فضلالله صلواتی از مبارزین سیاسی پیش و پس از انقلاب ایران است. او در دور اول مجلس بعد از انقلاب به نمایندگی مردم اصفهان انتخاب شد، اما به دلیل گرایشاش به آیتالله منتظری، اواخر دهه 1360، رد صلاحیت و چندین بار بازداشت شد. آقای صلواتی در این یادداشت به مبارزات آقای منتظری پرداخته است.
آیتالله منتظری انسان وارسته و مجاهدی بود که زندگیاش را وقف خدمت به مردم کرد، از آن همان زمانی که من خودم را شناختم که بچه طلبهای بودم و در مدرسه آیتالله مشکات در اصفهان درس میخواندم، بعد شنیدیم که ایشان نمازجمعه را در نجفآباد میخوانند، با دوچرخه و با تعدادی از دوستان از خمینیشهر اصفهان میرفتیم به نجف آباد که در نمازجمعه ایشان شرکت کنیم. آن زمان، اصفهان و جاهای دیگر امامجمعه داشت، یعنی خود حکومت هم در شهرها امامجمعه رسمی تعیین کرده بود، اما از آن جا که مردم استقبال نمیکردند آنها نماز را نمیخواندند یا اگر هم میخواندند مثلاً با افراد محدودی برگزار میکردند، ولی عنوان امامجمعگی در زمان شاه هم بود.
آیتالله منتظری پیشگام این مسئله بودند، بعد هم آیتالله طاهری در حسینآباد اصفهان نمازجمعه را شروع کردند و ایشان هم تاکید داشتند که این سنت اجرا شود و بعد از انقلاب هم ایشان در حقیقت پایهگذار برنامه نمازجمعه بودند و اجرای آن را به امام پیشنهاد دادند و پیگیری کردند تا این که به صورت سنت درآمد.
هدف ایشان این بود که زمینهای فراهم شود تا در روز تعطیلی که مردم آمادگی دارند و میتوانند در نماز شرکت کنند ، افکار جامعه را روشن کنند و بعضی از مسائل دینی و اسلامی را برای مردم بیان کنند. لذا از همان زمان هم رژیم از تشکیل این نماز جمعهها احساس خطر و ناراحتی میکرد، به این دلیل که آیتالله منتظری هم از نظر مبنای فقهی معتقد به این مسئله بودند و هم از نظر سیاسی که باید در خطبههای نماز جمعه مطالبی گفته شود که به درد جامعه اسلامی بخورد و افکار مردم را روشن کند و زمینهای فراهم کند برای این که مردم با تفکر و آزادی اندیشه، با گزینش درست و مسائل اسلامی آشنا شوند، یعنی آن حقگرایی و ظلمستیزی ایشان و حمایت از مردم و همراهی با مردم از همان ایام روشن بود.
وقتی ما در این نمازها شرکت میکردیم، با این که سنمان هم زیاد نبود، واقعاً احساس لذت میکردیم و بهره میبردیم و با این که چندین کیلومتر راه را با دوچرخه می آمدیم تا در نمازجمعه شرکت کنیم، با احساس خوشحالی برمیگشتیم و میرفتیم به همان مدرسه علمیه خودمان.
این روشنگری و افشاگری در ارتباط با حکومت استبدادی و حکومت شاهنشاهی آن زمان برابر با دستور زندان و تبعید و مشکلاتی بود. با اقامه این گونه نمازجمعهها و ادامه آن توسط آیتالله منتظری، همینطور هم شد و در مراحل بعد نماز جمعه ایشان و بعد نماز جمعه آیتالله طاهری را در حسینآباد اصفهان تعطیل کردند و منجر به دستگیری ایشان و تبعید ایشان شد. این به خاطر آثار و برکتهایی بود که این نماز جمعه داشت . این ویژگی ایشان را ممتاز میکرد. این در حالی بود که دیگران حتی به این فکر نبودند که باید در حوزه علمیه علمایی باشند که درد اجتماعی داشته باشند و به مسائل اجتماعی توجه کنند یا حاضر باشند خطر بکنند، به خاطر این که دین اسلام را حفظ بکنند و توسعه بدهند و افکار مردم را روشن کنند.
زمان شاه واقعاً خفقان عجیبی حاکم بود.در دوران انقلاب و بعد از آن، زندانی سیاسی مفهوم پیدا کرده بود و برای مردم روشن شده بود که یکی به خاطر عقیدهاش به زندان برود، ولی پیش از آن هر کس که به زندان میرفت، مردم فکر میکردند جرمی مرتکب شده، یا قاچاقچی بوده یا آدم کشته، مردم درکی از این نداشتند که کسی به خاطر عقیدهاش به زندان برود، حداقل برای توده مردم مشخص نبود.
یادم هست در همان سالها (1349) که من را دستگیر کردند و به سربازی بردند و بعد از همان جا سال 1353 به زندان بردند و محکوم به حبس ابد شدم، پدرم تعریف میکرد که ما از خانه نمیتوانستیم بیرون برویم، به خاطر این که مردم میگفتند که پسرش یا به خاطر قاچاق یا آدمکشی یا امثال اینها به زندان رفته. در واقع، برای مردم روشن نبود که کسی به خاطر عقیدهاش به زندان برود. مفهوم زندانی سیاسی برای مردم جا نیفتاده بود که کسی به خاطر عقیده اش با نظامی مبارزه بکند و به خاطر آن دستگیر شود و بخواهد احیاناً به زندان بیفتد.
در دوران پیروزی انقلاب و نزدیک به پیروزی انقلاب بود که تظاهرات ها راه افتاد. در راهپیماییها یکی از شعارهای مردم این بود که زندانی سیاسی آزاد باید گردد، یعنی آن را به عنوان یک خواسته ارزشی مطرح میکردند. بعد از انقلاب هم تبدیل به ارزش شد، مردم به کسانی که قبل از انقلاب زندانی شده بودند به عنوان نیروهای ارزشی نگاه میکردند.
آیتالله منتظری در آن زمان به خاطر روشنگری و دفاع از دین و مردم همه آن شرایط سخت را تحمل کردند و سالهای سال در تبعید و زندان بودند. مشکلاتی که ایشان قبل از پیروزی انقلاب تحمل کردند به طور مفصل در خاطرات ایشان و در کتاب فقیه عالیقدر و جاهای مختلف از آنها یاد شده است.
حاج علی منتظری، پدر آیت الله، بسیار آدم منصفی بود و این انصاف ایشان در آیت الله منتظری اثر گذاشت. اهالی نجف آباد نقل میکردند که مرحوم حاج علی منتظری کشاورزی مورد احترام مردم بود. ایشان هم مسئله برای مردم میگفتند و هم احکام دینی را برایشان توضیح میدادند و هم سخنرانی میکردند. مردم ایشان را به عدالت قبول داشتند و پشت سرش نماز میخواندند.
من این نمونهها را برای این عرض می کنم که میخواهم ریشههای قضایا روشن شود که بخشی از ویژگیهای آیتالله منتظری ارثی بود که از پدرش رسیده، یعنی درسهایی بود که پدرش در عمل به ایشان داد. نان حلال آورد و با بوتهکشی و کشاورزی لقمههایی برای این فرزند آورد که قطعاً در رشد شخصیت ایشان موثر بوده است.
همچنین به یاد دارم که میگفتند روزی حاج علی را بردند به سد زاینده رود که در زمان شاه روی زاینده رود احداث شده بود. ایشان برای بازدید از سد به آن جا رفته بودند ، وقتی که سد را دیده بود گفته بود خدا رحمت کند پدر و مادر کسی را که این سد را ساخته است و وقتی دیده بودند که آن همه آب در پشت چنین سدی جمع شده است خیلی خوشحال شده بود که این آبهایی که هدر میرفته و استفاده نمیشده الان این آبها پشت این سد جمع و به موقع برای کشاورزی از آن استفاده میشود. به او گفتند، این سد را شاه ساخته، همان شاه که پسر شما را زندانی کرده و هر بلایی که خواسته سرش آورده. گفته بود، پسرم را زندان کرده خدا لعنتاش کند و چون این سد را ساخته خدا پدر و مادرش را بیامرزد. گفته بود کار بد را باید بگویید بد است و کار خوب را باید بگویید خوب است.
متاسفانه بعضی وقتها ما مطلقنگر میشویم. اگر از کسی خوشمان بیاید، میگوییم همه کارهایش خوب است و اگر از کسی بدمان بیاید، میگوییم همه کارهایش بد است. بالاخره انسان باید انصاف داشته باشد.