محمد درویش، کارشناس محیط زیست، در خصوص بیآب ماندن سد 15 خرداد در شهرستان قم هشدار میدهد.
سد 15 خرداد/ عکس از وبلاگ qomwater.ir
خبرهای رسیده از قم، استانی که دارای یکی از بیشترین شاخصهای رشد در اغلب حوزههای صنعتی، خدماتی و کشاورزی در طول دو دهه اخیر بوده است؛ حکایت از آن دارد که مهمترین منبع تأمین آب شرب استان، یعنی سد 15 خرداد، عملاً از چرخه تولید خارج شده و به گفته عبدالحمید توکلی بینا، مدیرعامل شرکت آب و فاضلاب استان قم، شرایط چنان بحرانی است که چارهای جز تعطیلی تصفیهخانه بزرگ این شهر نمانده است.
خبر این رویداد نگران کننده در شرایطی منتشر میشود که تاکنون بارها از سوی اغلب کارشناسان مسایل آب و محیط زیست، نسبت به جانمایی غلط و خطرات احداث سد 15 خرداد هشدار و تذکر داده شده بود.
کافی است به یاد آوریم که مهمترین دلیلی که برای کاهش 90 درصدی پوشش گیاهی در دشت مسیله واقع در پایین دست حوضه آبخیز قمرود – رودخانهای که سد 15 خرداد در حوالی دلیجان بر روی آن بسته شده است – از آن یاد میشود، قطع ارتباط هیدرولوژیکی مناطق سراب و پایاب رودخانه ناشی از احداث و آبگیری سد 15 خرداد در اوایل دهه 70 شمسی بوده است. به نحوی که اکنون، دشت مسیله که زمانی از آن به عنوان شکارگاه سلطنتی یاد میشد و در شمار زیستگاههای ارزشمند بسیاری از گونههای جانوری نادر ایران، از جمله یوزپلنگ، گورخر ایرانی، جبیر، کاراکال و گربه شنی محسوب میشد، اینک خود به یکی از کانونهای بحرانی فرسایش بادی بدل شده و عملاً تبدیل به چشمه تولید گرد و خاک شده است؛ رخدادی که میتوان آثار آن را در افزایش تعداد و غلظت پدیده ریزگرد در منطقه هم رهگیری کرد. حتی کار به جایی رسیده که شهرداری قم صحبت از جمعآوری ماهانهی میلیونها تن ماسه از سطح معابر عمومی شهر میکند.
با این وجود و به رغم آگاهی از وسعت و شدت عوامل تهدیدکننده حیات در منطقه، رشد فیزیکی شهر قم نهتنها در همه این سالها کاهش نیافت، بلکه قم به عنوان یکی از مهاجرپذیرترین شهرهای ایران شناخته شده و رونق بازار مسکن و ساخت و ساز در آن به نسبت دیگر نقاط ایران کمتر دچار رکود شد.
اتفاقی که در قم افتاده است، مصداق بارز بیابانزایی متأثر از عوامل انسانساخت است؛ زیرا ما در سرزمینی که به دلیل توانمندیهای بومشناختیاش، استعداد پذیرش 200 تا 500 هزار جمعیت را داشته است، اینک بین سه تا 5 برابر ظرفیت طییعیاش را پذیرا شده و پیشبینی میشود تا حدود یک دهه آینده با یک جهش جمعیتی 30 درصدی مواجه شود.
چنین است که حال برای جبران مافات در اندیشه انتقال آب از سرشاخههای رود دز در استان لرستان برآمدهایم؛ همان سدی که قرار است برای افزایش ظرفیت آب دریاچهاش، 10 متر بر ارتفاع تاجش افزوده شود.
درست مثل سدهای متعددی که بر روی رود کارون ساخته شده تا انرژی برقآبی بیشتری تولید شود و در همان حال، چندین طرح بزرگ انتقال آب در بالادست آن در حال اجراست تا عملاً سدهای ساخته شده از مدار تولید خارج شود.
پرسش این است که چرا باید سیاستهای درازمدت توسعه را در ایران مرکزی به نحوی مهندسی و مدیریت کنیم که خود به افزایش ضریب ناپایداری سرزمین منجر شود؟ انتقال آب به قم در شرایطی که نخلهای اروند رود از بیآبی دارند هلاک میشوند؛ حل کردن مسئله نیست، بلکه انتقال موقت مسئله و بحران از مرکز به جنوب غرب کشور است؛ حرکتی که آشکارا با منافع ملّی در تضاد بوده و هزینههای گزافی را به همراه تنشهای اجتماعی غیرقابل پیشبینی بر کشور تحمیل خواهد کرد.
اگر چالش استقرار جمعیت در سیستان و زابل، پس از کاهش شدید حق آبه هیرمند توسط همسایه شرقی، یک بحران جدی را بر این منطقه تحمیل کرد؛ چالش قم را خودمان داریم بر خودمان تحمیل میکنیم.