نسخه آرشیو شده

پدرم می‌گفت از جمهوریت و اسلامیت نظام چیزی باقی نمانده است
اشرف منتظری
از میان متن

  • آیت‌الله منتظری به مسئولین كشور می‌گفت در شرایطی كه شورای نگهبان متهم به تقلب و دستكاری در انتخابات است، باید برای جلب اعتماد مردم یك گروه بی‌طرف و مرضی‌الطرفین تعیین شود تا موضوع انتخابات و شكایاتی كه عده زیادی دارند بررسی و نتیجه آن به مردم اعلام شود.
مردمک
شنبه ۲۰ آذر ۱۳۸۹ - ۱۵:۵۰ | کد خبر: 58695

اشرف منتظری، دختر آيت‌الله منتظری، از مشکلات سیاسی و عقیدتی پدرش پیش و پس از انقلاب می‌گوید.

اشرف منتظری، دختر آیت‌الله منتظری که هم شاهد روزهای «قائم مقام رهبری» آیت‌الله بوده و هم روزگار حصرش را دیده در گفتگو با مردمک از شرایط زندگی آیت‌الله و خانواده‌اش در طول این سال‌ها گفته است. خانم منتظری سال‌های پیش از انقلاب با خانواده زندانیان سیاسی در ارتباط بوده و کمک‌های انقلابیون را به آنها می‌رسانده است. 

*
به جز شما، سایر فرزندان آیت‌الله منتظری هم فعالیت‌های سیاسی داشتند. آغاز فعالیت‌های آن‌ها و کیفیت این فعالیت‌ها چگونه بود؟

به این خاطر كه مرحوم پدرم از شاگردان و هم‌فكران مرحوم امام خمینی بودند، از همان شروع مبارزات همه اعضای خانواده از علاقه‌مندان و مقلدین امام خمینی شدیم و در مبارزات نوعی سمپاتی نشان می‌دادیم. نقش پدرم در حوزه و بین فضلا و طلاب و ارجاع آنان به تقلید از آیت‌الله خمینی و طبعاً به مبارزات جاری خیلی محسوس و تاثیرگذار بود.

برادر شهیدم محمد نیز در جذب طلاب جوان به مبارزه نقش كم‌نظیری داشت، به نحوی كه با یكی، دو جلسه صحبت با یك طلبه او را به جرگه مبارزه دعوت می‌كرد و راه و رسم آن را در حدی كه استعداد داشت به او یاد می‌داد. او سعی می‌كرد طلاب جوان را به خواندن روزنامه و مطالعه كتاب‌های سیاسی و شنیدن اخبار رادیوهایی كه در آن مقطع علیه رژیم شاه سخن‌پراكنی داشتند دعوت کند و حتی برای خریدن كتاب و رادیو آن‌ها را راهنمایی و احیاناً كمك مالی می‌کرد. خلاصه این كه جو بیت و خانواده ما جوّ مبارزه و مسائل سیاسی بود.

برادرم سعید آن زمان، با این که كوچك بود در بعضی کارهای مبارزاتی نظیر شرکت در راهپیمایی‌ها و تکثیر اعلامیه‌ها شرکت داشت، اما پس از پیروزی انقلاب، كه سن‌اش بیشتر شد، با شهید محمد همكاری صمیمی داشت و در تمام مراحل و حوادث اول انقلاب با او بود و پس از شروع جنگ تحمیلی به جبهه رفت و یك چشم خود را در جبهه از دست داد.

شما برای دیدار با پدر و برادرتان به زندان‌ مراجعه می‌کردید و نحوه برخورد ماموران با زندانیان و خانواده‌های آن‌ها را از نزدیک دیده‌اید. رفتار ماموران با خانواده‌ها چطور بود؟

بسیاری اوقات، هنگامی كه پدر و برادرم در زندان قزل‌قلعه بودند و هنوز دادگاهی و محكوم نشده بودند، رفتارهای خشن و غیرانسانی از مامورین می‌دیدیم. به یاد دارم یك روز كه برای ملاقات پدر و برادرم به زندان رفته بودیم مسئول زندان قزل‌قلعه، كه درجه‌داری به نام ساقی بود، به ما اجازه ملاقات نمی‌داد، ولی سرانجام با اصرار ومقاومت ما اجازه داد پدرم را از سلول آوردند و ما سخت‌گیری او را برای پدرم بازگو کردیم. پدرم با تندی به ساقی اعتراض کرد و گفت، از نظر شما ما متهم هستیم، خانواده ما چه گناهی كرده‌اند كه آن‌ها را اذیت می‌كنید؟ ساقی در پاسخ خود را بی‌گناه دانست و گفت، من بی‌تقصیرم، ساواك چنین دستوری داده است.

بنابر اظهارات پدرم در همان مقطع، در رابطه با قطعه شعری علیه رضاشاه كه ساواکی‌ها از منزل ما پیدا کرده بودند، بازجوی پدرم دكتر جوان، که خیلی پدرم را اذیت و توبیخ می‌کرد، این کاغذ را به پدرم نشان داده بود و پدرم نیز كاغذ را از دست او گرفته و پاره كرده بود و در جواب اعتراض به این کار، گفته بود این كاغذ مال من است و می‌خواستم آن را پاره كنم. بازجو سپس با شلاق بر پشت پدرم نواخت به نحوی كه زخم شد و مدت‌ها اذیت می‌شدند. پس از محكومیت، روزی برای ملاقات ایشان به اوین رفته بودیم و مامورین می‌خواستند پدرم را با چشم‌بند به محل ملاقات بیاورند، ولی ایشان سرسختی كردند و هرچند مامورین شدت عمل نشان دادند، ایشان آمدن به ملاقات را با چشم بند قبول نكردند و سرانجام از اصل ملاقات خودداری كردند.

پیش از انقلاب، آیت‌الله منتظری در مجموع چند سال زندان بود؟

پدرم حدود 72 ماه، یعنی بیش از پنج سال، زندانی بود. حدود هفت ماه در سال 45 و پنج ماه در سال 46 در زندان قزل‌قلعه ، یك سال‌ونیم در سال 47 و 48 در زندان قصر و حدود سه سال‌ونیم از سال 54 تا سال 57 به بعد در اوین در بازداشت به سر می برد.

هم‌چنین حدود 61 ماه نیز تبعید شد. سه ماه در سال 46 به مسجد سلیمان، یك سال در سال 52 به طبس، چهار ماه در سال 53 به خلخال، شش ماه در سال‌های 53 و 54 به سقز و چند سال به شكل متفرقه و غیرمتصل از قم به نجف آباد تبعید شد. جهت اطلاع دقیق و تفصیلی از تعداد زندان‌ها و تبعیدها می‌توانید به کتاب خاطرات ایشان مراجعه كنید.

آیا  آیت‌الله منتظری و برادرتان محمد منتظری در دوران زندان، مورد شكنجه ماموران ساواك هم قرار گرفته بودند؟

بله، هر دو شدیداً شكنجه شده بودند. پدرم در دوران اول زندان در سال 1345 توسط دكتر جوان شكنجه شد. در سال 1354 شخصی به نام سعیدی، كه سرتیم بازجوهای ایشان بود، با سیلی‌های مداوم و شلاق ایشان را شكنجه می‌داد كه در اثر سیلی‌ها پرده گوش ایشان پاره شد و تا آخر عمر ایشان را اذیت می‌كرد. شكنجه‌های برادرم نیز معروف است، از قبیل شلاق‌های متوالی و زیاد و گذاشتن ایشان روی اجاق داغ. مرحوم برادر شهیدم نقل می‌کرد: هنگامی او را روی اجاق داغ گذاشتند، فوراً به یاد آیه شریفه «وقلنا یا نار كونی بردا و سلاما علی ابراهیم» (انبیا / 69) افتادم كه خداوند می‌فرماید، به آتش گفتیم ای آتش، برای ابراهیم سرد و سالم باش و آن را بر زبان جاری نمودم. و این چنین بود که دیگر احساس سوختن نكردم. به گوش برادرم در اثر سیلی های متوالی و محكم آسیبی رسیده بود كه منجر به بردن او به بیمارستان ارتش برای معالجه شده بود. روزی برای ملاقات رفته بودیم، مسئول قزل‌قلعه گفت، باید صبر كنید تا او را از بیمارستان بیاورند و من و مادرم صبر كردیم تا چند دقیقه‌ای در حضور مامور ساواك با او ملاقات كردیم.

روز دیگری كه برای ملاقات رفته بودیم، ما را بردند در اطاقی كه همان جا بازجویی می‌شد و ناگهان عبای برادرم را دیدیم که گوشه اطاق افتاده است. فهمیدیم كه شب گذشته در این اطاق از او بازجویی كرده‌اند، ولی هرچه اصرار كردیم، برادرم را برای ملاقات نیاوردند. حدس زدیم كه وضع جسمی محمد مناسب نیست كه او را برای ملاقات بیاورند. اما ساقی، كه رییس قزل‌قلعه و مانع ملاقات بود، یك جعبه گز را كه برای محمد آورده بودیم از ما گرفت و با ترحم گفت این را به آن بیچاره می‌دهم. ما از این تعبیر او فهمیدیم كه شب گذشته او را در همین اطاق شكنجه کرده‌اند. بعداً كه ملاقات او آزاد شد، برادرم حدس ما را تایید كرد و گفت برنامه اجاق داغ همان شب بوده است. علاوه بر همسرم سیدهادی هاشمی، افراد دیگری نیز از اطرافیان آیت‌الله منتظری و دوستان شهید محمد منتظری به زندان‌های طولانی‌مدت محکوم و شکنجه شدند. از کسانی که به یاد دارم، آقایان شیخ‌حسن ابراهیمی، دكتر هادی، مرحوم سیدمهدی هاشمی، سید سراج‌الدین موسوی، شیخ‌حسن عطایی، حسن متقی، اسدالله بنكدار، شیخ قربانعلی حبیب‌اللهی، شیخ مصطفی پاینده، علی جنتی و خانم دباغ هستند. البته هم‌رزمی افرادی همچون سیدمهدی هاشمی، بنکدار و همسرم مربوط به قبل از فرار كردن او به خارج از كشور است و سایر افراد هم به قبل و هم بعد از فرار او به خارج مربوط می‌شوند.

افراد خانواده شما از جمله همسر و برادران‌تان پس از انقلاب هم بارها توسط نیروهای امنیتی دستگیر و زندانی شده‌اند. برخورد ماموران امنیتی و وضعیت زندان‌ها را در سال‌های قبل و بعد از انقلاب چگونه مقایسه می‌كنید؟

پدر و برادرم و همین‌طور همسرم سیدهادی هاشمی، قبل از انقلاب چندین مرتبه زندانی و محاكمه و شكنجه شده‌اند و بعد از انقلاب، همسرم و برادرم سعید بازداشت شدند. البته همسرم بعد از پیروزی  انقلاب تا کنون سه مرتبه بازداشت و بازجویی‌های طولانی شده و در سلول انفرادی حبس شده، ولی هنوز محاكمه و محكوم نشده است.

در مورد برخورد مامورین امنیتی رژیم گذشته به یاد دارم دفعه دوم بازداشت همسرم که ماموران ساواک منزل ما را تفتیش می‌کردند، عکسی از مرحوم امام خمینی روی کمد بود. آن‌ها عکس را با نگاهی غضب‌آلود برداشتند که با خود ببرند ولی من گفتم این عکس مال بچه‌ها است و اگر آن را بردارید بچه‌ها ناراحت می‌شوند، آن‌ها هم فوراً عکس را سر جایش گذاشتند. هم‌چنین در اطاقی زیر پتو مقداری اعلامیه پنهان کرده بودم و آن‌ها می خواستند وارد آن اطاق شوند. تصادفاً یکی از زنان فعال که از دوستان نزدیک بود هم در آن اطاق به اتفاق بچه‌هایش خوابیده بود. من به ماموران گفتم دختر خاله همسرم که مریض است و از اصفهان آمده در این اطاق در حال استراحت است. ماموران هم از تفتیش آن اطاق چشم‌پوشی کردند.

اما در جمهوری اسلامی که همسرم را بازداشت می‌کردند معمولاً با حرکات تند و خشن و به دور از نزاکت اخلاقی برخورد می‌کردند. یادم هست تمام وسایل و اثاثیه اطاق‌ها را زیرورو می‌کردند و باشدت وارد اطاقی شدند که دختر مریضم در حال استراحت بود، به نحوی که دخترم از ترس گریه می‌کرد و می‌لرزید.

ما انتظار نداشتیم در نظامی كه خانواده ما برای تشکیل آن زندان‌ها، تبعیدها و شكنجه‌هایی را متحمل شده‌، مجدداً به اتهامات واهی و به دور از موازین شرع و قانون، زندانی و مورد ایذا و فشارهای روحی قرار گیرد. البته اخبار متواتر حكایت از آن دارد كه در زندان‌های جمهوری اسلامی، علاوه بر شكنجه‌های روحی، شكنجه‌های جسمی فراوانی بوده و هست. یكی از دغدغه‌های مهم پدرم همین شكنجه ها بود كه اخبار آن‌ به طور متواتر و قطعی به ایشان رسیده بود و ایشان برای بررسی اوضاع زندانیان به‌خصوص زندانیان سیاسی، هیات‌هایی را به طور منظم به داخل زندان‌ها می‌فرستادند و از بسیاری كارهای خلاف و شكنجه‌ها جلوگیری كردند. تفصیل این جریان را در كتاب خاطرات ایشان می‌توانید ملاحظه كنید.

تجربه آیت‌الله منتظری از دوران زندان پیش از انقلاب، چه تاثیری بر نگاه او بر موضوع زندان و شکنجه گذاشت؟

پدرم به خاطر زندان‌ها و تبعیدهای زیادی كه متحمل شده بود كاملاً درد زندانی و تبعیدی و خانواده او را با تمام وجود احساس می‌كرد. ایشان قبل از انقلاب از سختی‌ها و ناملایمات خانواده‌های زندانیان سیاسی كاملاً مطلع بود و لذا یكی از كارهای مهم ایشان، كه در دادگاه نظامی عنوان اتهام و جرم پیدا کرد، همین رسیدگی به اوضاع خانواده‌های زندانیان بود. پدرم در جواب ازغندی بازجو كه به ایشان گفته بود چرا به خانواده‌های زندانیان ضدامنیتی كمك و مساعدت می‌كنند گفته بود به نظر شما خود زندانیان مجرم و گناهكارند اما خانواده های آن‌ها چه گناهی كرده‌اند؟ و باز ایشان در رابطه با حكم‌های سنگینی كه بعد از انقلاب، قضات دادگاه‌های انقلاب به افراد می‌دادند و موجب ناراحتی ایشان می‌شد می‌گفت این قضات یك روز هم درد زندان را احساس نكرده‌اند وگرنه این حكم‌های سنگین را برای اتهامات جزیی صادر نمی‌كردند.

بنابراین قطعاً تجربه ایشان در مورد زندان‌های رژیم گذشته بی‌تاثیر در نظرات‌شان در مورد زندان‌های بعد از انقلاب نبوده ولی اصولاً ایشان به موضوع زندان و زندانی از منظر اسلام نگاه دیگری دارد. به نظر ایشان در اسلام زندان به گونه‌ای كه در حكومت های رایج وجود دارد وجود ندارد. ایشان در كتاب «ولایه‌الفقیه» در بحث زندان در اسلام به این بحث به تفصیل پرداخته‌اند. در هر حال ایشان برای حقوق بشر در اسلام جایگاه ویژه‌ای قائل هستند كه نمونه بارز آن را می‌توانید در فتاوا و «رساله حقوق» ایشان ملاحظه کنید.

آیت‌الله منتظری به دلیل انتقاد از آیت‌الله خامنه‌ای، بیش از پنج سال را در حبس خانگی گذراند. در این مدت، به دلیل محدودیت‌هایی که دستگاه‌های امنیتی وضع کردند و اجازه دیدار افراد را با آیت‌الله منتظری نمی‌دادند، شما از معدود افرادی بودید كه می‌توانستید هر روز به دیدارش بروید. وضع روحی او را در دوره حصر چگونه دیدید؟

ایشان در دوران حصر غیرشرعی و غیرقانونی از هر نظر صبور و مقاوم بودند. من و سایر اعضای خانواده، كه می‌توانستیم با ایشان دیدار کنیم، در هیچ شرایطی ضعف و سستی و تردید در راهی كه ایشان انتخاب کرده بود مشاهده نكردیم. حتی بعضاً اگر یكی از ما نگران حال و وضع ایشان بودیم، ایشان ما را به صبر و استقامت در راه حق دعوت و توصیه و آیات و روایات مربوط به مقام صابرین را برای‌مان قرائت می‌کرد.

پس از سخنرانی سیزده رجب و حمله لباس شخصی‌ها و بسیجی‌نماها به بیت ایشان و تلاش برای خارج كردن پدرم از اطاق محل كارشان و بردن‌شان به جای نامعلومی، ایشان در آرامش كامل روحی بود و هیچ‌گونه ترس و ضعفی را ما در ایشان احساس نمی‌كردیم و در مقابل تهدید مسئولان سپاه كه می‌گفتند باید از این جا خارج شوید می‌گفت من از پشت میز مطالعه تكان نمی‌خورم و هر اتفاقی قرار است بیفتد، همین جا بیفتد. سران سپاه كه این روحیه و مقاومت را از پدرم دیدند با بی‌سیم به مقام بالاتر گزارش كردند و پس از ردوبدل كردن كلماتی مایوسانه از اطاق مطالعه ایشان خارج شدند. از قراری كه بعضی از اعضای بیت، مكالمه سران سپاه با مقام بالاتر را شنیده بودند آن مقام بالاتر به سران سپاه گفته بود كه كتف‌های او را ببندید و او را از اطاقش خارج كنید و بیاوریدش بیرون ولی سران سپاه كه داخل اطاق بودند به آن مقام گفته بودند، او پدر شهید است و ما هرگز چنین كاری انجام نمی‌دهیم، خودتان بیایید و هر كاری می‌خواهید بكنید.

همان روزها، از یکی از پاسداران قمی که عضو تیم حفاظت بیت بود شنیدم که می‌گفت آقای منتظری با امام زمان ارتباط دارد. گفتم چه طور؟ گفت آن روز که به بیت و اطاق ایشان حمله کردند، برنامه آنان این بود که آقا را بیاورند توی کوچه بین مهاجمین تا آن‌ها او را از بین ببرند. من و چند نفر از دوستانم که طاقت چنین کاری را نداشتیم، تصمیم گرفتیم اگر آقا را بیرون آوردند به مهاجمین و سران آن‌ها حمله کنیم و لذا اسلحه‌های خود را برای این کار آماده کرده بودیم و معلوم نبود چه خواهد شد و به یقین حمام خون راه می‌افتاد.

در دوران پس از انتخابات ریاست جمهوری كه تعدادی از معترضان و فعالان فرهنگی و سیاسی با برخورد نیروهای امنیتی روبرو شدند یا به زندان افتادند، آیت‌الله منتظری انتقادهای بی پرده‌ای را نسبت به این رفتار حاكمیت مطرح کرد و از حقوق دستگیرشدگان و خانواده‌های‌شان دفاع می‌کرد. روحیه‌ او را در این دوره چگونه می‌دیدید؟

وضعیت روحی پدرم بعد از انتخابات ریاست جمهوری و حوادثی كه رخ داد و منجر به بازداشت و زندانی كردن بسیاری ازفعالان سیاسی و افراد سابقه دار در انقلاب و نظام شد، بسیار نگران‌كننده بود. ایشان لحظه‌ای از فكر زندانیان سیاسی كه به خاطر انتقاد به تقلب در انتخابات، محاكمه و محكوم می‌شدند بیرون نمی‌رفت. در منزل به هر مناسبتی كه به یاد آن‌ها و اوضاع جاری كشور و بدبینی رو به افزایش مردم نسبت به حاكمیت دینی و حتی اسلام می‌افتادند، سخت ناراحت و نگران می‌شدند به نحوی كه همگی خوف آن را داشتیم مبادا عارضه‌ای برای ایشان پیش بیاید. ایشان مکررا به مسئولین كشور و مقامات تذكر داده بودند و می‌گفتند در شرایطی كه شورای نگهبان متهم به تقلب و دستكاری در انتخابات است، باید برای جلب اعتماد مردم یك گروه بی‌طرف و مرضی‌الطرفین تعیین شود تا موضوع انتخابات و شكایاتی كه عده زیادی دارند بررسی و نتیجه آن به مردم اعلام شود.

به نظر شما، پس از گذشت 30 سال از انقلاب، رهبران فعلی حكومت تا چه اندازه با مبانی انقلاب ایران و اصولی كه آیت‌الله منتظری به آن اعتقاد داشت، سازگاری دارند؟

متاسفانه روند امور و اوضاع جاری كشور به نحوی است كه فاصله زیادی با مبانی اصلی و ارزش‌های انقلاب دارد. دو مبنای اصلی انقلاب كه نظام مبتنی بر آن به نام جمهوری اسلامی مقرر شد، جمهوریت و اسلامیت بود، یعنی نقش اصلی باید آرا و خواست مردم و اسلام باشد كه مورد توافق و انتخاب آنان بود. پدرم در یكی از پیام‌های بعد از انتخابات صریحاً گفت با اوضاع فعلی نه از جمهوریت و نه از اسلامیت نظام چیزی باقی مانده است.

در مراسم به‌خاک‌سپاری آیت‌الله منتظری در سال گذشته اقشار مختلفی از مردم برای همدردی و ادای احترام به او به قم آمدند. آیا با توجه به محدویت‌ها، شما برگزاری مراسم به آن شکل را پیش‌بینی می‌كردید؟

با توجه به موقعیت مردمی مرحوم آیت‌الله منتظری و علاقه‌ای كه اقشار گوناگون مردم به ایشان داشتند پیش‌بینی می‌شد كه تشییع جنازه ایشان بیش از اندازه باشكوه باشد ولی متاسفانه حاكمیت كه سخت نگران بروز حوادث و اعتراضات مردمی بود، محدودیت‌های نامریی اعمال کرد مثل این كه در اصفهان شایع كردند كه جنازه ایشان را به نجف آباد می‌آورند تا عده زیادی از آمدن به قم منصرف شوند یا این كه در ورودی‌های شهر قم بسیاری از اتوبوس‌هایی را كه مردم برای شركت در تشییع جنازه با آن‌ها آمده بودند چندین ساعت متوقف کردند تا به مراسم تشییع جنازه نرسند و نیز مانند عجله كردن و شتاب در ساعت شروع مراسم تشییع. ماموران امنیتی حدود یك ساعت زودتر از وقت اعلام شده ترتیبی دادند تا تشییع جنازه شروع شود و علاوه بر این، مسیر تشییع را از خیابان بزرگی كه دفتر رهبری در آن خیابان بود تغییر دادند تا مسیر آن كوتاه شود و زودتر به حرم حضرت معصومه برسد.

بعد از برگزاری مراسم به‌خاک‌سپاری، برخوردهایی با خانواده آیت‌الله منتظری و علاقه‌مندان او صورت گرفت، نحوه این برخوردها چگونه بود؟

كسی از اعضای بیت دستگیر نشد ولی عده ای از دوستان و آشنایان و فعالان سیاسی و عده‌ای از جوانان كه ما آن‌ها را نمی‌شناختیم، دستگیر شدند كه بعضی از آن‌ها چندین ماه بازداشت بودند و متاسفانه یکی از افراد بازداشت شده در حالی که او را برای محاکمه به دادگاه می‌بردند، در اثر تصادف به سختی مجروح شد و پس از چند روز، در اثر خونریزی فوت کرد. آن‌هایی كه دستگیر شدند، در حین دستگیری و بعد از بازداشت مورد اذیت و شكنجه قرار گرفتند.

ولی به طور كلی، ماموران امنیتی نگذاشتند هیچ مراسمی برای پدرم برگزار شود. همان شب دفن كه اعلام شده بود در مسجد اعظم جلسه ختمی بر قرار است، نیروهای لباس شخصی در حالی كه عكس رهبر را در دست داشتند آمدند و شبستان مسجد اعظم را اشغال کردند و تا آخر با دادن شعارهای اهانت‌آمیز مانع برگزاری جلسه ختم شدند. سپس دفتر و كوچه منتهی به آن را نیز محاصره کردند كه مبادا در دفتر جلسه ختم برقرار شود. هم‌زمان عده‌ای از آن‌ها به در دفتر و نیز منزل برادرم سعید، حمله كردند و شیشه‌های آن جا را شكستند و تا آخر شب مانع رفت و آمد مردم شدند و هركس برای آمدن به بیت و دفتر ایشان اصرار می‌كرد مورد ضرب ‌و شتم قرار می‌گرفت.

دفتر آیت‌الله منتظری پس از رحلت ایشان محلی بود كه اقشار مختلف مردم هر روز دسته‌دسته برای خواندن فاتحه و اعلام همدردی با بیت ایشان به آن جا مراجعه می‌كردند. همین امر موجب نگرانی ماموران امنیتی شده بود. آن‌ها فكر می كردند، با فوت ایشان، مردم هم راه و رسم ایشان را فراموش می‌كنند، ولی واقعیت را طور دیگری دیدند و لذا راهی جز حمله و تخریب و غارت پول‌های مربوط به شهریه طلاب نداشتند. 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

فریبرز

از قدیم گفته اند که سگ زرد برادر شغال است

فریبرز | ۲۲ آذر ۱۳۸۹ - ۱۶:۰۵
جناب آدم

جناب آدم، شما ظاهرا بیشتر عمرتون را با گوساله ها، خرها و سایر حیوانات به سر برده باشید. مطمئنید شما آدم هستید؟ من که شک دارم.

جناب آدم | ۲۲ آذر ۱۳۸۹ - ۰۹:۰۱
علی محمد براتی

ای پیروان قادسیه———اهل سنت یا که شیعه

رهروان راه شیطانید——- دشمنان خاک ایرانید

علی محمد براتی | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۶
جواد

روح آیت‌الله منتظری شاد و به امید پیروزی درایت سبز بر جهالت سیاه از نوع
  ۰۰  کوروش  و آدم ۰۰
قلابی که معلوم نیست اسم اصلیشون چیه ؟

جواد | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۳:۱۱
جواد

خیلی دلم میخواد بدونم این کسی که اسم خودش رو ګذاشته  آدم چه جور آدمی هست؟
میشه کمی درباره خودت توضیح بدی ؟

جواد | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۷
asal

doroste ishun adam pki bud vali dros nis be emam zaman rabtesh bedym

asal | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۹
نادر

آقا کوروش. شما با این همه ادعا، اطلاعات کاملا غلطی را نوشته ای! مهمترینش این است که گفته ای منتظری وقتی به اعدام زندانیان اعتراض کرد که قدرتی نداشت.  در صورتیکه منتظری دقیقا وقتی اعتراض کرد که قدرت داشت و خمینی هم رو به مرگ بود.  در حقیقت همین عامل باعث شد که منتظری را از قائم مقامی رهبری خلع کنند با یک نمایش مسخره تلویزیونی و قربانی کردن مهدی هاشمی.  حتی منتظری در برنامه تلویزیونی که صبح جمعه پخش میشد به بسیاری از رفتارهای حکومت نقد داشت.

نادر | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۰
کوروش

ضمنا اگه دوستان بخوان که با جملات خاین و مزدور و دشمن فرضی و این حرفا بنده رو مفتخر کنند بنظرم شما باید سایتتو ببندی چون با آدمهای بی منطقی طرف هستی و داری وقتتو تلف میکنی. البته این نظر منه و به نظرات دیگران هم احترام میذارم ولی به استدلال دیگران نه توهین و حرفهای هرهری . همین حرفا بود که کار دستمون داد
احساسات سریع مردم باعث شد که فکر کنند سینما رکس ابادان بدست ساواک اتش زده شد. یا اینکه صمد بهرنگی رو ساواک خفه کرد و یا خیلی از تهمتهای ناروای دیگه به هر حکومتی و هرشخصی که میزنند

کوروش | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۲
کوروش

دلایل من برای حرفم اینهاست :
اقای منتظری بود که اصل ولایت فقیه رو باب کرد و تیوریسین اصلی ایشون هستند
وبرای همین هم فکر میکنم که خمینی جلاد ایشون رو قایم مقام کردچون از این لحاظ بهش بدهی داشت و به فکر بکرش پاداش داد.
اقای منتظری چرا از امام حمایت کرد و چرا اصلا هیچوقت از امام بدی نگفت و نگفت حقیقت خالص رو که این خمینی روانی جنسی و اخلاقی بوده و اصلا مشکل داشته و خون جوونها فقط سیرابش میکرده ؟
اقای منتظری اگر آیت و نشانه خدا بود این حرفها و حقایق رومیگفت نه وقتی که دستش از همه جا کوتاه شد مثلا طرف مردم بیاد
اصلا چرا این اقا برای از بین بردن شاه تلاش کرد؟ یعنی نمیدونست چه جانورانی رو داره سرکار میاره؟ یعنی نمیدونست که خلخالی چه ها که نمیکنه اول انقلاب؟ یعنی نمیتونست بعنوان قایم مقام رهبری جلوی خلخالی رو بگیره؟ و خیلی از مسایل دیگر
اینکه اعدامهای سال 67رو نتونست کاریش کنه درست . چون دیگه در قدرت نبود . ولی درمورد مسایل دیگه میتونست بعنوان آیت و نشانه خدا بر روی زمین کاری کنه. اقایون خواهشا از کسی الکی بت درست نکنید تا بعدا کسی بیاد بشکوندش و ناراحت شید. پاینده ایران
نه ایران اسلامی که حالم داره از این اسلام بهم میخوره . اسلام بود که همه چیز مارو نابود کرد و مارو به عقب روند. همین ایت الله ها بودند که این بلاها رو سر ما اوردند.
ضمنا ساواکیها سگشون شرف داشت به این بسیجیها و وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
واقعا شرف داشتن که گذاشتند این همه خرابکار زنده بمونند والا سال 57استخونهای خمینی و منتظری و همه اخوندا پوسیده بود. بیایید درست و صحیح قضاوت کنیم
بزودی تمامی خاینین به ایران و همینطور عاملین انقلاب کورکورانه و بعبارتی توطیه بزرگ محاکمه خواهند شد. نه با قضاوت نادرست . قضاوتی عادلانه . نه اسلامی که بشری

کوروش | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۴
کوروش

من با نظر آدم موافقم البته با ادبیاتی درستتر. ضمنا انقدر درود بر فلانی ومرگ بر فلانی بکار نبرید دیگه تکراری شده دوستان ایرانی

کوروش | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۸:۲۳
هومن

ممنون از این گفت و گو

هومن | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۳:۰۵
Hamed

az Barobachehaye Ali khameneyi bishtar az in bar nemiyad , age pedareshun kasi nabood,  pas inhame tars az ishun baraye chi bood ?
Marhoom montazeri vaghean ensane binaziri bood , mesle khameneyi boodan kheili rahate , hameye dictatorhaye donya mesle haman,  vali montazeri dar ooje ghodrat , hazer nashod harfe hagh nazane

Hamed | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۲:۲۸
iran

درود بر  شما مهران محمدی
و لعنت بر  احمقی  که خودش  را آدم میداند.
روح  آیت‌الله منتظری  شاد و به امید آزادی ایران عزیز

iran | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۱:۵۶
iran

dorod bar roohe boozorg marde khoda hazrate ayatollah   montazeri .khodavand rahmatesh kone.  va omidvaram nasle adam haye khaen be vatan va niz hamvatan mesle shakhse fog ke mozdoor hast az in mamlekate boozoorg bardashte she

iran | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۱:۵۰
مهران محمدی

جناب “آدم” (حیف از این اسمی که روی خودت گذاشتی) خجالت نمیکشی به یه فقیه توهین میکنی؟ اگه ایشان گوساله بودند معنیش این است که تمام کسانی که در حوزه درس خوانده و آیت الله هستند گارو هستند چون پیشکسوتان ایشان به معظم له درجه اجتهاد اعطا کردهاند. از طرفی این حرف شما بیانگر این است که گاو بزرگ آیت الله خمینی بوده که ایشان را به نیابت خود انتخاب کرده بود. آیا خمینی ایشان را از زمان های بسیار دور نمی شناخته و با ایشان نا آشنا بوده؟ برو استغفار کن شاید مورد لطف و عنایت حضرت حق قرار بگیری.

مهران محمدی | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۱:۴۷
آدم

دختر گربه عابد زبان باز کرده و حرفهای مفت پدرش رو تکرار می کنه . آخه گوساله پدرت چه خری بود که تو می خواهی اونو تطهیرش کنه

آدم | ۲۱ آذر ۱۳۸۹ - ۰۱:۰۱
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی