نویسنده وبلاگ ایمانیان اعتقاد دارد که طرح هدفمندسازی یارانهها باعث وابستگی بیشتر مردم به نظام جمهوری اسلامی میشود.
یکی از دلمشغولیهای بسیاری از فعّالان اجتماعی، مانند عبّاس عبدی، ارائه نقدی سهم مردم از درآمد نفت به مردم بود و شاید الآن هم باشد. آنها ریشه تمرکز قدرت را تمرکز ثروت ملّی در دست دولت یا حاکمیّت میدانند ولی من پیشتر نوشتم که موضوع ایران را نمیتوان با قیاسی ساده با دیگر کشورها بررسید.
مسأله اصلی در ایران قدسیشدن قدرت است و تا زمانی که اکثریّتی نسبی یا اقلیّتی قدرتمند بر این باور باشند که فرمانروایی یک فرد، حکومت خداوند بر این سرزمین است، هیچ تغییری حاصل نخواهد شد. اگر پذیرفتیم که اساس حکومت، انتخاب از سوی مردم است و حاکمان وکلای مردم بر نحوه ادارهی اموال عمومی که هیچ، ولی اگر حاکمیّت از بالا باشد، جز ملک شخصی مردم، تمام کشور از آن نظام و رهبر آن خواهد بود.
در دفتر یکی از مراجع درباره مشکلات نظام بانکی حرف میزدیم؛ طرف صحبتم میگفت که اینها با ولایت فقیه مشکل اختلاط اموال را حل میکنند و از آنجا که اموال دولت در ید تصرّف اوست، گویی حکم بر یک کلّ یکدست واقع میشود. با این حساب حتّی اگر از فردا نفت و گاز تمام شوند و درآمد حاکمیّت فقط از راه مالیات باشد با این ساختار فکری، مالیات به دولت اسلامی چیزی مانند خمس و زکات خواهد بود یعنی از باب وظیفه این مردمند که محتاج به دادن آن هستند- با این تفاوت که اینجا اجبار هم در کار است- ولی از طرف دیگر اگر همان پول به نحوی به آنان بازگردانده شود، عطای «نظام» به آنها خواهد بود.
حرف کسی مانند احمدینژاد که میگوید «یارانهها پول امام زمان است» را کسی جدّی نمیگیرد، ولی این استفتا از رهبر جای تأمّل بسیار دارد. بر این اساس یارانهها نه تنها سهم یا حقّ مردم از درآمد نفت یا دیگر درآمدهای دولت نیست بلکه «هدیه نظام» به آنهاست؛ میتواند ندهد یا از سر لطف به مردم بدهد. به عبارت دیگر از دید رهبر نظام، جز اموال خصوصی مردم (همین را هم مطمئن نیستم)، باقی ثروتهای این سرزمین متعلّق به نظام و صدالبتّه رهبر آن است که بنا به صلاحدید وی صرف و هزینه میشود.
با این وصف، پرداخت یارانهها یا حتّی سهم مردم از فروش نفت نه تنها باعث بازگرداندن قدرت به آنان نمیشود که آنان را به نظام وابستهتر میکند. این استفتا به ما یادآوری میکند که گره کور سیاست ایران در درجهی اوّل هویّتی معرفتی- فکری دارد و با یک تصمیم ساده اقتصادی یا اجتماعی درمانشدنی نیست.
باند رفسنجانیست جرس که به عنوان پادوهای مهدی هاشمی عمل می کنند،جدیدا مجبور به اعتراف شدند که در جنبشی به رهبری مهندس موسوی حضور ندارند. اونا تحت رهبری رفسنجانی خدمت می کنند و قلم بمزدی خودشونو با مطرح کردن دائمی هاشمی به عنوان پل پیروزی و نجات بخش ایران و مردمش اثبات کردند.رفسنجانیست هایی چون محسن کدیور و مهاجرانی و بهنود و نبوی به نوچه های مهدی هاشمی تبدیل شده و مهدی هاشمی دائما با دلارهای سبز سیبیل شون و چرب می کنه. هاشمی قلب جرسه و بدون این قلب جرس قادر به نفس کشیدن نیست.کدیور هم با کلی کار کردن رسید به زعامت هاشمی و خدمت به اون
رفسنجانیست ها دوباره تو جرس گریه و زاری راه انداخته اند که هاشمی رو می خواهند تو اسفند ماه از ریاست مجلس خبرگان رهبری بر دارند. خب بردارند. مگه چی می شه؟ الان چه دسته گلی به سرمان زده که اگر ورش دارند نمی تونه دیگه بزنه؟ مگه الانه جز رهبر رهبر رهبر کار دیگه ای می کنه؟مگه جز مذاکره با رهبر برای خلاصی بچه هاش کار دیگه ای برای ملت می کنه؟ اون جز به فکر خوشو و بچه هاش نیست.جیب خودشو و بچه هاش که پر باشه، مشکلی نداره. جرس چند وقت پیش نوشته بود که ترجیح می ده یه دزدی که یکی میلیارد دلار به دزده رئیس جمهوری کشور باشه تا احمقی مثل احمدی نژاد.معلومه که منظورشون از همون دزد یک میلیارد دلاری هاشمی رفسنجانیه.
الکلی قلم بمزد پول می گیره، باده میزنه تا هفت خط، بعد می نویسه به فرموده آقای جرس با عبارات زیر:
“جامعه ایران به روحانیت احترام می گذارد، برای سیادت ارزش قائل است، هرگز حاضر نیست از اعتقادات دینی و در بسیاری از موارد شیعی خود یک ذره پا عقب بگذارد و بخش وسیعی از مردم اتفاقا با دین و خدا و امام حسین و حضرت علی بسیار حال می کنند، بخش وسیع تری به دین اعتقاد دارند”.
در حال ناهوشیاری ناهوشیاری به فرموده عمل می کنه و کاسه لیسی می کنه و دستمال به دست می گیره که آره حاج آقای ما، تو دنیا یکه یکه. نظیر نداره. با هوش ترین و بزرگترین اسلام شناسه.
الکلی سیاسی جرسی نیات اصلی رفسنجانیست ها را برملا کرد.هاشمی پل پیروزی است. خوب اگر به گفته شما شرایط بحرانی بشه و رژیم سرنگون بشه، یه ادم فاسدی چون هاشمی که هیچ کی قبولش نداره، چطوری می تونه اوضاع را درست کنه؟ چرا موسوی نه؟ موسوی رهبر جنبش سبزه و همه اونو قبول دارند؟ آدم پاکی است، دزدی نکرده،خانوادش فاسد و دزد نیبستند، بچه هاش تو فساد نیفتادند، پایگاه مردمی داره،کسی رو نکشته، تو دوره نخست وزیری اش همه مخالفان را تو داخل و خارج ترور نکرده اند، اگر هم تو اون دوره اتفاقاتی افتاده، که حتما افتاده اتفاقا دست همین هاشمی بود. پس برای وضعیت بحرانی موسوی خوبه، نه هاشمی فاسد جنایتکار. اما اینش خوبه که الکلیسم سیاسی جرسی خودشون نشون دادند که طرفدار موسوی نیستند.درود بر موسوی رهبر جنبش سبز. راه رهایی ما، دوری از دزدهایه
الکلیسم سیاسی می دانید چیست؟ طنز نویس الکلی یکدفعه شده تحلیل گر سیاسی.الکل را که زد و هوش از سرش پرید، هر یاوه نویسی رو به نام تحلیل سیاسی جرسی می کنه.یه شب می نویسه رژیم داره سقوط می کنه، رفسنجانی تنها پل پیروزی طرفداران دموکراسی برای مرحله گذار است و همه باید سوار کشتی نجات اون بشن. چند شب بعد می نویسه ما شکست خوردیم، اما ما چپ مدرن ایم و به این عنوان کار می کنیم بیایئد به ما پول بدهید. الکلیسم سیاسی نمی دونه در طی چند شب نمی شه از سقوط رژیم به شکست جنبش سبز رسید.نمی دونه از هاشمی راست راست مجری طرح های بانک جهانی برای خصوصی سازی و ازاد سازی و لیبرالی کردن اقتصاد ایران نمی شه طی طریق کرد و چپ مدرن شد.این لوده یاوه نویس بهتره به همون یاوه نویسی های طنزی ادامه بده. چون اونجا تناقض گویی عیبی نداره، اما تو سیاست نمی شه برای پول گرفتن از هاشمی اونو به پل پیروزی تبدیل کرد و برای پول گرفتن از مردم گفت ما چپ مدرن هستیم.الکلیسم سیاسی جرسی توسط فقیهه اونا شرعی شده و هدف وسیله رو توجیه می کنه که مواجب بگیر گوش بفرمانو به ایدئولوژی ساز شریعتمداران تبدیل کنن.