یکشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۹ - ۰۳:۵۵ | کد خبر: 59964
این که چرا آنچه در تونس و مصر و سایر کشورهای عربی میگذرد «انقلاب اسلامی» نیستند موضوعی است که محمد صادق کوشکی، استاد دانشگاه در جامعه شناسی سیاسی در وبلاگ خود به آن پرداخته است.
مدتی پیش یکی از عوامل مؤثر در سازمان سیا در جمعی محدود گفته بود پیروزی انقلاب اسلامی ایران حاصل یک خطای وحشتناک استراتژیک غرب بود! خطایی که دیگر تکرار نمیشود.
هرچند نگرش احساسی به حوادث مصر، تونس، اردن و یمن برای ما حالت خوشایندی فراهم آورده تا آنجا که خیال میکنیم میوه انقلاب اسلامی در این کشورها رسیده و ما بایستی صبر کنیم تا میوههای رسیده به دامان ما بیافتند، اما واقعیت حکایت از امور دیگری دارد.
اولین سؤال این است که ما در این کشورها و کشورهایی مشابه (مراکش و…) چه کاشتهایم و چه کردهایم که حال منتظر محصولیم؟ آیا دستگاه سیاست خارجی ما در این کشورها بذر تفکر انقلاب اسلامی را پراکنده ساخته و یا رایزنیهای فرهنگی ما در این کشورها به تربیت نیروهای انقلابی مشغول بودهاند؟ اصلاً چرا راه دور برویم؟ در حوادث سال گذشته بیبی سی فارسی چه کرد؟ آیا رسانههای ما (مثلاً العالم یا الکوثر) توانستهاند یک دهم آنچه بیبی سی فارسی در تشویق و تشجیع حوادث خیابانی سال گذشته ایفای نقش کرد، در تقویت اعتراضات تونس، مصر، اردن و یا یمن مؤثر باشند؟
آنچه در مصر و تونس و… میگذرد نشانه خستگی مردم این کشورها از استبداد و دیکتاتوری و فساد و فقر است. مردم این کشورها میدانند چه نمیخواهند اما نمیدانند چه میخواهند و این مهمترین مانع در مسیر تبدیل این حرکتها به انقلاب و نظام اسلامی در این کشورهاست.
شدت سرکوب در این کشورها اجازه ظهور هیچ نمونهای از رهبری انقلابی (و البته اسلامی) را نداده است نه رهبری فردی مانند سیدحسن نصرالله و نه کادر رهبری مانند رهبران حماس! حتی اخوان المسلمین مصر نیز بر اثر شدت اختناق نمیتواند در اندازه رهبر یک انقلاب اسلامی ظاهر شود، چه رسد به اینکه یک نظام اسلامی را در حساسترین نقطه جهان عرب برپا کند.
به علاوه آنکه فقر اندیشهای در کشورهایی مانند یمن و تونس خود به مانعی جدی در تبدیل خیزشهای مردمی این کشورها به انقلاب و بالمال نظام اسلامی تبدیل شده است.
از سوی دیگر تمرکز آمریکا و غرب و رژیم صهیونیستی بر این مناطق حساس (بویژه اردن و مصر) باعث خواهد شد تا خیزش غضب آلود مردم این سامان در حد تعویض سران نظامهای حاکم باقی بماند و تداوم پیدا نکند.
فعلاً مهمترین خواسته مردم تونس تغییر کادر حاکم بر کشور است، و مردم اردن هم به وضع موجود (فقر، فساد اقتصادی و…) معترضند، مردم مصر هم که به حد انفجار رسیدهاند، چرا که تحمل حتی یک روز از نظام فاسد و دیکتاتور مبارک برای هیچ انسان آزادهای قابل تحمل نیست و یمن هم حالتی شبیه مصر دارد. این رویدادها شروط لازم برای وقوع انقلاب اسلامی در این کشورها محسوب میشود. اما شروط کافی نیستند.
نبود رهبری واحد، عدم انسجام (تلفیق نیروهای اسلام گرا، دموکراسی خواه و حتی بعضاً سلفی و…) میان نیروهای معترض و تلاش غرب برای توقف اعتراضات در این کشورها، دلایلی جدی برای عدم وقوع انقلاب اسلامی در این کشورها محسوب میشوند.
بعید نیست مردم مصر با حذف مبارک و تشکیل یک حکومت دموکراتیک ساکت شوند (چون گزینهای دیگر در دسترس خود نمیبینند) و همین گونه مردم تونس. شاه اردن هم بلافاصله پس از اولین راهپیمایی تمام تلاش خود را برای جلب رضایت مردم بکار بسته است و حتی دولت علی عبدالله صالح در یمن با صدور مجوز راهپیمایی و عدم سرکوب نظامی مردم معترض تلاش میکند بر غضب مردم فائق آید.
یک ضرب المثل خراسانی میگوید نه بیل زدیم نه پایه، انگور خوردیم در سایه! اما با کمال تأسف این اتفاق در عالم واقع رخ نمیدهد. اگر انقلاب اسلامی در لبنان و فلسطین پا گرفته محصول تلاشهای گمنامانه هزاران سرباز بیادعای انقلاب اسلامی است. مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
و البته تنها سؤال بیپاسخ آن است که نمایندگان ویژه رئیس جمهور در یکی دو ماه گذشته چه پیامهایی را برای شاه اردن و رؤسای جمهور فاسد مصر و یمن داشتهاند؟ سفر بقایی به یمن و مصر و سفر مشایی به اردن نشان از چه دارد؟ آیا دولت ما در جریان رویدادهای این کشورها هست؟
چپ با تندروی های بچه گانه همیشه در خدمت راست افراطی است . اگر اجازه دهند مبارک به آلمان بیاید برای معالجه و آهسته آهسته برای پناهندگی ، چه کسی بهره میبرد ؟ مردم مصر . این یک طرح میانه روانه است . عینا مثل شاه که از ایران خارج شد و بر نگشت . امریکا دارد آهسته آهسته زیر آب مبارک را میزند تا کنترل اوضا ع از دست نرود و یکدفعه یک اقلیت سازمان یافته مثل اخوان المسلمین یا حماس یا رادیکالهای الجزایر قدرت را نربایند .
چپ های ایرانی ( مثلا در خودنویس و اخبار روز ) شروع کرده اند که امریکا میخواهد مبارک را نگه دارد . یا میگویند ج ا و اسرائیل به مخالفین مبارک KFC میدهند ! یعنی دقیقا علیه واقعیت موجود .
اوباما صریحا بارها تاکید کرده که مصر به دوران قبل باز نمیگردد . ج ا با گفتن اینکه این انقلاب اسلامی است به مبارک کمک کرده و اسرائیل ، نه به مخالفین . اسرائیل نمیخواهد مبارک برود چون میترسد ج ا در آنجا یک نور غزه درست کند . نتانیاهو صریحا و بارها این مطلب را گفته . حتا شیمون پرز از حزب کارگر همین جور فکر میکند . اخوان المسلمین و دیگر مصریها مرتب تکرار میکنند آنها اکثریت نیستند ، قصد اسلامی کردن مصر مثل ایران را ندارند ، از ایران کمک و دستور نمیگیرند .
تقریبا همه متفق القول هستند که چیزی شبیه ترکیه مورد نظر امریکا و مخالفین در مصر است . اما ج ا و اسرائیل میگویند نه .
حقیقت چیست ؟
-اگر تنش ادامه یابد و مخالفین و امریکا نتوانند یک انتقال حساب شده و آرام را پشت سر بگذارند و مبارک راهی برای برون رفتن از قدرت و کشور نداشته باشد ، میماند و سرکوب میکند . در کوتاه مدت به نفع اسرائیل و مبارک است . اما در دراز مدت دست تند روها از القاعده تا ج ا باز میشود . کشور مصر و دیگر کشورهای مسلمان ان را از چشم امریکا میبینند و در دراز مدت مثل انقلاب ایران منطقه و امریکا و جهان ضرر ان را به اندازه مردم مصر خواهند دید .
-اگر انتقال آرام انجام شود ولو اینکه رژیم مصر کاملا متلاشی نشود و یک حکومت معتدل تر و میانه روتر از مبا رک بیاید ، خطر افراط گرایی از بین میرود ولی مردم مصر به تمام آنچه میخواهند ( دموکراسی و آزادی ) در کوتاه مدت نخواهند رسید
-اگر انتقال سریع انجام و مدیریت آنرا عناصر میانه رو مسلمان مثل البرادعی با حمایت کامل امریکا در دست داشته باشند و با تند روی احتمالی اخوان المسلمین بعد از سقوط مبارک مقابله شود رژیمی مثل ترکیه مستقر میشود ولی احتمال نوسانات و درگیریها و تندرویها وجود خواهد داشت. مضافا به اینکه اسرائیل یک ترکیه دیگر در منطقه نمیخواهد .
جراحی غده سرطانی مثل مبارک ، ال سعود ، دیگر شیوخ عرب در منطقه یک جراحی خطر ناک و پر درد سر و پر دردی خواهد بود . اما این جراحی لازم است .
تنها پس از این جراحی است که نوبت دیکتاتوری های نفتی و بقایا ی رژیم های دیکتاتور خشن ایدیولوژیک مثل کوبا ، بلاروس ، قرقیز ، سوریه ، الجزایر ، ایران خواهد رسید .
قرن ۲۱ قرن ظهور و رشد دموکراسی ها است . دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد .