نسخه آرشیو شده

یک میلیون و 359 هزار تومان؛ «خط فقر در تهران»
عکس از مهر
از میان متن

  • در شهریور‌ماه ۱۳۸۹، محمود احمدی‌نژاد در پاسخ به سوال خبرنگاری گفت: «خط فقر از این سرکاری‌هاست. خط فقر یک چیز نوسانی است، بستگی دارد شما خط فقر را چه چیز تعریف کنید، می‌شود خط فقر.»
مردمک
دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۳ | کد خبر: 59863

کمیته مزد استان تهران، حداقل دستمزد یک کارگر در تهران را برای سال ۱۳۸۹، یک میلیون و ۳۵۹ هزار و ۴۳۵ تومان اعلام کرد.

این میزان دستمزد با بررسی پنج قلم کالای اساسی بهداشت و درمان، خوراک، مسکن، حمل و نقل و انرژی، اعلام شده و به این معناست که چنانچه کارگری در تهران زیر این مبلغ دستمزد بگیرد، در واقع زیر خط فقر زندگی می‌کند.

با این حال، بر اساس تصمیم شورای عالی کار که بالاترین مرجع تعیین کننده دستمزد کارگران در ایران است، حداقل دستمزد کارگران در سال جاری، ۳۰۳ هزار تومان و در سال گذشته ۲۷۴ هزار و ۵۰۰ تومان بوده است.

خط فقر نشان دهنده پایین‌ترین حد درآمد لازم، برای حفظ زندگی در حداقل معیشت است.

اما از زمان روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، به عنوان رئیس‌ دولت‌های نهم و دهم در ایران و با وجود اظهار نظرهای برخی مسئولان در مورد فقر و آمار فقیران در ایران، وزیران دولت از اعلام علنی خط فقر خودداری کرده‌اند.

وزارت رفاه و تامین اجتماعی نیز که متولی تعریف خط فقر است، سال‌هاست تعریف درستی از خط فقر اعلام نمی‌کند.

چندی پیش، صادق محصولی، وزیر رفاه و تامین اجتماعی، در جریان یک نشست خبری گفته بود با توجه به فرهنگ‌های مختلف در کشورهای دیگر از خط فقر معانی متفاوتی برداشت می‌شود و این تعریف در کشور ما به دلیل مصارف در مناطق مختلف جامعه شهری و روستایی کاربرد ندارد. او تاکید کرده بود آمارهایی که در مورد خط فقر در ایران اعلام می‌شود، کارشناسی نیست.

عبدالرضا شیخ‌الاسلامی، وزیر کار دولت دهم نیز، فروردین‌ماه امسال گفته بود: «نمی‌دانم خط فقر چقدر است، اگر میزان خط فقر را از حداقل دستمزد کم کنیم، فاصله آن به دست خواهد آمد.»

اما به گفته عادل آذر، استاد دانشگاه تربیت مدرس که هم اکنون ریاست مرکز آمار ایران را بر عهده دارد، به دلیل مشکل بیکاری، ‌تورم و نیز عدم کنترل نقدینگی با وجود منابع عظیمی که در ایران وجود دارد، بیش از ۱۰ میلیون نفر از جمعیت زیر خط «فقر مطلق» و بیش از ۳۰ میلیون نفر از شهروندان ایرانی زیر خط «فقر نسبی» به سر می‌برند.

برای فقر مطلق تعریف‌های مختلفی وجود دارد، اما ناتوانی از مصرف حداقل میزان کالری لازم در شبانه روز، فارغ از کیفیت غذای مصرفی از جمله رایج‌ترین این تعریف‌ها است.

حسین راغفر، تدوینگر نقشه فقر برای استان تهران، نیز خط فقر را برای سال ۱۳۸۹، درآمد ماهانه کمتر از ۸۵۰ هزار تومان اعلام کرده و گفته است که این مبلغ کمتر از میزان واقعی خط فقر محاسبه شده است.

به گفته آقای راغفر این مبلغ با توجه به نرخ تورم، تعداد فرزند دانشجو و دانش آموز در سال جاری خط فقر خیلی بیشتر از ۸۵۰ هزار تومان برای خانوار پنج نفره خواهد بود.

به دنبال انتشار سخنان آقای راغفر در خبرگزاری‌ها، سید جواد زمانی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، نیز اعلام کرد که اگر خط فقر ۸۵۰ هزار تومانی را بپذیریم، در استان تهران ۷۰ الی ۸۰ درصد مردم پایتخت زیر خط فقر زندگی می‌کنند.

از سوی دیگر سلیمان جعفرزاده، رئیس کمیسیون اجتماعی می‌گوید که تعیین مرز دقیق خطر فقر کار ساده‌ای نیست اما گاهی آماری که از سوی نهادهایی چون بانک مرکزی، وزارت رفاه و مراکز پژوهشی و دانشگاهی در مورد فقر ارایه می‌شود، اختلاف‌های فاحشی با هم دارند.

آقای جعفرزاده گفته است که به اعتقاد برخی مسئولان دولتی، حدود ۱۴ میلیون نفر در ایران زیر خط فقر مطلق قرار دارند.

به گفته او این تعداد در واقع شامل دو دهک کم درآمد جامعه است، اما اگر درآمد ۸۰۰ هزار تومان را معیار خط فقر مطلق قرار دهید، بیش از پنج دهک جامعه یعنی حدود ۳۵ میلیون نفر زیر خط فقر مطلق زندگی می‌کنند.

احمدی‌نژاد: خط فقر سر کاری است

قانون هدفمندکردن یارانه‌ها، به عنوان بخشی از طرح تحول اقتصادی دولت محمود احمدی‌نژاد، زمستان ۱۳۸۷ به صورت لایحه‌ای از سوی دولت نهم ارائه شد و پس از مدت‌ها کش و قوس، با اعمال تغییراتی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. 

اجرای این قانون نیز از روز یکشنبه ۲۸ آذرماه ۱۳۸۹و یک روز پس از اعلام رسمی رئیس جمهوری از طریق صدا و سیمای جمهوری اسلامی آغاز شد.

قرار بود تعیین خط فقر یکی از گام‌های اجرای این قانون باشد و محمدرضا خباز، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، نیز بر این موضوع تاکید کرده و گفته بود که تعیین خط فقر، نخستین پله از نردبان اجرای این قانون است.

اما سه ماه پیش از اجرای این قانون و در شهریور‌ماه ۱۳۸۹، محمود احمدی‌نژاد در پاسخ به سوال خبرنگاری که از او دلیل اعلام نکردن خط فقر را پرسیده بود، گفت: «خط فقر از این سرکاری‌هاست. خط فقر یک چیز نوسانی است، بستگی دارد شما خط فقر را چه چیز تعریف کنید، می‌شود خط فقر.»

مسئولان اجرایی ایران، تا کنون در مورد دلایل اعلام نکردن رسمی خط فقر، دلایل مختلفی را اعلام کرده‌اند. تا جایی که حتی عبدالرضا مصری، وزیر رفاه سابق ایران در دی‌ماه ۱۳۸۶، خط فقر را از جمله اطلاعات محرمانه دانست و گفت که تنها به «مراجع رسمی» ارائه می‌شود. او گفته بود که «اعلام خط فقر جز اینکه برای مردم از لحاظ روانی مسئله ایجاد کند، چه فایده‌ای دارد».

«ماده ۹۵» قانون برنامه چهارم توسعه، که اجرای آن از سال ۱۳۸۴ آغاز شد و تا سال ۱۳۸۸ ادامه داشت، دولت را مکلف کرده بود که با تعیین خط فقر، تمام خانواده‌هایی را که زیر «خط فقر مطلق» قرار دارند، تا پایان سال دوم برنامه تحت پوشش حمایتی قرار دهد. 

این مطلب را به اشتراک بگذارید

هميشه-ايميل فيك است

خدا ما را ببخشد با اين همه دروغ كه به مردم گفتيم و خواهيم گفت و هيچ ابايي هم از گفتن اين همه دروغ نداريم....
خدا ما را ببخشد
خدا ما را ببخشد.
...

هميشه-ايميل فيك است | ۰۸ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۰:۱۹
i

بخش 10
اتومبیل

چند سالی است که در خیابانهای اروپا، امریکا، تا حد زیادی آسیا شاهد ماشین های سواری بنزینی باطری، و یا فقط باطری هستیم.


اما اگر قرار باشد باطری را جایگزین بنزین کرد، میشود یک Source را جایگزین Source دیگر کردن، انگار که مشگل فعلی جهانی نبود نفت است.


اینکه شرکتهای اتومبیل سازی با مدل های بس زیبا، میخواهند سر مشتری را شیره بمالند، بیشرمی است.

چون برای باطری، باز نیاز به نفت است.

اما شرکتهای اتومبیل سازی شمشیر داموکلس برای کشورهای مطبوع خود هستند. با ورشکست شدن، چند صد هزار بیکار میشوند و افکت ایجاد شده به دامن سایر بخشهای اقتصادی سرایت میکند.


WFEC که با بحران مالی در امریکا شروع شد، ادامه اش کشیده شد به بحران اقتصادی در سایر کشورهای.
از بحران محلی مالی، بحران اقتصادی بین المللی را شاید بودیم.

اینکه آلمانی ها و فرانسوی ها میخواهند قلاده به گردن بانکها بیاندازند، نیمی از واقعیت است. داشتن یک سیاست اقتصادی جهانی، چیزیست کهG20 به جهان بدهکار است.

i | ۰۷ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۹:۰۳
i

بخش 9
امریکا


این روزها کافیست سایتهای روزنامه از جمله guardian، FT، economist، wsj، washingtonpost، daily telegraph، nytimes و .. گزارشی از اقتصاد آلمان ارائه دهند و آنرا با اقتصاد کشور خود مقایسه و سیاستهای اقتصادی تیم کشور مطبوع خویش را به باد انتقاد بگیرند، خوانند گان این سایتها شروع کنند به پست کردن نظرات خود، نظراتی بس جالب و تا حد زیادی مکمل البته بعضی نظرات فوق العاده احساساتی هم دیده میشود.

از جمله http://voices.washingtonpost.com/right-turn/2011/02/after_months_of_scorning_dismi.html
بحث بین سیاستهای اقتصادی امریکا و آلمان.

تیم اوباما معتقد است با تحرکهای اقتصادی (stimulate the economy )، رشد اقتصدی ایجاد میکند، برعکس آلمانی ها معتقدند برای رشد اقتصادی
رابطه ای است بین debt reduction and economic growth.
 
Chris Caldwell در مقاله بزرگ خود در http://www.weeklystandard.com/articles/germany-said-no_513319.html سعی کرد، دید آلمانی ها به اقتصاد خود و امریکا را مورد تجزیه و تحلیل، و دیدگاه کینز یان تیم اوباما را مورد انتقاد قرار دهد.

i | ۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۸:۳۶
i

بخش 8
دم خروس یا قسم حضرت عباس، در ایران جفتش

هر چند صباحی سایت ها (جرس) و خبرگذاری ها خبرهای از مدینه فاضله ایران گزارش میدهند. از جمله وزیر کار کودتا معتقد است که ایران تنها کشور دنیاست که گرسنه ندارد، بگذریم قبلا گفته شده بود که ایران بنزین صادر میکند،  کشور داشت میشد ژاپن اسلامی بعد شد کره، الان معلوم نیست که بلاخره به کجا رسید.

این ادعاهای “علی شیمی عراقی” در خاورمیانه کم نیست، در ایران بعلت عقب ماندگی و اینگه گند گ کنند که همه چیز بر وقف مراد است، (شاه با انقلاب سفید، این جمهوری اسلامی با صادرات بنزین اش، پائین آوردن بیکاران، پرگوئی اش و....)، از این قاعده مستثنی نیست. تق تق زدن هاله نور رئیس جمهوراش در پیشگاه 70 و چند ملت در نیویورک، البته خریدارهای دارد، همانطوریکه شاه به کوروش پیغام داده بود، نه تو آسوده چرت بزن که من بیدارم، بعد ملت فریاد میزد جاوید شاه (کافیست فیلم های آن دوره را ببینید).

اما برای خیلی ها چند سئوال مطرح است که:

چرا سران (سکولار و مذهبی اش در اینجا نقاط مشترکی دارند) اینهه جدی اند در دروغ گفتن ملت؟
و چرا این فرهنگ مایل است مدام دروغ بشنود؟

بده بستان شرم آوریست

بعید است که اکثر مردم به این یاوه گوئی ها اعتقاد داشته باشند، شاید عده ای قبول کنند، اما اقعیت های ایران عریان تر از چیزی است که بشود برایش اینطور منبر رفت. بگذریم که مدعی، اینجا وزیر کار کشور، باید مقدار زیادی استعداد حقه بازی و بیشرمی داشته باشند، که در دنیای قرن 21 اینطور ملت خویش را اینطور به مسخره گرفته باشد. چون اینطور ادعا ها نه از طرف سازمانهای بیطرف داخلی (اگر وجود داشته باشد) و نه بین الملل تائید شده است. اینکه ایشان هم دم خروس هستند و هم قسم حضرت عباس، نشان از پتاسیل حیله گری  و حیله خوریست.

i | ۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۴:۰۶
i

بخش 7
EU/EURO

نه هر کشور اروپائی دارای پول EURO است و نه هر کشوری که عضو EU، مثل انگلیس، دارای EURO. مقداری مشگل خواهد بود که جواب داده شود، آیا دانمارک عضو EU است و EURO را داراست؟ که برای سئوال اول آری و برای دوم جواب خیر باشد.

از سال 2007/2008 که با بحران اقتصادی/مالی بین الملل دست به گریبان هستیم،WFEC
World Financial/Economic Crisis،
بعضی از کشورها مثل PIIGS
(Portugal, Italy, Ireland, Greece, Spain
به ورشکستکی مالی و یا نزدیک به ورشکستکی مالی کشیده شدند که دارای EURO میباشند. این مسئله عدم اعتماد بین المللی برای EURO بوجود آورد که اگر دادش بزرگ، آلمان نبود، با رشد اقتصادی 3.6 %اش، کار حتما به جای باریک هم کشیده میشد.

در میان کشورهای EU،انگلیس که GBP را داراست توجه بیشتر تحلیل گران اقتصادی را به خود اختصاص داده است. اخیرا روزنامه انگلیسی FT(برای مطالعه بعضی از مقاله های روزنامه از جمله این نیاز به ورودی است) مقاله ای انتشار داد بنامBritain would have fared better in the euro که سیاست دو پهلوی احزاب انگلیس که نخست وزیر را تعیین کردند را، بباد انتقاد گرفت. آلمانی ها یک ضرب المثل بسیار زیبائی دارند که میگوید، مرا بشور، منتهی خیسم نکن.

باکمی تغییر مردم افغانستان هم چنین ضرب المثلی دارند که میگویند، هم شهید، هم شاهد و هم قاضی شدند، نمیشود.

حالا انگلیسی ها معلوم نیست چه میخواهند، میخواهند با آلمان یا فرانسه رقابت کنند؟ تنها با اقتصاد خدماتی نمیتوان با آلمان یا فرانسه رقابت کرد، ارزش پوند هم که نسبت به EURO بالاست، که مشگلات خاص خودش را دارد، بعضی بانکها یش ورشکسته، مشگلات داخلی از قبیل مسائل ترافیک که سالهاحل نشده باقی مانده، و ...

من فکر میکنم برای ما بهتر باشد که از EU بیرون آیم، که ملکه برای ما کافیست.

i | ۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۸:۳۷
i

بخش 6
EU

بازنشستگی در کشور های EU متفاوت است، و بین زن و مرد هم سن ورود برای بازنشستگی فرق دارد. در بعضی از کشورها مردها و یا زنها که از سلامتی کافی برخوردار نیستند باز سن ورود برای بازنشستگی متفاوت است.

آلمان، مردها در 65 و زنها در 63(احزاب در آلمان در حال مشاوه اند که سن ورود برای بازنشستگی به 67 بالا ببرند)

دانمارک، 65/67 برای مردان، 63/64 برای زنان

اطریش، 65 برای مردان، 60 برای خانمها

انگلیس، 65 برای مردان و 60/65 برای زنان(احزاب در حال گفتگو هستند که سن 68 را برای بازنشستگی تعیین کنند)

فرانسه، 62 برای مردها، برای زنان 59/60


البته در هر کشوری استثناهای هم هست.

i | ۰۳ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۷:۲۳
i

بخش 5
فرانسه

رابطه فرانسوی ها با آلمانی ها، بعد از اشغال فرانسه توسط آلمان نازی، یک رویای واقعی فراموش نشدنیست. البته با نسل جوان فرانسوی راحتر میتوانی صحبت کنی. (بگذریم که خانم پریزیدانت Marine LE PEN چندی پیش هم رئیس حزب front national را از بابا به ارث بردند، مشخص نکردند که آیا همان سیاستهای گذشته بابا را دنبال میکنند یا خیر)

اما بعد از مشگلات اقتصادی جهانی، سارکوزی و خانم کریستین لاگارد، وزیر دارائی فرانسه سعی دارند از یک طرف به اقتصاد فرانسه سروسامان ببخشند و فاصله اقتصادی ایجاد شده با آلمان را کمتر کنند، و از طرفی اقداماتی برای حفظ یورو انجام دهند. منتهی احساس میشود مردم با سیاست اقتصادی موسیو د پریزیدانت زیاد راضی نباشند. در تصویب قانون بازنشستگی فرانسوی ها مثل همیشه فرهنگ اعتصاب را با تمام توان ارج نهادند. اما بناپارت سفت و سخت ایستاد و گفت Basta.

مشگل فرانسه و ترس احزاب فرانسوی بیشتر ازاین است که فاصله رقابت با اقتصاد آلمان بیشتر شود چندی پیش coe-rexcode گزارشی به وزیر اقتصاد فرانسه داد که زنگ خطر برای اقتصاد بود.

نگاه کنید:
http://www.economie.gouv.fr/services/rap11/110120-rap-coe-rexcode-France-Allemagne.pdf

در پائیز 2010 ICE آلمانی از تونل زیر آبی انگلیسی-فرانسوی، به لندن رفت، فرانسوی ها سعی کردند با رفتن به دادگاه فروش ICE آلمانی به انگلیس را متوقف کنند. اما دیگر دیر شده بود.

ICE آلمانی به لندن رسید، و قراداد خرید چنین قطار های با انگلیسی ها منعقد شده بود.

i | ۰۲ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۸:۰۸
علي

سلام به همه در كشور ما هيچ فقري وجود ندارد چون دولت يارانه مي دهد؟؟! در تركيه همه فقيرند چون نه گاز دارند نه نفت نه معادن ويارانه هم نمي گيرند

علي | ۰۲ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۱:۲۲
علي

اشتراك

علي | ۰۲ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۹
i

بخش 4
امریکا

چندی پیش سایت necn.com امریکائی ویدئو ای با تیتر:
How do you say “New York Stock Exchange” in German

به نمایش گذاشت. قضیه چیست؟

60% بورس معروف NYSE قرار است توسط بورس آلمان در فرانکفورت خریداری شود، یعنی آلمانها اکثریت دار میشوند. از زمانیکه این ایده کلید خورد، دو کشور انگلیس و امریکا نظرات جالبی را عنوان نمودند. در انگلیس بورس لندن به تکاپو افتاد و دنبال یک شریک میگردد که بورس مستعمره قبلی، کانادا خودش را نامزد کرد.

در امریکا طرفداران کاپیتال فریاد برآوردند که امریکا همه چیزش را فروخت و اقتصاد دارد ژرمنی میشود. جالب ترین فاتزی را در wsj.com خواندم:

Loss of the Big Board to Germans Is a Crime, but Who’s Guilty?

http://online.wsj.com/article/SB10001424052748703961104576148812620200964.html?KEYWORDS=Germany+NYSE+

آدم یاد یک ضرب المثل فارسی میافتد که میگوید:
مرگ عالیست اما برای همسایه

i | ۰۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۶:۰۶
i

بخش 3
آلمان

از پائیز 2010 که رشد اقتصادی آلمان شتاب غیر قابل تصویری گرفت، نگاه روزنامه های و مجلات وزین اقتصادی و سیاسی از امریکا، انگلیس و یا سایر کشور های اروپائی تا آسیائی روی کشور آلمان متمرکز گشت و سئوال این بود که چرا اقتصاد آلمان رشد 3.6 درصدی را بخود اختصاص داده همزمان اقتصادهای امریکا، انگلیس، فرانسه و بدتر از همه کشور های معروف به PIIGS که همانند آلمان در بازار مشترک و از نعمت یورو بهرمند هستند، با ورشگستگی یا نزول اقتصادی دست به گریبان هستند؟

مجله economist در چند مقاله جالب از جمله:

http://www.economist.com/node/17572160
و
http://www.economist.com/node/18070170

و مقاله های FT.com سعی کردند پاسخی به این پرسش بیابند. شاید مقاله اولی گویای بهترین پاسخی باشد که میتوان یافت. اما فکر کردن جزیره ای به اقتصاد بس داینامیک آلمان رفتن به ناکجا آباد است.

اقتصاد آلمان فقط روی دوش کارخانه های فوق العاده بزرگ جهانی از قبیل siemens و یا BASF نیست، بلکه روی دوش کارخانه ها و صنایع تولیدی خیلی کوچک و یا خدماتی هم سنگینی میکند.

دولت آلمان به این مسئله آگاه بود و هست که هر کیس اقتصادی چه بزرگ و چه کوچک، جایگاه خود را در اقتصاد دارد و باید “حمایت معقول” از آن شود.

او متوجه خطری بود که خانم تاچر کلیدش را در انگلیس زده بود: تغییر اقتصاد تولیدی به اقتصاد خدماتی. شایدانگلیس فکر میکرد که:

با داشتن 7 دست آفتابه لگن باز منتظر شام و نهار شود (ده ها مکانهای دولتی یک کار را انجام میدهند، حالا آنطور هم نیست که efficient انجام دهند، دولت برای اینکه تولید کار کند به هر کسی یک کاری داد، به این میگویم درانگلیس اقتصاد خدماتی (بنظرم اقتصاد surreal) البته مختص انگلیس نیست در امریکا و کانادا هم شاید این مسائل بودم. کافیست نگاهی به royal mail انگلیس شود و آنرا مقایسه کنید با پست آلمان، یا مسئله قطار های زیرزمینی آلمان و با لندن. اینکه چنین مقایسه ای میکنم بخاطر این است که ما ابتدا نگاه میکنم ببینیم آلمانی ها چه کردند. میزان آلمانیها هستند. WWII سر جایش)، ترجیح داد پول در دست داشته باشد تا بتواند شام و نهار بخرد، اما این پول بتهائی هم دوای دردش نشد چون
“Geld allein bringt keinen Mehrwert”.

i | ۰۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۹:۲۸
i

بخش 2
آلمان

نقش آلمان نازی در احیای اقتصاد زمین گیر شده آلمان شکست خورده، که خود شروع کننده WWI بود را نباید دست کم گرفت. تحقیقات زیادی در این باره به زبان آلمانی موجود است که متاسفانه در ایران ترجمه کتابی در این زمینه را نیافتم، حتی نه در دانشگاه های اقتصاد تهران و یا دانشگاه بهشتی.

با شروع تحولات دهه 60 و 70 (مسئله رقابت دو آلمان شرقی و غربی، بعنوان دو اقتصاد کمونیستی و اقتصاد Soziale Marktwirtschaft را نباید از یاد برد) در آلمان غربی، احزاب سیاسی با پایه گذاری سیستمی توانستند اقتصاد را مدام تقویت کنند. البته قانون اساسی آلمان غربی نقش بنیادی را بازی کرد.

میتوان گفت دولت تمامی توان را در اختیار اقتصاد قرار میداد تا از او بچه ممتازی بوجود آورد. به زبان گل و بلبلی صحبت کنم (از اطریشی ها و سوئیسی ها معذرت میخواهم)، باغبان تمام سعی را انجام داد تا این درخت خوب رشد کند.

حالا سیستم رقابتی در آلمان غربی، سیستم آموزشی، تفکر، روح تجسس، آزادی های مطبوعات و عقیده، درگیرهای سیاسی، احزاب، روح عدالت خواهی، ترور، جنگ سرد، ترکها و حتی زبان آلمانی و... شاخص های بودند که هرکدام نقش خود را در اقتصاد بخوبی ایفا نمودند.

اقتصاد هم خوب یاد گرفته بود، از این همه موقعیت در اختیار، بهترین استفاده را در جهت تولید استفاه کند.

چه چیزی فکر میکنید نیاز هست که آن در آلمان تولید نشود؟

i | ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۹:۳۷
i

بخش 1

شاید بطور خیلی خلاصه، اما غیر علمی گفت که دو مدل اقتصاد جهانی، انگلساکسون ها (Anglo-Saxon) و یا اندوگرمان ها (Indo-Germanic)، اولی به رهبری امریکا و دیگری به رهبری آلمان هر چند شباهت های زیادی باهم دارند، اما تفاوتهای زیادی هم دارا هستند.

اگر نگاهی کلی به این دو غول اقتصادی بیاندازیم، متوجه چندین نکته میشویم که مهمترینش:

امریکا سعی دارد مالیات ها پائین، خدمات دولتی کمتر و سرمایه و یا کاپیتال بیشتر نقش در اقتصاد کشور بازی کند.

بگذریم نقش کالوینسم(calvinism)در اقتصاد آمریکا، که مباحث زیادی را به خود مشغول داشته است.

برعکس آلمان، سعی دارد با مالیات ها بالا، خدمات دولتی زیاد، هر چند نقش سرمایه را محترم میشمارد ولی در آن داروی هر درمانی را نمیبیند.

با افتضاح اقتصادی بوجود آمده در امریکا در سال 2008، فعلا باید گفت صفر بر یک بنفع اندوگرمان ها.

i | ۳۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۸:۴۴
ted

در کانادا با ۵۰۰ هزار تومان حقوق بیکاری زندگی می کنیم پیدا کنید پرتقال فروش را

ted | ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۲۱:۴۱
hajiagha

خرج مسافرت و شام و هتل و دانشگاه مردم لبنان را دارند می دهند به مسیحیان لبنان کمک می کند بعد مجروح شیمیائی برادر شهید ....تو دهن اسلامی که ما ا بدبخت کرد و آقازاده های شما را خوشبخت . این چه اسلامی است ؟ همه عمر عذاب ؟

hajiagha | ۱۲ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۴:۴۳
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی