تمایل واشنگتن به همکاری با تهران برای رسیدن به نوعی حل و فصل برای بحرانهای خاورمیانه، احساسی ناخوشایند از به حاشیه رانده شدن در ریاض به وجود آورده است.
تمایل واشنگتن به همکاری با تهران برای رسیدن به نوعی حل و فصل برای بحرانهای خاورمیانه، احساسی ناخوشایند از به حاشیه رانده شدن در ریاض به وجود آورده است.
این احساس از آنجا ناشی میشود که عربستان میبیند رقیب منطقهای آن، یعنی جمهوری اسلامی ایران توانسته تهدید جنگ را پشت سر گذاشته و برای تثبیت نفود منطقهای خود وارد سطحی از مذاکره با آمریکا شود.
در این میان رهبران عربستان میدانند که هرگونه توافق نهایی میان ایران و آمریکا که معنای تقسیم نفوذ داشته باشد، در حکم کاسته شدن از وزن منطقهای آن خواهد بود. البته علایم این روند مدتی است که خود را در چند نقطه بحرانی و حساس نشان داده است.
در عراق، نه تنها دولت بوش یکی از موانع عمده رو در روی «خطر توسعهطلبی» ایران را از میان برداشته، بلکه به نوعی نفوذ ایران در این کشور را با انجام مذاکرات با جمهوری اسلامی به رسمیت شناخته است.
به همین ترتیب در لبنان، عربستان به دلیل ضعف دیپلماسی آمریکا شاهد شکلگیری فضای سیاسی- امنیتی تازهای پس از کنفرانس دوحه بود که در آن تنها نقش ناظر را ایفا کرد.
به علاوه شاهزادگان سعودی احساس میکنند در نقاط دیگر مانند یمن، فلسطین و هرکجا که جمعیت شیعهای وجود داشته باشد، ایران در حال تحریک است.
این توهم با توجه به چشمانداز گفتوگوهای مستقیم تهران و واشنگتن، باعث شده دیپلماسی عربستان در چند محور فعال شود.
عربستان پس از تجربههای ناخوشایند دولت بوش، سعی کرده خود را از حالت یک دنبالچه صرف از سیاست خارجی آمریکا جدا سازد و نگاهی مستقلتر به مسائل حساس منطقهای داشته باشد.
نمود این رویکرد تازه در رابطه با ایران، حمایت ریاض از برنامه صلحآمیز هستهای کشور و مخالفت با حمله نظامی به خاک ایران بوده است.
از سوی دیگر، عربستان تا حدودی سعی در نزدیک شدن به موسکو کرده تا شاید به این وسیله بتواند از سطح همکاری نظامی و سیاسی کرملین با جمهوری اسلامی بکاهد.
همچنین به موازات ناکامی در عراق، فلسطین و لبنان حکومت سعودی سعی دارد با بازگرداندن نفوذ از دست رفته در افغانستان، اندکی جبران ناکامیهای دیپلماتیک خود را در عرصه عربی بنماید.
در این چارچوب دعوت حامد کرزای، رئیس جمهوری افغانستان از ملک عبدالله برای میانجیگری با طالبان و قدرت یافتن طالبان متحد قدیمی عربستان در پاکستان و افغانستان باید مورد توجه قرار گیرد.
در صورتی که این روند با موفقیت در افغانستان طی شود، عربستان میتواند از نفوذ طالبان برای فشار به ایران در آینده بهره بجوید.
اما به طور کلی، این روندهای منطقهای که باعث تغییرات نسبی در نوع روابط ریاض و تهران با واشنگتن شده است، میتواند نتایج مثبتی نیز برای طرفین به دنبال آورد و هر دو کشور مهم نفت خیز را به همکاری بیشتر در زمینهای امنیتی و نظامی خارج از دخات قدرتهای بینالمللی سوق دهد.
هرچند تحقق این امر منوط به گامهای بعدی دو کشور برای تطبیق خود با معادلات در حال شکل گیری جهان و منطقه خواهد بود.