نسخه آرشیو شده

آب سرد واقعیت
از میان متن

  • تنها گزینه‌ای که احتمال پیروزی دارد، ماندن در زمین مبارزه است
یکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۳:۱۴ | کد خبر: 60826

آب سرد واقعیت

به نظرم جنبش اعتراضی مردم ایران، می‌بایست آرام آرام با این واقعیت کنار بیاید که رهبران دوقلویش را دست کم برای مدتی در زندان ببیند. دومینوی انقلاب‌های خاورمیانه به راستی برای حاکمیت ترس آور بود، اما حضور موثر (و نه صرفا میلیونی) مردم در خیابان بود که تیر خلاص را شلیک کرد. متاسفانه رهبران جنبش، کمترین تمایلی به پیش بینی وضعیت امروز نشان نداده بودند و در واقع، با اشتباه برآوردشان از سبعیت حاکمیت، به جنبش ضربه زده‌اند. اما حالا وقت متهم کردن نیست. موضوع مهم و حیاتی این است که حالا چه؟

به گمانم گروه‌های رقیبی که در خارج از کشور تلاش می‌کنند رهبری جنبش را در غیاب این دو کارآزموده سیاست به عهده بگیرند، نباید انتظار موفقیت زیادی داشته باشند. حتی دو نماینده نیمه رسمی رهبران هم در خارج به شدت «سیاست-ندار» نشان داده‌اند، چه امیر ارجمند که در پاسخ به سئوالات بی‌بی سی فارسی، پی در پی جواب‌های پرت می‌دهد و چه واحدی که به نظر می‌آید هنوز در حال و هوای اصلاح طلبی دهه هفتاد، با تم افشاگری به سبک کیهان با چاشنی مناجات خوانی است.

در داخل کشور هم، جمهوری اسلامی به مدد پلیسی کردن حکومتی که در مقابل چشمان همه، ظرف پنج سال گذشته صورت گرفته، توانسته تقریبا هر مخالفی را، یا در زندان رسمی، یا در خانه‌اش، حبس کند. ماشین سرکوب، دیگر مثل سال پیش ناشیگری نمی‌کند و از کشته پشته نمی‌سازد. بلکه کاملا هدفمند یک جوانک کرد را به قصد مصادره جسد‌اش پرپر می‌کند. گزارشات از ایران بسیار پراکنده و نسبتا غیر قابل استناد‌اند، اما اگر به همین مقدار اطلاعات موجود بخواهیم نگاه کنیم، می‌بایست اعتراف کنیم که حکومت کودتا یک سال اخیر را، برخلاف مخالفان‌اش، مشغول برنامه ریزی همین روز‌ها بوده: تقسیم وظایف در اعمال سرکوب، ساختن چهره‌ای قابل اعتماد از پلیس شهری، پوشانیدن چهره عوامل فیزیکی سرکوب، آماده کردن لباس شخصی‌ها و نفوذی‌ها در انواع رنگ‌ها و مدل‌ها (حتی زنان سرکوب گر)، و ده‌ها نشانه دیگر.

بازوی دیگر کودتا، یعنی دولت، با تمام نیرو و در حضور مخالفت بخش‌هایی از همدستان کودتا (از سپاهی‌های مستقر در مجلس تا موتلفه)، موفق به پیشبرد پروژه درگیر کردن بخش‌های مختلف جامعه با روزمرگی است. طرح هدفمند کردن یارانه‌ها، علی رغم همه «لاس» زدن‌های اقتصاد دانان ضدلیبرال و اصلاح طلبان خط امام، از‌‌ همان ابتدا هم معلوم بود که به رقابتی‌تر شدن اقتصاد نگاهی ندارد، و امروز نتایج ش را به خوبی می‌توان لمس کرد. با ده‌ها برابر کردن قبوض، بخش اعظم اعتراض مردم، صرف چانه زنی برای تخفیفی می‌شود از پیش پیداست داده می‌شود. برای بخش‌های فقیر‌تر جامعه هم، توزیع نقدی هوادار می‌خرد، صرفنظر از اینکه چه کسی چنین کاری می‌کند (حالا می‌شود بلاهت اصلاح طلبان را در عدم حمایت از طرح پنجاه هزار تومانی شیخ الیگودرزی بهتر درک کرد). طرحی که به پیش بینی بسیاری از صاحب نظران «بحران زا» ارزیابی می‌شد، خودش تبدیل به بهترین خنثی کننده بحران شده است!

از یکم اسفند، یا شاید بهتر است بگوییم از زمان شایعه زندانی کردن خانگی (که با بلاهت بی‌پایان «حصر» نامیده شد) رهبران، حرکت اعتراضی در بلاتکلیفی به سر می‌برد. نه پیشنهاد دهم اسفند ماه به منسجم کردن کمک چندانی کرد و نه اعلام‌های مضحکی مثل هر سه شنبه یک راهپیمایی. همانطور که چند نفری دیگر نوشته بودند، راهپیمایی عظیم خیابانی با شکست مواجه شده است.

متن نوشته به ظاهر امتیاز زیادی به کودتاچیان می‌دهد، اگر این طور است باکی نیست، همانطور که در «سیاست عافیت طلبی» نوشتم، می‌بایست از خوارشماری حریف پرهیز کرد. به نظرم تحقیر، از هر نوع‌اش، جاده بازکن احساسات است. نتیجه احساساتی بودن در یک جنبش سیاسی را همین امروز به چشم می‌بینیم. اینکه جنبش اعتراضی، ماهیتی نفی کننده ایدئولوژی حاکم دارد، تاثیری در این واقعیت نمی‌دهد، ‌شما می‌توانید به هدف کنار زدن رقیب در میدان باشید، اما به هوشمندی‌اش احترام بگذارید. مهم وزنی ست که شما به خود و ارزش‌های خود می‌دهید.

برگردیم به سئوال اصلی: به نظرم جنبش می‌بایست شرایط پیش آمده را قبول کند. مهم نیست که شدت سرکوب توسط حاکمیت دیکته می‌شود. اهمیتی هم ندارد که دولت کودتا رو به «مفقود» کردن فعالین خرد و کلان جنبش آورده. در بازی فوتبالی که از قوانین متعارف پیروی نمی‌کند و حتی داور مشخصی هم ندارد، شما سه گزینه دارید، یا یک جا بیاستید و پافشاری کنید که فلان حرکت خطا بود، یا به نشانه اعتراض زمین را ترک کنید، یا اینکه مبارزه را قبول کنید و تاکتیک‌ها و استراتژی‌های خودتان را با شرایط «واقعا موجود» وفق بدهید. تغییر استراتژی، تنها راه واقعی باقیمانده پیش پای جنبش است. پیشنهاداتی از این دست، امیدوار می‌کند که خلاقیت و نبوغ انسانی، که در پنهه تاریخ ضامن بقای نوع بشر بوده، همچنان اسلحه سری جنبش است. تنها می‌بایست شهامت داشت و به «غیر قابل فکر کردن»‌ها فکر کرد. راه تغییر، ناهموار، طولانی و احتمالا خسته کننده است. به قول آرمان، فرسایشی ست. تنها گزینه‌ای که احتمال پیروزی دارد، ماندن در زمین مبارزه است. گوش به روضه خوانی‌های شهادت طلبانه و حوالت دهنده به آخرت نباید داد، بلوغ آدمی وقتی رخ داد که چشم از آسمان برداشت و به «داشته»‌هایش در زمین خیره شد.

تا کسی از این نوشته برداشت‌های عجیب و غریب نکرده، ‌اضافه کنم که جروبحث کردن با مبارزین سایبری، به معنی احترام گذاشتن به حریف نیست. این جماعت، ‌به قول لنین احمق‌های مفیدی هستند که خود معترف‌اند برای تشخیص خوب و بد نیاز دارند اول نگاهی به رهبرشان بیاندازند. رقیب واقعی جنبش اعتراضی ایران، کودتاچیان سپاهی و بیت خامنه ای‌اند که ثروت کلان به هم زده‌اند و هیچ یک از این چرندیاتی که برای مبارزین سایبریشان می‌گویند خود باور ندارند. دعوای در جریان، بر سر دو جور نگاه بسیار متفاوت به شیوه زیستن است.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

ali zand

تظاهرات هفتگی اگر نکنین بهتره، عوضش برای آزادی زندانیان سیاسی هر روز بروید جلوی زندان‌ها و بخانواده زندانیان سیاسی بپیوندید. انگار که عزیز خودتون رو بزنجیر کشیدن. با اینکار به خانواده‌های این عزیزان قوّت قلب میدهید که ما ایرانیان از فداکاری آنها با خبریم و عزیزشان بیهوده فدا نشده. این ازدحام شما وحشت بدل این بیدادگران میندازه و توجه مطبوعات دنیا رو جلب میکنه. هسته میخواستید این خودش بهترین شروع هسته‌های تشکله. نظر بدید، فحش هم بدید که یادمون باشه شما‌ها هم آدمید.

ali zand | ۲۰ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۳:۱۲
hooshang

che ajab ye maghale khob dar morede jonbesh khondim, kheili vaghe binane bood, jonbesh mord, bye bye green movement:)))

hooshang | ۱۹ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۸:۴۹
جواد

موسوی و کروبی عزیز
این بز دلان از حسرت شجاعت شما به هر دری میزنند .

جواد | ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۴
sardtar az baj beh diktatorha

تا امثال تو مثل آخوند ها خود را موظف میبینند که یک سری به کربلای لنین (دیکتاتوری ۲۶ درصدی و کودتاچی مثل احمدی نژاد که شاشید به دموکراسی و مجلس ) بزنند تا به چپ روسی باجی داده باشند وضع  ما عوض نمیشود .
اما مشکل ما ایرانیها اینجاست :
سایت ایران امروز از foreign policy مقاله جالبی آورده که دلیل حمایت اورتگا ، چاوز ،.... از قذافی را نشان میدهد و باند مافیایی اینها در آفریقا و آمریکای جنوبی را معرفی میکند .
ایکاش دلایل حمایت کاسترو را هم از قذافی مینوشتید .
آنوقت مشخص میشد که  چپ در ایران که این همه صفحه سیاه میکند در مورد امریکا و جنایات غرب به چه دلیل وقتی به خودیها میرسد ( شوروی ، کوبا ، کره شمالی ، بلا روس ، روسیه ، صدام ، قذافی ، اسد ، ونزوئلا ، ....) جنایات آنها را نادیده میگیرد و سانسور میکند و حتا گاهی بیشرمانه از این جنایتها دفاع میکند .
اینها که در رسانه های زنجیره ای روسی مثل اخبار روز ، خودنویس ، رادیو زمانه ، کیهان لندن ، پیک نت ، ....و حتا در دو رسانه تحت اشغال رادیو فردا و دوچه وله این همه نسبت به لیبرال ها ، ملیون ، ملی مذهبی ها و دفتر تحکیمی ها و حتا اصلاح طلبان غیر روسی و سلطنت طلبان اینقدر سخت گیرانه بهانه جویی و  به همه اینها حمله میکنند و هزار و یک دروغ به اینها نسبت می دهند و سناریو میسازند تا بگویند ما ( فراماسونری مارکسیست های روسی ) خیلی هوادار آزادی و دموکراسی و حقوق اقوام و حقوق زنها هستیم ( تا جایی که دنبال حقوق ولد الزنا ها میرویم و حق پس گیری واژن و نوشتن دیکته به زبان مادری و فمینیسم میخوریم با نهار و شام و ....) در مورد جنایات اینها و خبر هایی که دست این باند مافیایی را رو میکند ساکت هستند .
اینها به گنجی و سروش و بازرگان و کروبی و باقی و دکتر یزدی و رضا پهلوی و بنی صدر و بهنود و حجاریان و کدیور و مهاجرانی و  .... حمله میکنند و مبارزات آنها را در ۳۰ سال گذشته  اصلا ندیده میگیرند چون ۳۰ سال پیش سروش عضو ستاد انقلاب فرهنگی بوده یا گنجی در سپاه بوده ، یا بنی صدر و دکتر یزدی  با ایت الله خمینی بوده اند ، یا رضا پهلوی پدرش شاه بوده ، یا بهنود چرا همصدا با این فراماسونری  نیست ، یا ........ که به خودی خود ایرادی ندارد اما  دروغ گویی آنها وقتی رو میشود که همینها در مقابل خودی هاشان ساکت هستند که در گذشته ا ز خلخالی و اسلام خط امامی موسوی و خوئینی ها و جلال الدین فارسی و  اشغال سفارت و انحلال ارتش و مجهز کردن سپاه به سلاح سنگین و دنباله روی دستمال به دست شان از رژیم  ، از همه این روشنفکران دینی و لیبرال ها و ملی مذهبی ها گوی سبقت را ربوده بودند ،بماند ، همین الان هم از همین رژیم منهای احمدی نژاد  (انهم به این دلیل که خواهان رابطه با آمریکاست ) حمایت میکنند و نگران سقوط قذافی و مبارک و کاسترو و لوچنکو هستند ( که حتا رژیم ج ا به اندازه اینها نگران نیست ).

sardtar az baj beh diktatorha | ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۴:۲۷
sardtar az baj beh diktatorha

شما حتا یک مطلب در انتقاد به کانون نویسندگان ، ریس دانا ، زر افشان ، قراگوزلو ، دولت آبادی ، عمویی ، اشرف درویشیان ، توده ایها ، فدایی ها ، علی لاریجانی ، توکلی ، مطهری ، گلسرخی ، جزنی ، طبری ، کیانوری ، به آذین ، فواد تابان ، بهزاد کریمی ، نیکفر ، آرامش دوستدار ، ..... در هیچ یک از رسانه های اینترنتی نمیبینید .
اینها مصونیت سیاسی دارند ؟ چرا ؟ آیا اینها با این رژیم از روز اول تا کنون همکاری ، هم صدایی ، یا حد اقل مماشات نداشته اند ؟
وقتی از موسوی یک بت میسازند و کروبی را له میکنند ، آیا این تناقض حاکی  از طرح ها و نقشه های پشت پرده آنها و همکاری آنها با رژیم نیست ؟
قضیه وقتی خرابتر میشود که این مصونیت شامل روسیه و پوتین و لاوروف و کاسترو و قذافی و اسد و ..... هم میشود .
حالا خانم ماهباز آمده فمینیست شده و یادش آمده که در تظاهرات حجاب بوده و کسی به آنها نپیوسته ! نمیگوید که در همان حال رفقای ما در گنبد و کردستان و خوزستان و دانشگاه در حال توطیه و اغتشاش و ضد آمریکایی کردن جو بودند به نفع همین رژیم ضد حقوق زن ! تازه هنوز دنبال کوبیدن جریانهای لیبرال و دفاع از چریک بازی روسی ا ست.  شما نگران حقوق زنها بودید یا دنبال اغتشاش برای قدرت طلبی با حمایت نظامی شوروی ؟  کمونیست ها کجا به حقوق زن در دنیا احترام گذشته اند ؟ مگر نه اینکه فمینیسم  و دموکراسی از نظر شما ها  مقوله های بورژوازی بودند ؟ یک نفر دبیر کل زن در احزاب کمونیست نبود . حتا لوازم آرایش  و لباس و مد را کمونیست ها تحریم کرده و پوشش خاصی به آنها تحمیل میکردند . رفتار شما چریک ها با خانم های با ظاهر غربی در دانشگاه ها چگونه بود ؟ خود شما جرات داشتی  با همین لباس امروزی در کنگره فدائیان شرکت کنی ؟ آیا اگر شما ها میگذاشتید لیبرال ها در قدرت بمانند ، دکتر مصدق بماند ، یا همان شاه بماند و سلطنت کند اصلا ما الان در وضعیت فعلی بودیم ؟  الان هم شما نه میگذارید طبقه متوسط مثل مصر و تونس تغییری در وضعیت به وجود بیاورد ، نه میگذارید احمدی -مشایی با امریکا مصالحه و تغییرات از بالا به وجود بیاورند .
شما به وجود آورنده و حافظ وضع موجودید دائم با انگشت دیگران را نشان میدهید که از شما بیشتر تلاش میکنند برای تغییر .

sardtar az baj beh diktatorha | ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۴:۲۶
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی