اسرائیل در چند روز گذشته شاهد تغییرات مهمی در آرایش جناحهای سیاسی و دولت آن بوده است.
ایهود باراک، وزیر دفاع در دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو، در اقدامی غافلگیرانه علیه حزب خود شورید و به همراه چند عضو دیگر از حزب کارگر خارج شد تا جریان تازهای را در اسرائیل به وجود آورد.
باراک که رهبر حزب کارگر، یکی از دو حزب اصلی در اسرائیل بود، اعلام کرده است که قصد تاسیس حزب تازهای به نام استقلال را دارد و در دولت ائتلافی کنونی باقی خواهد ماند.
این اقدام در حالی انجام میشود که دولت آمریکا بیش از هر زمان دیگری از سیاستهای دولت اسرائیل ناامید شده و فشارها را برای تغییر دولت و روی کار آمدن دولتی با گرایشهای میانهرو که آماده از سرگیری مذاکرات صلح باشد، افزایش داده است.
اقدام برای حفظ دولت
ایهود باراک در حالی تصمیم به ترک حزب کارگر گرفت، که مدتی بود با سایر اعضای حزب بر سر دولت نتانیاهو و سیاستهای آن در حال کشمکش بود.
وزرای حزب کارگر به متوقف بودن روند گفتوگوها با فلسطینیها اعتراض داشتند و تهدید کرده بودند با خروج از دولت نتانیاهو باعث فروپاشی آن شوند.
از منظر دولت نتانیاهو، نتیجه این تغییرات تثبیت دولت راستگرای نتانیاهو است که از ابتدا تا کنون زیر فشارهای مختلف داخلی و خارجی قرار دارد.
ایهود باراک و بنیامین نتانیاهو به این توافق دست یافتهاند که منصب وزارت دفاع تا پایان دوره دولت کنونی در اختیار باراک باقی بماند.
ترکیب سیاسی تازه اسرائیل و ایران
تاثیر این تغییرات در وضعیت سیاسی اسرائیل، بر رویکرد این کشور به ایران و جنگ سرد جاری میان تهران و تلآویو قابل توجه است.
ایهود باراک، اساسا چهرهای نظامی و امنیتی است و تداوم وجود وی در کابینه اسرائیل به معنای غلبه عنصر برخورد نظامی با پرونده هستهای ایران به شمار میرود.
در واقع باراک در کارنامه خود سوابق نظامی و امنیتی زیاد دارد که او را از سایر رهبران اسرائیل متمایز میسازد.
وی در ترور رهبران سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان نقش ایفا کرده و همینطور فرماندهی جنگهای اسرائیل با اعراب را برعهده داشته است.
این اعتقاد وجود دارد که به دلیل سوابق امنیتی ایهود باراک، وی در پیشبرد نبرد اطلاعاتی و امنیتی با ایران نقش کلیدی داشته است.
ربودن مسئولان نظامی ایران به مانند علیرضا عسگری که زمانی فرمانده سپاه در لبنان بود یا ترور دانشمندان هستهای ایران در کنار پشتیبانی تلآویو از برخی گروههای جدایی طلب ضد حکومت ایران، نشانه ایی از نبرد امنیتی میان ایران و اسرائیل بوده است که به باور بسیاری، ایهود باراک در آن نقش محوری دارد.
از این منظر، وجود فرد نظامی کار کشتهای مانند ایهود باراک در راس وزات دفاع اسرائیل، نشانهای از احتمال ورود اسرائیلیها به گزینه نظامی علیه برنامه هستهای ایران به شمار میرود.
به علاوه، این باور وجود دارد که اساسا نقطه اشتراک ایهود باراک و بنیامین نتانیاهو، مسئله ایران و خطر برنامه هستهای این کشور است.
هر دو چهره، خواهان برخورد قاطع با فعایلتهای هستهای جمهوری اسلامی هستند و معتقدند پیش از آنکه دیر شود، باید با ضربه نظامی کار برنامه اتمی ایران را یکسره ساخت.
از این منظر، مانور سیاسی ایهود باراک با خروج از حزب کارگر و تلاش وی برای تثبیت دولت متزلزل بنیامین نتانیاهو، این پیام را دارد که ائتلاف تازهای که در اسرائیل شکل گرفته، زمینه سیاسی برای حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران را چیده است.
الوف بن، تحلیلگر مسائل سیاسی اسرائیل به خوبی این وضعیت تازه را تشریح کرده است.
به باور وی اگر ایهود باراک در کنار بنیامین نتانیاهو نباشد، پیشبرد اقدامات تهاجمی علیه ایران برای وی سخت خواهد شد؛ چرا که نتانیاهو،هیچگونه سابقه نظامی ندارد که به او مانند آریل شارون قدرت دفاعی بدهد، و فقط ایهود باراک با درجه و مدالها و سابقهاش به عنوان نخست وزیر سابق، میتواند چنین تکیه گاهی برای بنیامین نتانیاهو باشد.
زمینه داخلی و بینالمللی حمله نظامی
بنیامین نتانیاهو که بر سر پروندههای مختلف، بهویژه مذاکرات صلح با فلسطینیها و ادامه ساخت شهرکهای صهیونیستنشین با آمریکا و جامعه بینالملل اختلاف دارد، سعی کرده است تا از موضوع ایران و پرونده هستهای آن به عنوان توجیهی برای ادامه سیاستهای خود بهرهبرداری کند.
وی نه مسئله ساخت شهرکها و مذاکرات اعراب و اسرائیل، بلکه خطر هستهای شدن ایران را اولویت منطقه و دنیا معرفی میکند؛ بهطوری که بعد از افشاگری «ویکیلیکس» درباره سخنان رهبران عرب درباره ایران اعلام کرد که دنیا فهمیده است خاورمیانه سه مسئله مهم اساسی دارد: اول ایران، دوم ایران و سوم ایران.
از اینرو باید گفت به نظر میرسد در این مرحله مصلحت سیاسی دولت حاکم بر اسرائیل در وارد ساختن ضربه نظامی به ایران است تا به این ترتیب، فشارها بینالمللی بر آن بر سر پروندههایی مانند شهرکسازی در کرانه باختری رود اردن و بیتالمقدس کاهش یافته و دست راستیها در اسرائیل زمان بیشتری برای خلق «واقعیتهای غیر قابل انکار» در کرانه باختری به دست آورند.
اما این زمینه خطرناک در اسرائیل برای به راه انداختن جنگ در منطقه، تنها زمانی میتوان بالفعل شود که روند جاری مذاکرات اتمی تهران و جامعه بینالمللی متوقف شود و از آن مهمتر آمریکا همه چیز را برای گزینه نظامی آماده ببیند.
بدون تایید ایالات متحده، جنگندههای اسرائیل مجالی برای دسترسی به ایران و اجرای عملیاتی موثر نظامی نخواهند یافت.
تغییرات سیاسی داخلی، اسرائیل را یک گام به حمله نظامی به ایران نزدیکتر ساخته است، اما در تحلیل نهایی این وضعیت منطقهای و بینالمللی است که امکان تحقق نیات حکومت بنیامین نتانیاهو را فراهم خواهد ساخت.
تا زمانی که روند سیاسی گفتوگوها میان ایران و جامعه بینالمللی متوقف نشود، چنین فرصتی به سادگی فراهم نخواهد آمد.
ترسیدم!!