جورج بوش و نئومحافظهکاران دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند که در صورت حمله به ایران نگران آن باشند.
هرچند برای بسیاری پیروزی باراک اوباما به مثابه کشیدن نفسی آسوده از تقریبا هشت سال التهاب جنگ افروزی نئومحافظهکاران حاکم بر آمریکاست، اما برای بسیاری از تحلیلگران خطر حمله به ایران منتفی نبوده و هنوز نفسها در سینه حبس است.
این تحلیل هنوز به قوت در جای خویش باقی است که جورج بوش در فاصله انتخاب رییس جمهوری جدید آمریکا و ترک کاخ سفید در ماه ژانویه 2009 تهدیدات خود را علیه ایران عملی ساخته و دست به بمباران مناطق حساسی از خاک ایران خواهد زد.
برای این ناظران، این تحلیل به چند دلیل کماکان جدی انگاشته میشود: میراث جورج بوش که زنجیره ناکامیهایش در سیاست خارجی با بحران اقتصادی آمریکا تکمیل شده است، با واگذار کردن کاخ سفید به دموکراتها عملا به تاریخ خواهد پیوست.
به این معنی که بوش و نئومحافظهکاران دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند که در صورت حمله به ایران نگرانی از بابت آن داشته باشند.
اگر در ماههای گذشته بوش و تیم وی از حمله به ایران نگرانیهایی داشتند، دلیل آن نتایج منفی احتمالی چنین حملهای برای آرای مککین، نامزد جمهوریخواهان در انتخابات بود.
با عبور از مرحله انتخابات و قطعی شدن شکست جمهوریخواهان، این نگرانی دیگر وجود نداشته و جورج بوش آزادی عمل گستردهتری برای اقدام به حمله نظامی دارد.
از سوی دیگر، در چند هفته گذشته قیمت جهانی نفت در بازارها به شدت کاهش یافته است. به این ترتیب برای اروپا و آمریکا مساله نگرانی از بابت حمله به ایران، مبنی بر جهش قیمتها به هر بشکه بیش از 200 دلار دیگر در میان نیست.
احتمال میرود گروه جنگطلب در حاکمیت آمریکا به این موضوع بیاندیشد که با توجه به روند نزولی قیمت نفت، در صورت حمله به ایران قیمت هر بشکه نفت برای مدتی به سطح 150 دلار ماههای گذشته افزایش پیدا خواهد کرد.
به این ترتیب، وجود این اعتقاد که قیمت جهانی نفت در صورت حمله به ایران قابل کنترل خواهد بود، احتمال حمله به ایران را افزایش میدهد.
به علاوه با حمله نظامی به ایران، بوش میتواند وضعیت نظامی تازهای در منطقه خاورمیانه ایجاد نماید که مستلزم افزایش تعداد نیروهای آمریکایی در منطقه و حضور نظامی جدیتر در عراق است.
این وضعیت تازه عملا باراک اوباما را وادارا خواهد ساخت تا مدتی فکر کاهش نیروهای نظامی آمریکایی مستقر در عراق را به تاخیر انداخته و در عین حال برای دولت جدید عادیسازی روابط با ایران را دشوارتر سازد.
از این رو، دو ماه آینده روزهای سرنوشتسازی برای رهبران ایران و آمریکا باقی خواهد ماند و شاید همانگونه که دیک چنی، معاون رییس جمهوری آمریکا ادعا کرده باشد تمام چند روز دو ماه آینده، معادل سالهای سلطه بوش بر آمریکا تعیینکننده باشد.