نسخه آرشیو شده

نگاه تحقیر‌آمیز آمریکا در مذاکره با ایران
از میان متن

  • قامات ترکی بر این باور بودند که محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهوری ایران، در مورد مسئله هسته‌ای، « خیلی انعطاف پذیرتر» از دیگر حاکمان ایران است
گری سیک
پنج‌شنبه ۳۰ دی ۱۳۸۹ - ۱۴:۳۶ | کد خبر: 59633

نشریه فارین پالیسی، در یادداشتی به قلم «گری سیک» به بررسی اسناد منتشر شده ویکی‌لیسک در مورد برنامه هسته‌ای ایران و نقش آمریکا در مذاکرات پرداخته است.

گری سیک، استاد دانشگاه کلمبیا و کارشناس مسائل خاورمیانه و ایران، در یادداشتی که روز 19 ژانویه درباره اسناد منتشر شده ویکی لیکس درباره ایران دراین نشریه نوشته است، با استناد به مکاتبات بین احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه و فیلیپ گوردون معاون وزارت امور خارجه آمریکا، برنامه هسته‌ای ایران و اشتباهات دولت آمریکا در مذاکره با مقامات ایرانی را بررسی کرده است.

گری سیک، در دوران ریاست جمهوری جرالد فورد، جیمی کارتر و رونالد ریگان از اعضای شورای امنیت ملی دولت آمریکا بوده و از سال ۱۹۹۳ مدیریت پروژه خلیج ۲۰۰۰ در دانشگاه کلمبیا را برعهده دارد.


نزدیک به هشت سال از زندگی‌ام، خواندن مکاتبات (تلکس‌های) وزارت امورخارجه در ارتباط با ایران و خاورمیانه کار روزانه‌ام بوده است. خوانندگان همیشگی این تلکس‌ها در این حوزه، در برخورد با اسناد ویکی لیکس، حداقل یک امتیاز دارند: چشم چرانی کمتر حواسشان را پرت می کند. در خواندن نامه دیگران یا گوش کردن به مکالمات خصوصی آدم‌ها به طور مخفیانه، لذت خاصی هست اما بعد از مدتی هیجان آن از بین می‌رود و اینجاست که آدم باید از خود بپرسد که این حرف‌ها از نظر سیاست‌گذاری چه معنایی دارد. پاسخ اغلب چنین است: معنای زیادی ندارد.

<meta charset="utf-8" />

اکنون عقل سلیم می‌گوید که اسناد منتشر شده از سوی ویکی لیکس نیز چیز زیادی برای گفتن ندارند، اما همه چیز را نباید به این سادگی نادیده گرفت. در میان هزاران سندی که منتشر شد، جدا از آنهایی که تیتر اول رسانه‌ها شدند، هنوز هم تکه‌های جذابی هست.

واقعا مقامات رسمی وزارت خارجه (آمریکا) در مورد سیاست‌گذاری به همدیگر چه می‌گویند وقتی آنها فکر می‌کنند که هیچ غریبه‌ای به حرف‌های آنها گوش نمی‌دهد؟

ما می‌دانیم که مقامات سفارت آمریکا در تونس، در حرف‌هایشان، حکومت تونس را تحقیر و مسخره می‌کردند، در حالی که تونس یکی از مقتدرترین متحدان آنها در دنیای عرب بود. آنها انقلاب تونس را پیش‌بینی نکردند اما دست کم می‌دانستند که این انقلاب از کجا سرچشمه می‌گیرد. به هر حال آنها همیشه پیشگو نیستند. به عنوان مثال، یادداشت‌های مربوط به مکالمه بین گوردون فیلیپ، معاون وزارت امورخارجه آمریکا و احمد داوود اوغلو وزیر امور خارجه ترکیه در آنکارا را که در تاریخ ۱۲نوامبر ۲۰۰۹ انجام شده را درنظر بگیرید.

شش هفته قبل از آن، ایران موقتا پذیرفت که یک هزار و ۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم کمتر غنی شده خود را به روسیه بفرستد که در آنجا به اورانیوم ۲۰ درصدی تبدیل شود و بعد برای تبدیل شدن به ورق به فرانسه ارسال شود. در نهایت این ورق‌ها باید به ایران برگردانده شوند تا به عنوان سوخت در راکتور هسته‌ای تحقیقاتی تهران، که کارش تولید ایزوتوپ برای مصارف پزشکی است، استفاده شود. 

اگرچه جزئیات این موضوع اندکی پیچیده است اما این معامله یک چانه زنی کلاسیک بود: ایران سوخت راکتور اتمی خود را می‌گرفت ( و نیز پذیرش تلویحی برنامه غنی‌سازی را) و غرب نیز در مقابل مطمئن می‌شد که ذخیره اورانیوم غنی شده ایران کمتر از آن درجه‌ای است که برای تولید بمب اتمی لازم است.

اما مذاکره کنندگان ایرانی در کشور خود با واکنش منفی محافظه کاران مواجه شدند چرا که اروپایی‌ها این معامله را به عنوان یک پیروزی علیه ایران در بوق و کرنا کرده بودند. بنابراین ایران از موضع خود عقب نشینی کرد و اصرار کرد که اورانیوم کمتر غنی شده تنها در صورتی واگذار می‌شود که سوخت راکتور اتمی تهران تامین شود.

این بحث‌ها در نهایت منجر به پیشنهادهای جایگزین شد که بر اساس آنها، ترکیه نقش میانجی میان ایران، آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و اعضای اصلی گروه مذاکره کننده را به عهده گرفت.

بر اساس سند ویکی‌لیکس که در ماه نوامبر منتشر شد، داوود اوغلو، که از دو جلسه سخت و طولانی با مقام‌های ایرانی در استانبول بیرون آمده بود، تصویری غیر معمول از آنچه که واقعا در ایران می‌گذشت، به فیلیپ گوردون ارائه کرد.

بر اساس مکاتبات بین این دو، مقامات ترکی بر این باور بودند که محمود احمدی‌نژاد رئیس‌جمهوری ایران، در مورد مسئله هسته‌ای، « خیلی انعطاف پذیرتر» از دیگر حاکمان ایران است اما همچنان زیر «فشار سنگین» محافظه کاران قرار دارد.

با وجود همه بدبینی‌ها، مقامات ایرانی‌ به مقامات ترک‌ گفتند که ترجیح می‌دهند سوخت راکتور اتمی تهران را مستقیما از آمریکا دریافت کنند تا از روسیه و اینکه آنها به آمریکایی‌ها بیشتر از بریتانیایی‌ها اعتماد دارند.

مقامات ترک‌ نیز صراحتا از محمود احمدی‌نژاد می‌پرسند که آیا این حرف واقعی است یا اینکه جنبه روانی دارد. او هم در پاسخ ضمن تایید آن می‌گوید که این حرف اساسا یک برداشت عمومی در ایران است.

اما به نظر می رسد که فیلیپ گوردون پیام روشن مذاکره کنندگان را نگرفت. به جای آن، وی در پاسخ خود به سرزنش احمد داوود اوغلو در مورد سخنان مثبت مقامات ترک درباره ایران پرداخت و از وی خواست تا با انتشار بیانیه‌ای، خطرات برنامه هسته‌ای ایران را علنا یادآوری کند.

تا جایی که من می‌توانم بر اساس شواهد موجود قضاوت کنم، ایالات متحده هیچ تلاش بیشتری برای سود بردن از فرصتی که مقامات ترک برایش فراهم کردند، نبرده است. به جای آن، واشنگتن به موضع قبلی خود بازگشت و خواهان فشار بیشتر بر ایران شد.

آنگاه در ماه مه ۲۰۱۰، ایالات متحده همین سکانس را عینا بازی کرد، هنگامی که دولت‌های ترکیه و برزیل هر دو معتقد بودند که بر اساس مصوبه آمریکا عمل می‌کنند و ایران را متقاعد کردند که مواد اصلی معامله‌ای را که شش ماه قبل انجام شد، بپذیرد. اما آمریکا هرگز انتظار نداشت که تلاش‌های ترکیه و برزیل به نتیجه برسد و زمانی که نتیجه داد، «واشنگتن فقط دماغش را به تحقیر آمیزترین شکل بالا گرفت» و تحریم‌های بیشتری بر ایران اعمال کرد.

نتیجه اخلاقی این داستان چنین است: وقتی امکان انتخاب بین مذاکره و اعمال زور وجود دارد، واشنگتن از دادن پاسخ مثبت امتناع می‌کند.

اکنون به سومین بخش این درام نزدیک شده‌ایم. مذاکره کنندگان ایرانی در روزهای جمعه و شنبه این هفته با نمایندگان دولت‌های غربی بر سر میز مذاکره می‌نشینند تا در مورد همان مسائلی بحث کنند که در سال ۲۰۰۹، روی میز مذاکرات آنها قرار داشت. احتمالا این ملاقات این بار در ترکیه انجام خواهد شد.

ایالات متحده دوستان و متحدان معدودی دارد که قادر باشند با جمهوری اسلامی ایران مستقیما در مورد مسئله هسته‌ای یا مسائل حساس دیگر در ارتباط باشند. امتناع دولت باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا، از این نوع همکاری‌ها، نه تنها ناامید کننده بلکه درخور سرزنش است.

آیا ایالات متحده اکنون آمادگی شنیدن دارد؟ یا اینکه همچنان از موضع تحقیر آمیز به آنها که قصد کمک دارند، نگاه خواهد کرد؟ شواهد موجود متاسفانه جای اندکی برای خوشبینی باقی می‌گذارد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

آگهی