نسخه آرشیو شده

اینترنت به حکومت‌های سرکوب‌گر نیز خدمت می‌کند
تصویر صفحه توییتر یکی از کاربرانی که درباره جنبش سبز توییت می‌کرد.
از میان متن

  • نویسنده این کتاب می‌گوید عوامل مختلف همراه با سانسور به شکل سنتی، باعث می‌شود «اینترنت بیشتر از آن چه برای جنبش‌های اجتماعی و مخالفان و فعالان حقوق بشر کاری انجام بدهد، طرف مقابل را قدرتمندتر کند.»
نسیم یاران
چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹ - ۲۰:۲۷ | کد خبر: 59313

رسانه‌های اجتماعی بر دنیا تاثیر می‌گذارند، اما به نظر می‌رسد که دولت‌های سرکوب‌گر نیز با استفاده از آنها قدرت می‌گیرند

ان‌پی‌آر، رادیوی ملی آمریکا، در گزارشی با عنوان «اینترنت در خدمت سرکوب‌گرها» پس از مصاحبه با نویسنده کتاب «توهم شبکه، سویۀ سیاه آزادی‌های اینترنتی»، گزیده‌ای از کتاب را آورده است.

از وبلاگ‌نویس‌های انقلاب زعفرانی میانمار (اعتراض‌های ضد دولتی برمه در سال 2007) تا توییت کنندگان معترض در ایران به دنبال انتخابات 2009، اینترنت ثابت کرده است که ابزاری است در جهت ارتقای دموکراسی و تحول در جهان.

اما اوجینی مورازوف، نویسنده کتاب «توهم شبکه، سویۀ سیاه آزادی‌های اینترنتی»، استدلال می‌کند که همیشه این طور نیست.

او به نیل کانن، خبرنگار ان‌پی‌آر، می‌گوید:«تغییر همیشه مثبت نیست. بله، رسانه‌های اجتماعی بر دنیا تاثیر می‌گذارند، اما به نظر می‌رسد که طرف دیگر، یعنی دولت‌های سرکوب‌گر نیز با استفاده از آنها قدرت می‌گیرند.»

مطمئناً معترضان به نتایج انتخابات در ایران توانستند خشونتی را که شاهدش بودند توییت کنند، آن را روی وبلاگ‌ها بیاورند و ثبت‌اش کنند، کاری که که باعث شد برخی مدعی پیروزی یک انقلاب رسانه‌ای اجتماعی شوند. مورازوف با احتیاط می‌گوید، اما به جنبه دیگر آن هم بیندیشید.

دولت‌های دیکتاتور می‌توانند قدرت اینترنت را به کارگیرند تا آن‌ها نیز به اهداف خود برسند. مورازوف اشاره می‌کند که برخی از اینترنت برای تحت‌نظرگرفتن دیگران استفاده می‌کنند و می‌گوید:«آنها آن‌چه را که در شبکه‌های اجتماعی اتفاق می‌افتد ردیابی می‌کنند و سعی می‌کنند افرادی را که توییت می‌کنند شناسایی کنند.»

بعضی‌ها هم از اینترنت برای تبلیغات سیاسی استفاده می‌کنند. او می‌گوید: بسیاری از این رژیم‌ها آن‌لاین می‌شوند، وبلاگ می‌سازند، توییت می‌کنند، و حتی برای انتشار پیام‌هایشان وبلاگ‌نویس استخدام می‌کنند.

مورازوف می‌گوید همۀ این‌ها در کنار هم همراه با سانسور به شکل سنتی باعث می‌شود «اینترنت بیشتر از آن چه برای جنبش‌های اجتماعی و مخالفان و فعالان حقوق بشر کاری انجام بدهد، طرف مقابل را قدرتمندتر کند.» او عکس این قضیه را باور داشت، اما نظر او پس از اعتراضات ضد دولتی آوریل 2009 مولداوی (کشوری کوچک در اروپای شرقی در همسایگی اوکراین و رومانی) تغییر کرد.

نویسنده کتاب معتقد است: اعتراضات که شروع شد، هنوز شبکه‌های زیادی بودند که دیجیتال نبودند، این شبکه‌ها انسانی بودند، معترضانی که با هم تلفنی یا رودررو حرف‌ می‌زدند و در واقع همدیگر را تشویق می‌کردند تا در صحنه حاضر شوند. اما از آن‌جا که پیام‌های دیجیتال روی توییتر و فیس‌بوک برای همه قابل مشاهده بود، بسیاری از رخدادهای مولداوی کاملا به اینترنت نسبت داده شد.

گزیده‌هایی از کتاب «توهم شبکه»

در ماه ژوئن 2009، هزاران ایرانی جوان با تلفن‌های همراهشان به خیابان‌های دم‌کرده تهران ریختند تا به چیزی اعتراض کنند که معتقد بودند انتخابات تقلبی بوده است. تنش‌ها شدت گرفت و برخی از معترضان در یک سرپیچی باورنکردنی خواستار استعفای آیت‌الله خامنه‌ای شدند. اما بسیاری از ایرانی‌ها فکر می‌کردند انتخابات عادلانه بوده و می‌خواستند از ریاست‌جمهوری کنونی محمود احمدی‌نژاد در صورت لازم دفاع کنند. جامعه ایران که از تعارض نیروهای توده‌ای، محافظه‌کار و میانه‌رو ضربه خورده بود با جدی‌ترین بحران سیاسی خود از زمان انقلاب 1979 روبه‌رو شد؛ انقلابی که به حکومت منفور طرفدار آمریکا، محمدرضا شاه پهلوی، پایان داده بود.

اما این‌ها داستانی نبود که غالب رسانه‌های غرب آن را در اولویتهای خبریشان قرار دهند. به جای آن ترجیح دادند به این موضوع فکر کنند که چگونه اینترنت در داخل کشور مثل راهنمای دموکراسی عمل کرد. «انقلاب توییت می‌شود» اولین نوشته از مجموعه نوشته‌های وبلاگی بود که آندرو سالیوان در «آتلانتیک» چند ساعت پس از شروع اعتراضات منتشر کرد.

سالیوان در این مطلب با تمرکز بر مقاومت وبلاگ‌های کوچک پرطرفدار توییتر این بحث را مطرح کرد که «درحالی‌که حکومت سایر اشکال ارتباط را سرکوب می‌کند، توییتر با نتایج درخشانش همچنان پا برجا است.» در نوشته بعدی سالیوان اگر چه این «نتایج برجسته» در جایی دیده نشد، اما او اعلام کرد توییتر «ابزار حیاتی برای سازماندهی مقاومت در ایران» است، اما هیچ شواهدی برای تایید ادعای خود ارائه نکرد. تنها چند ساعت پس از شروع اعتراضات، وبلاگ سالیوان به صورت کانون اصلی اطلاعات درآمد و لینک‌های تقریباً لحظه به لحظه در باره تحولات ایران داشت. هزاران خواننده‌ای که توان مرور صدها سایت خبری را نداشتند وقایع آشکار ایران را عمدتاً از نگاه سالیوان دیدند. نگاهی که کمابیش به پیروزی این اعتراض‌ها خوش‌بین باقی ماند.

چندان طولی نکشید که نوع نگاه سالیوان به این وقایع به سایر بخش‌های فضای وبلاگی هم رسید و خیلی زود راهش را حتی به رسانه‌های سنتی نیز باز کرد. میشل مالکین، سرپرست معروف یک وبلاگ دست‌راستی، نوشت: شبکه اجتماعی وبلاگ‌های کوچک میان مخالفان دوستدار آزادی مثل یک ناشر زیرزمینی انقلابی عمل می‌کند. هر توییت در هر لحظه موانع اطلاعاتی ملاسالاری را متزلزل می‌کند.

مارک آمبیندر، همکار سالیوان در «آتلانتیک»، حتی از این هم فراتر رفت. برای او توییتر آن‌قدر مهم بود که باید کلمه جدیدی برای تشریح آن خلق می‌کرد:«پروتاگونال یا قهرمان». او در وبلاگ خود نوشت: وقتی تاریخ انتخابات ایران نوشته ‌شود، بی‌شک توییتر به عنوان تکنولوژی قهرمان به حساب خواهد آمد، چرا که باعث شد آنهایی که قدرت نداشتند از این سرکوب جان سالم به در ببرند.

یاچی دریزن در وال‌استریت‌ژورنال اعلام کرد: این (انقلاب) بدون توییتر رخ نمی‌داد. دانیل شور هم در ان.پی.آر گفت: در ایران، استبداد با تکنولوژی در قالب اینترنت مقابله کرد و همین اعتراض مردم را به جنبش تبدیل کرد.

چیزی نگذشت که کارشناسان تکنولوژی هم از این که ابزار موردعلاقه‌شان در سایر رسانه‌ها پخش شده بود به هیجان آمدند. کلی شیرکی از دانشگاه نیویورک در مصاحبه با Ted.com اعلام کرد: خودش است، بزرگترین اتفاق دنیا است، اولین انقلابی که در صحنه جهانی به اوج رسیده و به وسیله رسانه‌های اجتماعی شکل گرفته است.

توییتر به نظر قدرقدرت می‌رسید، مطمئناً قدرتی بیشتر از پلیس ایران، سازمان ملل متحد، دولت آمریکا و اتحادیه اروپا. توییتر نه تنها ایران را از دست رهبر منفورش خلاص می‌کرد، بلکه شهروندان عادی ایران را، که از برنامه غنی‌سازی اورانیوم دولت شدیداً حمایت می‌کردند، متقاعد کند تا دست از آزار ابدی اسرائیل بردارند و به زندگی صلح‌آمیز خود بازگردند.

شرایط ایران به نظر می‌رسید مثل انقلابی است که کل جهان نه تنها آن را تماشا می‌کند بلکه وبلاگ، توییت، گوگل و یوتیوب‌اش می‌کند. تنها چند کلیک لازم بود تا با لینک‌هایی بمباران شوید که به نظر می‌رسید رخدادهای ایران را، اگرچه نه به لحاظ کیفی، بلکه از لحاظ کمی، با وضوح بیشتری نشان می‌دهند و نمایش این رخدادها بیشتر از آن‌ چیزی بود که به قول کارشناسان از «رسانه‌های موروثی» پخش می‌شد.

در شرایطی که این‌ رسانه‌ها در نهایت و در آن لحظات نادر انتشار خبر بدون تفسیر تلاش می‌کردند توضیحات حداقلی درباره اعتراضات ایرانی‌ها ارائه کنند، بسیاری از کاربران اینترنت ترجیح دادند تنها به اطلاعات خام توییتر بسنده کنند و تا جایی که می‌توانند با ویدئوها، عکس‌ها و توییت‌ها خودشان را سیراب کنند.

این نزدیکی دیداری با وقایع تهران با دسترسی به عکس و ویدئوهای بسیار هیجان‌انگیزی همراه بود که از سوی خود معترضان گرفته می‌شد و منجر به همدلی جهانی بی‌‌سابقه‌ای با آرمان‌های جنبش سبز شد. اما در این مسیر، چنین صمیمیت شبکه‌ای ممکن است باعث افزایش بیش‌ از حد انتظارات عمومی شده باشد از آن چیزی که واقعاً می‌توانست حاصل شود.

هم‌چنان که جنبش سبز در ماه‌های پس از انتخابات بزنگاه کلیدی خود را از دست داد، معلوم شد انقلاب توییتر که بسیاری در غرب شتابزده اصطلاح‌اش را به کار گرفتند چیزی بیش از تخیل نبوده است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی