به نظر میرسد اتفاقهای تازه در خاورمیانه و تنش در رابطه اسرائیل و ترکیه، موازنه قدرت در این منطقه را در آستانه تغییراتی اساسی قرار داده است. در این نوشتار ابعاد این تغییر و جایگاه ایران در این میان بررسی شده است.
احمدینژاد و عبدالله گل AFP/Getty Images
روابط ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت منطقهای و میراثدار دو تمدن بزرگ، در آستانه مرحله تازهای از تحول قرار گرفته است.
تاریخ روابط ترکها و ایرانیها، بهویژه از عصر حکومت صفویه بر ایران و ارتباط آنها با امپراتوری عثمانی، روندی پر فراز و نشیب از «رقابت و همکاری» بوده است.
در سه دهه گذشته، حکومت اسلامی ایران با مواضعی ضد غربی همواره زمینه نگرانی ژنرالهای غیر مذهبی حاکم بر ترکیه را فراهم آورده است و از سوی دیگر، همکاری ترکیه با غرب و عضویتاش در ناتو سرمنشا نارضایتی در میان رهبران جمهوری اسلامی بوده است.
اما با وجود اختلاف نظرها و دورههایی از سردی روابط میان ترکیه و ایران، هیچگاه روابط دو جانبه دستخوش تنش اساسی نشد و مانند کشورهایی چون عربستان یا عراق، روابط سیاسی یا مبادلات اقتصادی و تجاری دو کشور قطع نشد.
در چند سال اخیر، به موازات تحولات داخلی ترکیه و روی کار آمدن جریان اسلامگرای معتدل در این کشور و تغییرات مهمی که در سیاست خارجی ترکیه به وجود آمده است، روابط آنکارا و تهران وارد مرحلهای متفاوت شده است.
کاهش دخالت ارتش قدرتمند این کشور در سیاست و نظامیزدایی از ساختار سیاسی آن مهمترین تغییری بود که از جانب نخبهگان ایران نیز مورد توجه قرار گرفت.
حزب عدالت و توسعه، به دنبال پیاده کردن الگوی معتدلی از اسلام در ترکیه است. اسلامگرایان هنوز محبوبیت زیادی در میان مردم ترکیه دارند و بسیاری از ترکها بر این باور هستند که رئیسجمهور و نخستوزیر ترکیه توانستهاند وضعیت اقتصادی و جایگاه جهانی ترکیه را ارتقا بخشند. گزارشهای صندوق جهانی پول هم این رشد اقتصادی ترکیه را تایید میکنند.
در عین حال برخی از نخبگان در ایران، عملکرد سیاسی داخلی و خارجی رهبران اسلامگرای ترکیه و رویکرد معتدل اسلامی آنها را الگویی برای حاکمیت ایران و خروج کشور از وضعیت کنونی میبینند.
در کنار این موضوع، همسوییهای ایجاد شده میان ایران و ترکیه، افقهای تازه ای مقابل دو کشور برای ایفای نقش منطقهای گشوده است.
زمینههای همگرایی تهران-آنکارا
بهطور کلی از هنگام اشغال عراق در سال 2003، ترکیه و ایران مواضع یکسانی در قبال نقش آمریکا در منطقه و سیاست آن در عراق، فلسطین و حتی لبنان در پیش گرفتهاند.
از سالهای دور حکومتهای ایران و ترکیه هر دو نگران وضعیت اقلیت کرد خود در داخل بودهاند و هر کدام در صدد برآمدهاند که جریانهای جداییطلب کرد را سرکوب کنند.
بهویژه آنکارا سالها است که با حزب کارگران کردستان در حالت خصومت شدید به سر میبرد و همیشه نگران تهدید ثبات داخلی و تمامیت ارضی خود از ناحیه این گروه است.
موضوع حرکتهای جداییطلبانه کردها، زمینهای برای اتفاق نظر عینی میان تهران و آنکارا فراهم کرده است و اتفاقا از همین منظر نیز هر دو کشور در هنگام حمله نظامی آمریکا به عراق و اشغال خاک این کشور، با واشنگتن مخالفت کردند.
مسئله حفظ تمامیت ارضی عراق و نگرانی عمیق تهران و آنکارا از تجزیه احتمالی این کشور و در نتیجه تشکیل دولت خود مختار کردستان، دغدغه دائمی مقامهای دو کشور بوده است.
میتوان ادعا کرد، بیتوجهی دولت وقت آمریکا و حمله نظامی به عراق بر خلاف درخواستها و نقطه نظرهای ترکیه به عنوان یکی از اعضای قدرتمند ناتو، ناخرسندی شدید رهبران ترکیه را در پی داشت و زمینهساز گرایش آنکارا به سوی شرق شد.
از دیگر سو افزایش نقش منطقهای تركیه و ایران را باید در ضعف سیاستهای آمریكا به عنوان قطبی كه از پایان جنگ سرد یكهتازه تصمیمگیری در معادلات اساسی خاورمیانه بوده است، دید.
در حالی که مصر و عربستان سالها به دلایل مختلف از ایفای نقشی تعیینکننده در معادلات خاورمیانه باز ماندهاند و نفوذ و مرجعیت آمریکا هم مانند گذشته نیست، میتوان رد پای تركیه و ایران را در پروندههای مختلف منطقهای در عراق، فلسطین و لبنان مشاهده كرد.
موضوع ادامه مخالفت برخی کشورهای قدرتمند اروپایی با عضویت ترکیه در این اتحادیه، هر چه بیشتر رهبران ترکیه را به پیگیری سیاستی شرقمحور، واداشته است.
در واقع خودداری برخی دولتهای اروپایی از پذیرفتن درخواست ترکیه، باعث تقویت صدای آن دسته از جریانهای سیاسی داخل ترکیه شده که سیاست نزدیکی به کشورهای اسلامی را میخواهند.
در عین حال، رهبران اسلامگرای ترکیه به خوبی دریافتهاند که نزدیکی آنها به دنیای اسلام و بر عهده گرفتن نقشی فعالتر در خاورمیانه، نه تنها میتواند ترکیه را به جایگاه تاریخی آن نزدیک کند؛ بلکه باعث افزایش اهمیت آن در پایتختهای غربی شود.
اکنون ترکها نقطه قوت سیاست خارجی خود را بر این اصل قرار دادهاند که این کشور تبدیل به پلی میان غرب و شرق شود.
در حالیکه آمریکا و اروپا روابط تیره و بدی با کشورهایی چون ایران، سوریه و گروههایی مانند حماس در خاورمیانه دارند؛ رهبران ترکیه روز به روز خود را به این کشورها و گروهها نزدیکتر میکنند و اعتماد متقابلی میان خود و آنها به وجود میآورند.
این ویژگی در کنار روابط حسنه ترکیه با غرب و عضویت آن در ناتو، جایگاه دیپلماتیک بیبدیلی به آنکارا داده است تا بتواند در مواقع بحرانی و حساس به پا در میانی دست بزند.
نقش آنکارا در احیای مذاکرات سازش میان حکومت سوریه و اسرائیل، واسطهگری میان جنبش فلسطینی حماس و آمریکا و اروپا و همینطور نقش آن برای پا در میانی در پرونده هستهای جمهوری اسلامی که نتایج مهمی مانند بیانیه تهران در پی داشت، نمودهای مهمی از توانایی دیپلماتیک ترکیه بوده است.
اسرائیل و روابط ترکیه با ایران
در یک سال گذشته، سیاستهای ترکیه در قبال اسرائیل، باعث همگرایی بیسابقهای میان آنکار با تهران و همینطور دمشق شده است.
ترکها مدتها است که علنی و پنهانی از سیاستهای اسرائیل در سرزمینهای اشغالی و خودداری دولت دست راستی نتانیاهو از متوقف کردن گسترش شهرکهای یهودینشین و بیتحرکی در مذاکره با اعراب انتقاد میکنند.
خرداد ماه گذشته، به دنبال كشتار کشتی كاروان آزادی به دست نیروهای كماندوی اسرائیلی، روابط تل آویو و آنكارا ضربه سختی خورد که پیامدهای آن همچنان ادامه دارد.
در آن هنگام نحوه اقدام اسرائیلیها به گونهای بود كه به نظر میرسید پای نوعی انتقامگیری و گوشمالی به تركها در میان است؛ بهویژه آنكه تركیه از مدتها پیش به صدای بلند اعتراضها علیه محاصره غزه و سیاستهای تلآویو تبدیل شده بود.
نخستوزیر ترکیه در واکنش به این اقدام در پیامی به اسرائیل گفت «دشمنی تركیه مانند دوستی آن پایدار است.»
سكوت آمریكا در قبال اقدام اسرائیل، نزدیكی بیشتر آنكارا به محور تهران- دمشق را به دنبال داشت.
شکلگیری جبهه تازه
از منظر معادلات منطقه، نوعی اشتراك نظر بیسابقه و عریان میان تهران، دمشق و آنكارا در قبال اسرائیل و سیاستهای یك جانبه واشنگتن به وجود آمده است.
از اینرو شاید بتوان گفت جبههبندی تازهای در منطقه در حال شكلگیری است كه تهران، دمشق و آنكارا محور آن هستند.
رهبران اسلامگرای ترکیه نه تنها روابط خود را با ایران گسترش دادهاند؛ بلکه مرحله دشمنی با سوریه را که متحد مهم جمهوری اسلامی در دنیای عرب به شمار میرود هم پشت سر گذاردهاند.
تركیه به عنوان وارث امپراطوری عثمانی كه سالهای طولانی بر سرزمینهای عرب سیطره داشت و حافظ و مروج دین اهل سنت بود، مورد توجه اهل تسنن در كشورهای عربی است.
تركها نیروی تاریخی و معنوی قدرتمندی برای حمایت از اعراب و بهویژه فلسطین دارند كه اماكن مقدس آن برای سالهای طولانی زیر نظر عثمانیها اداره میشد.
در عین حال تركیه با در اختیار داشتن ارتشی نیرومند و به دلیل وزن جمعیتی و اقتصاد قوی آن میتواند اكنون ادعای ایفای نقشی فرا مرزی در خاورمیانه داشته باشد.
ایران هم كه به عنوان بزرگترین كشور شیعه، برای شیعیان در خاورمیانه موقعیت ویژه و تاریخی دارد، وزنه جمعیتی واقتصادی مهمی در خاورمیانه به شمار می رود.
در عین حال هر چند موقعیت جمعیتی و اقتصادی سوریه مانند ایران و تركیه نیست، اما مركز دیپلماسی جهان عرب و نقطه ثقل تمام رایزنیهای دیپلماتیك در خاورمیانه تلقی میشود.
میتوان گفت احتمال دارد در آینده محوربندی تازهای با مشاركت تركیه، ایران و سوریه شكل بگیرد و اغراق نیست اگر بگوییم اشتباه اسرائیلیها در ماجرای كاروان آزادی و خشمگین کردن رهبران ترك، روند شكلگیری این جبهه تازه را سرعت بخشیده است.