تحولی تازه در سیاست آمریکا درباره افغانستان و شیوه نگرش آن به ایران در این زمینه به وجود آمده است.
به نظر میرسد با توجه به مباحث مطرح شده در روزهای اخیر، یکی از محورهای مورد علاقه باراک اوباما در گشودن باب گفتگوی مستقیم با جمهوری اسلامی، افغانستان باشد.
در هفته گذشته شماری از روزنامههای آمریکا با انتشار اخباری درباره تلاش رییس جمهوری جدید آمریکا در آینده برای تغییر مرکز ثقل نیروی تهاجمی این کشور از عراق به افغانستان، نوشتند که اوباما معتقد به همکاری با ایران برای دستیابی به راه حلی سریع در افغانستان است.
از جمله روزنامه واشنگتن پست از قول برخی نزدیکان اوباما گزارش داد که وی برنامهای جدی درباره افغانستان دارد و در همین راستا همکاری با ایران را در اولویت قرار داده است.
این اخبار و گزارشها با مباحثی که پیشتر توسط اوباما در انتقاد از سیاست خارجی نومحافظهکاران مطرح شده بود، همخوانی دارد.
از این رو میتوان گفت تحولی تازه در سیاست آمریکا درباره افغانستان و شیوه نگرش آن به ایران در این زمینه به وجود آمده است.
بدون شک فرصتی برای مقامهای جمهوری اسلامی به وجود خواهد آمد تا از فضای مذاکرات درباره مسائل افغانستان برای ارتقای موقعیت منطقهای ایران سود جسته و مانع از دخالت کشورهایی چون امارات و عربستان در عرصه سیاسی افغانستان شوند.
افغانستان جوهری پارسی دارد و از نظر فرهنگی و زبانی به ایران نزدیکی دارد، از این رو ایران به عنوان یک طرف خارجی مقبول شانس زیادی برای کمک به بازگشت ثبات به این کشور دارد.
اما گفتگو با آمریکا و همکاری با آن در زمینه افغانستان ممکن است دردسرساز هم باشد.
آمریکا به عنوان نیرویی اشغالگر شناخته میشود و از این رو همکاری با آن برای تثبیت وضعیت آن در افغانستان در میان مردم این کشور به خودی خود ناپسند به شمار میرود.
نباید فراموش کرد که پاکستان با وجود سیاستهای اشتباهی که در دو دهه گذشته در قبال افغانستان داشته است، منافع مهمی در آن به عنوان کشور همسایه دارد.
بنابراین هرگونه گفتگو با آمریکا در زمینه ترتیبات سیاسی و امنیتی آینده افغانستان به نحوی که سبب در نظر نگرفتن حساسیتهای پاکستان شود، نادرست خواهد بود.
دولت پاکستان با وجود نزدیکی به عربستان سعودی و برخی سرسپردگیها به آمریکا، اساسا سیاست ضد ایرانی ندارد و به مصلحت نخواهد بود که منافع آمریکا به منافع پاکستان ترجیح داده شود.
حرکت طالبان به عنوان یک گروه عمده پشتونها که به طور سنتی به پاکستان نزدیک است، بخشی از بافت اجتماعی و سیاسی افغانستان بهشمار میرود و نباید گفتگو با آمریکا سبب شود که ایران قدرتی مخالف این گروه و همکار آمریکا در منزوی ساختن آن تصور شود.
جامعه افغانستان بدون مشارکت همه گروههای قومی در ساختار سیاسی این کشور قادر به رسیدن به ثبات نخواهد بود.
از این رو اگر در دوره طالبان در دست گرفتن قدرت توسط پشتونها با حمایت پاکستان و سعودی سیاست اشتباهی بود، اکنون بیتوجهی به واقعیت اجتماعی و سیاسی این گروه توسط ایران و متحدان افغانش میتواند تکرار همان سناریوی اشتباه باشد.
سرانجام این که باید به خاطر داشت که در نهایت این پاکستان و اعراب هستند که همسایههای ایران به شمار میرود و نه آمریکا و ما محکوم به همزیستی مشترک با همسایگان خود هستیم و نه با قدرتهای خارجی.
بر این اساس در صورتی که نوع نگاه به گفتگو با آمریکا در زمینه آینده افغانستان نامتوازن تعریف شود، نتایج منفی برای آینده روابط با پاکستان و نقش ایران به عنوان یک قدرت فراقومی و فرامذهبی در افغانستان به دنبال خواهد داشت.