بهمن خبر میدادند، تصاویری دریافتی از گوگل ارث، خیابانهای اطراف میدان آزادی را خالی از جمعیت نشان میداد. در مقابل ادعاهای دولت، تصاویر دیگری از ردیف اتوبوسهایی که مردم را از شهرستان و برای شرکت در این تظاهرات به تهران آورده بود، در اینترنت پخش شد و هر دو طرف، یکدیگر را به تحریف و دستکاری اخبار و اطلاعات متهم کردند.
این دوگانگی و جدال خبری، در عمل جامعه ایرانی را در یک جنگ روانی قرار داده است. در مقابل تعداد بیشمار سایت و وبلاگ و بولتن خبری و برنامههای تلویزیونی و رادیویی به زبان فرانسه، رسانههای دولتی ایران تا حدی طردشده تلقی میشوند. از سوی دیگر، ایرانیان از مشاهدات روزمره خود نتیجهگیری میکنند و به همین جهت است که واژهی «دروغ» به کرات شنیده میشود. در جریان رویدادهای اخیر ایران، بارها و بارها صحبت از «حکومت دروغ» شده است. میرحسین موسوی، کاندیدای ریاستجمهوری، در یکی از مناظرههای تلویزیونی خود از «این که این همه دروغ گفته میشود» اظهار تعجب کرده بود.
همزمان با انتشار صحنههای درگیریهای خیابانی از سوی جوانان ایرانی، بیبیسی فارسی فیلم کوتاهی را به نمایش گذاشت که حمله به کوی دانشگاه تهران و دانشجویان ساکن آن را نشان میداد. نمایش این فیلم کسانی را که بارها و بارها از نزدیک شاهد صحنههای خشونتبار درگیریهای خیابانی بودند، خشمگینتر کرد. تصاویر این فیلم مستند نشانگر حمله به کوی دانشگاه و ضرب و شتم شدید دانشجویانی است که به طرز وحشیانهای کتک میخورند و روی زمین کشیده میشوند.
برخلاف فیلمهای دیگری که خود دانشجویان ضبط و در اینترنت منتشر کرده بودند، این مستند با دوربین حرفهای فیلمبرداری شده و صحنههای واقعه را از نگاه دستاندرکاران آن نشان میدهد. از این فیلم استنباطها و نتیجهگیریهای گوناگونی شده است اما آنچه اهمیت دارد این است که این فیلم، به عنوان یک سند تاریخی همسنگ عکسهای زندان ابوغریب یا گوانتانامو در افکار جمعی جهانی باقی خواهد ماند.
ایران یک نمونه غیرعادی نیست. باورنکردنی است اما همه جای دنیا وضع از همین قرار است. برای آن که بتوانیم درکی از انقلاب رسانههای الکترونیکی داشته باشیم، کافی است که تنها به عنوان نمونه، نیمنگاهی به ایران بیندازیم.
حزب توده مثل مار هزار سر ( هزار دستان مرحوم علی حاتمی ) هر روز از یک رسانه سر بر می آورد و چهره منفور خودش را بزک کرده به مردم نشان میدهد . چند روزی است که نفوذی فراماسونری مارکسیست های روسی در سایت دو چه وله به دنبال تبلیغ و تطهیر فراماسونری مارکسیست های روسی هستند . اینبار سراغ یکی از فسیل های فراماسونری گلستان رفته اند تا از زبان او بگویند :\n۱) اگر حزب توده از پیش از رضا شاه تا کنون به عنوان عامل و حافظ منافع شوروی ( و بعدا روسیه ) عمل کرده هیچ اشکالی ندارد چون لنین هم با المانها ساخته و با قطار از سویس او را آورده اند تا پشت جبهه روس ها را خالی کند و جنبش اصلاح طلبی کرنسکی را تبدیل به انقلاب اکتبر کند (منظورش :کودتای نیروی دریایی و اقلیت ۲۶ درصدی مجلس علیه اکثریت است ، ). او خیلی صادقانه فاش میکند که ساخت و پاخت سیاسی ( منظورش : توطیه ، کودتا ، ماکیاولیسم سیاسی ) هیچ اشکالی ندارد . صریحا میگوید کیانوری رفته بود داخل مذهبی ها ( منظورش :خط امامی ها ) تا یکدفعه بقاپد قدرت را و ببرد ( منظورش :کودتا های با پشتبانی شوروی مثل تره کی ). \n۲) با استدلال و طرز تفکر فوق که عصاره و فشرده فرهنگ مارکسیستی روسی است ، گلستان مدعی میشود هر آنچه اتفاق افتاده دلیلی داشته که اتفاق افتاده ( منظورش این است که تاریخ جبری است ، خیانت و وطن فروشی و جاسوسی برای شوروی باید اجبارا اتفاق بیفتد )، میگوید هی نگویید چرا کیانوری ان کار را کرد ! اما جالب است که ارادت او به استالین اینجا از زیر سبیل روسی بیرون میزند ، میگوید کثافت کاریهای خروشچف ! آنجا را بهم زد ! خوب آقای فسیل روسی : از کجا معلوم که خروشچف کثافت کاری میکرد و لنین و استالین نه ؟ شاید او هم ساخت و پاخت میکرده مثل کیانوری ؟ شاید ان چه او کرد کثافت کاری نبود ! شاید طبق تئوری فراماسونری روسی شما، باید ان اتفاقات می افتاده تا ما امروز بفهمیم شما توده ایها چقدر خطر ناک فکر میکنید و چه خطر بزرگی برای کشور بوده و هستید . تا بدانیم که توده ای اصلاح ناپذیر است . چون گلبول های خونش روسی است .\nخیلی جالب است که هیچ وب سا یتی از رادیو فردا و دوچه وله تا خودنویس و زمانه و کیهان لندن و زمانه و اخبار روز و ..... هیچ حرفی در مورد این همه اظهارات احمقانه کمونیستی نمیزند اما تا مهاجرانی یا کدیور یا گنجی یا همایون یا رضا پهلوی یا یزدی یا کروبی یا خاتمی یا سروش یا ..... حرفی بزنند که یک میلیمتر گوشه اش به سکولاریسم یا فدرالیسم مورد نظر اینها بمالد فحاشی و لجن پراکنی و جیغ و داد همه به هوا میرود که چی ؟\nشما خلق ها و کارگران و زنان و دانشجویان و حقوق بشر و آ عدالت و .... را ندیده گرفتید ؟\nاما این آقا مثل دلال های لاله زار و گمرک اکشن راه انداخته برای فروش دوباره کالاها ی بنجل شوروی و استالین و لنین و غسل تعمید میدهد خائنین و جاسوسان آشکار و پنهان شوروی و روسیه را ، کک کسی نمیگزد ! شاید هم وحشت از برخورد با گارد های فاشیستی این مافیای روسی زبانشان را بند آورده . \nآنها که میگویند فراماسونری مارکسیست های روسی چه صیغه ایست به این لینک بروند تا گوشه ای از پیکره زشت این اختاپوس هزار پا را در یک رسانه آزاد یک کشور آزاد ببینند تا برایشان درس عبرت شود .\nhttp://www.dw-world.de/dw/article/0,,6256183,00.html