محسن کدیور و احمد صدری در نوشتهای در مجله آنلاین «سالن» به بررسی پیامدهای خارج شدن احتمالی سازمان مجاهدین خلق از فهرست گروههای خارجی تروریست در وزارت امور خارجه آمریکا پرداختهاند.
محسن کدیور، پیشگام جنبش سبز که به عنوان استاد دین در حال تدریس در دانشگاه دوک در آمریکا بسر میبرد و احمد صدری، جامعهشناس و استاد مطالعات دنیای اسلام در کالج لیک فارست نوشته خود را چنین آغاز میکنند:
در حالی که مردم تونس و مصر روی انتقال سیاسی خاص خود کار میکنند، دولت ایران به طور فزاینده خود را از واقعیتهای مردم ناآرام خود جدا میکند. هرقدر حکومت، بیشتر در برابر تقاضاهای عمومی مقاومت کند، عمرش کوتاهتر میشود.
همزمان و در میان ایرانیها، برخی از گروهها به دنبال غصب رهبری حرکت بومی طرفدار دموکراسی ایران هستند. رهبران جنبش سبز در ایران در باره این موضوع هشدار دادهاند. میرحسین موسوی در آخرین گفتوگویی که پیش از بازداشت خانگی او در 29 فوریه سال جاری انجام داد درباره «موجسواران بینالمللی» هشدار داد که از جنبش سبز برای دنبال کردن مطامع خود بهره میبرند.
اولین و مهمترین این گروهها مجاهدین خلق هستند، گروهی که از سوی دولت آمریکا به عنوان یک سازمان خارجی تروریستی شناخته میشود.
اما با وجود تهدید جدی امنیت جهانی از سوی این گروه، سازمان مجاهدین خلق ممکن است در عرض هفته آینده از فهرست گروههای تروریست وزارت امور خارجه آمریکا خارج شود. اگر چنین چیزی رخ دهد، مطمئنا برای جنبش طرفدار دموکراسی ایران فاجعهای به بار خواهد آورد و یک بازگشت ویرانگر در تلاشهای کشور در حرکت به جلو است.
سازمان مجاهدین خلق دارای هیچ پایه سیاسی در داخل ایران نیست و از هیچ گونه حمایت واقعی از سوی ایرانیهای کوچه و خیابان برخوردار نیست زیرا سالهای طولانی در عراق و تحت حمایت صدام حسین بوده است.
این گروه، اعتبار خود را که شاید در زمان مخالفتش با حکومت شاه در داخل ایران داشته، زمانی از دست داد که نیروهایش تا پایان جنگ ایران و عراق در سالهای 1980 تا 1988 به جانبداری از عراق جنگیدند.
در نتیجه، سیاستگذاران آمریکا بایسته است که با توجه به دامنه محبوبیت سازمان مجاهدین خلق در داخل ایران، در باره لافهای دلالان سیاسی این گروه بدگمان باشند.
سازمان مجاهدین خلق از زمان سرنگونی صدام حسین در عراق در سال 2003 تقریبا به طور کامل وابسته به اجرای ناهمگون قوانین موجود آمریکا در مورد سازمانهای خارجی تروریستی بوده است.
با کمال شگفتی، بخش نظامی این سازمان در عراق از وضعیت بالفعل «افراد حمایت شده» استفاده میکنند و فعالیتهای آنها در کنگره آمریکا سالهاست که تحت نظارت نبوده است. تقریبا ناممکن است که گروههای دیگری مانند القاعده که از سوی آمریکا به عنوان گروههای خارجی تروریست شناخته شدهاند در کریدورهای دستگاه نظامی آمریکا و شاخههای اجرایی و قانونگذاری این کشور تا به این حد از آزادی عمل برخوردار باشند.
تحلیلگران، پژوهشگران و سازمانهای حقوق بشر ردهبالای بیشماری از جمله دیدهبان حقوق بشر گفتهاند که سازمان مجاهدین خلق یک سازمان غیردموکراتیک و فرقهگراست که روش کارش ادعای آن را به عنوان وسیلهای برای تغییر دموکراتیک بیاعتبار میکند.
از همه مهمتر فعالیتهای سازمان مجاهدین خلق در واشنگتن میتواند زیان جبرانناپذیری به اعتراضاتی وارد کند که در داخل ایران رشد کردهاند.
پس از آنکه تلاطم پس از انتخابات ایران آغاز شد، سازمان مجاهدین خلق به سرعت به هیاهوی جنبش اعتراضی در شرف تکوین مخالف با دولت کنونی پیوست. دولت احمدینژاد فورا برای بی اعتبارکردن حرکت طرفدار دموکراسی، جنبش سبز را به مجاهدین خلق نسبت داد.
رهبران مخالف مانند میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی فورا واکنش نشان دادند. زهرا رهنورد گفت «جنبش سبز یک حرکت مردمی است که زنده و پویاست و بین خود و سازمان مجاهدین خلق دیواری قائل است.»
رهبران مخالف در ایران دلیل خوبی داشتند تا چنین دیواری را بناکنند و آن را نگهدارند. آنها سازمان مجاهدین خلق را به صورت یک سازمانی مینگرند که از دشمنی بین ایران و آمریکا استفاده میکند تا به عنوان یک گروه تروریست شناخته نشود و بتواند کمک مالی دولت آمریکا را دریافت کند، و عملا مانند نسخه ایرانی کنگره ملی بدنام احمد چلبی در عراق شود.
آمریکا نباید به اعتماد و دوستی بین دو کشور آسیب بزند
در حالی که سیاستگذاران در واشنگتن در جستوجوی راههای نو برای فشار آوردن بر همتاهای خود در تهران به منظور تسلیم شدن در باره توسعه هستهای هستند باید از انجام اعمالی که به چشماندازهای درازمدت اعتماد و دوستی بین مردم دو کشور آسیب میرساند خودداری کنند.
خارج کردن سازمان مجاهدین خلق از گروههای خارجی تروریستی در این برهه زمانی میتواند افراطی های ایران را جسور کند تا سرکوب و بیاعتبارکردن جنبش سبز را با این استدلال شدت بخشند که این حرکت به گروه تروریستی مجاهدین خلق وابسته است.
به علاوه حمایت از مجاهدین خلق کابوس تهدید خارجی را برای دولت ایران فراهم میکند که میتواند برای التیام شکافهای کلیدی داخل دستگاه حاکمیت به کار رود، تعداد ایرانیهایی را زیاد کند که به دور پرچم کشور جمع میشوند و سرکوب معترضان سیاسی بومی را تسهیل کند.
دولت بوش با همه اشتباهاتش در خاورمیانه و حتی در اوج سیاست خارجی پرخاشگرانهاش، فهمید که خارج کردن مجاهدین از فهرست گروههای تروریستی وزارت امور خارجه یک مانور خطرناک است.
چنین حرکتی میتوانست ریزش بزرگی در قدرت نرم آمریکا در ایران برانگیزد، به پیشرفت دموکراتیک ایران آسیب برساند و به افراطیهای ایران کمک کند تا دیکتاتوری بلندمدت خود را استحکام بخشند.
مردم ایران چنین حرکتهای طعنه آمیزی را نخواهند بخشید و فراموش نخواهند کرد.خاطرات تلختر تداعی شده با سیاستهای آمریکا نسبت به شاه و محمد مصدق، اولین نخستوزیر برکنارشده با کمک آشکار آمریکا در سال 1953، منجر به تعویق افتادن و مسموم شدن روابط آمریکا و ایران تا به امروز شده است.
ما دولت آمریکا را ترغیب میکنیم که در حال حاضر که آمال دموکراتیک مردم ایران در شرایط معلق قرار گرفته از دست زدن به چنین اشتباه سرنوشتسازی پرهیز کند.
گرگن مشاور ۴ رییس جمهور در امریکا و کارشناس سیاسی ارشد در سی ان ان ( که میانه رو و منتقد ملایم اوباما نیز هست ) دیشب گفت ؛
قذافی فقط چند هزار نیروی نظامی دارد و ما اگر بخواهیم میتوانیم در کوچکترین زمان او را له کنیم . اما به دلایلی که روشن نیست ! فعلا انتخاب کرده ایم که این کار را نکنیم !
روشن است که تبلیغات چپ روسی ایران برای قدرت قذافی ، سیاستمدار بودن او ، بازیگر بودن او ، ..... دلایل دیگری دارد :
۱) چپ روسی و چپهای تحت تاثیر ان در مورد لیبی و سوریه یک بام و دو هوای مسخره ای دارند . یک دلیل ان این است که هوادار دیکتاتوری های ساخت شوروی سابق و مورد حما یت روسیه امروز هستند (حتا اگر مثل اسد ۶۰ نفر را در یک تظاهرات آرام تر از جنبش سبز و با خواست های کوچکتر از جنبش سبز کشته باشد) ، یا مثل قذافی که با توپ و تانک و جت جنگی مردم خودش را از دم میکشد و رسما آنها را تهدید به انتقام گیری خانه به خانه میکند که بحرین و تونس و مصر که هیچ ، ج ا هم چنین کاری نکرده )
۲)چپ روسی و چپهای دنباله روی ان نمیخواهند ایران به هیچ طریقی به سمت غرب ، لیبرال دموکراسی ، توسعه اقتصادی از طریق مشارکت در اقتصاد جهانی برود . حتا از نزدیک شدن رژیم برای حفظ خودش به امریکا و غرب وحشت دارند در حالیکه این سیاست را در مورد ویتنام ، چین ، روسیه ، برزیل ، آرژانتین ، قذافی ، اسد ، کشورهای آسیای مرکزی ، .... میپسندد . علت مخالفت اینها با رژیم ( جناح احمدی نژاد ) و دامن زدن به خصومت بین رژیم و امریکا صرفا تا حد کنترل شده لازم برای جلوگیری ا ز این نزدیکی و زنده نگه داشتن جو خصومت ضد آمریکایی در فضای سیاسی کشور است . نه حقوق بشر ، نه دموکراسی ، نه عدالت ، نه .... اینها حامی قذافی و اسد و لوکاشنکو و میلوشویچ وکاسترو و صدام هستند !
۳) طبیعتا بدیهی است که از تبدیل ایران به یک دموکراسی لیبرال با پیشرفت متوازن سیاسی و اقتصادی به لحاظ استراتژیکی مخالف باشد . به همین دلی از ترکیه یا کره جنوبی یا اندونزی یا مالزی شدن ایران وحشت دارد . حملات چپ روسی و چپ دنباله رو ان به مصدق ، لیبرالها ، ملیون ، و حتا سلطنت طلبان مدرن پیرامون رضا پهلوی به این دلیل است .