محمود کیان ارثی، تحلیلگر مسائل خاورمیانه، به بهانه بیانیه شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران، عقیده دارد که روابط تهران با شیخ نشینهای خلیج فارس و در راس آنها ریاض، به مرحله تنش آمیزی وارد شده است.
بیانیه شورای همکاری خلیج فارس علیه ایران نشان میدهد که روابط تهران با شیخ نشینهای خلیج فارس و در راس آنها ریاض، متشنجتر شده است. این بیانیه به دنبال نشست اضطراری وزرای خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در ریاض منتشر شد که در آن از دخالت بیپرده ایران در امور داخلی این کشورها و تلاش برای بیثبات کردن امنیت انتقاد شده است.
صدور این بیاینه به دنبال حوادث خونین بحرین و کشف شبکه جاسوسی ایران در کویت صورت گرفته است. محمود احمدینژاد در نخستین دیدار رسانهای خویش در سال ۱۳۹۰، از این بیانیه انتقاد کرده و به عربستان هشدار داده است که وارد دام امریکاییها نشود.از واکنش محمود احمدینژاد به این بیانیه و هشدار وی به عربستان برای ارسال نیرو به بحرین، میتوان به عمق تنش ایجاد شده در روابط جمهوری اسلامی و شیخ نشینهای منطقه خلیج فارس پی برد.
رویارویی تهران و ریاض در بحرین
از هنگام آغاز راهپیمایی مردم بحرین علیه حکومت این کشور، مواضع رسانهای و سیاسی ایران و عربستان نشان میداد که طوفانی در روابط دو کشور در راه است. بحرین اساسا دروازه عربستان به شمار میرود و حکومت این کشور امنیت خود را از ثبات خاندان حاکم بر بحرین جدا نمیداند. خاندان آل خلیفه که از اقلیت سنی به شمار میروند، از ابتدای دهه ۱۹۷۰ میلادی که بحرین از ایران جدا گردید، بر این کشور حکمروایی میکند. آل خلیفه محبوبیت اندکی در میان اکثریت شیعه این کشور دارند و به همین دلیل برای حفظ موقعیت خود به حمایت و پشتیبانی عربستان متکی بوده است.
در جریان ناآرامیهای بحرین و افزایش دامنه اعتراض عمومی به حکومت این کشور، عربستان و امارات نیروهای نظامی خود را تحت عنوان سپر جزیره به این کشور گسیل کرد تا مانع از سقوط آل خلیفه و سرایت ناآرامیها به مناطق شیعه نشین شرق عربستان شود. از دیگر سو طبیعی بود که پیاده ساختن نیروهای سپر جزیره در بحرین به منظور سرکوب راهپیمایی مسالمت آمیز شیعیان این کشور، واکنش تهران را در پی داشته باشد. مجموع این تحولات به تیرگی روابط ایران و بحرین انجامید. اما فراتر از آن، حمله عربستان به ایران و نهایتا بیاینه شورای همکاری خلیج فارس حاکی از تغییراتی کیفی در روابط ساحل شمالی و جنوبی خلیج فارس است.
کارکردهای سیاست ایرانهراسی
اغراق نیست اگر گفته شود که بخش مهمی از حملات لفظی عربستان و برخی دیگر از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به ایران به نگرانی آنها از اوضاع بیثبات داخلی و احتمال شعله ور شدن قیامهای مردمی در این کشورها باز میگردد. باشگاه خاندان سنی حاکم بر شیخ نشینهای خلیج فارس، از رهگذر حمله به جمهوری اسلامی زمینه سرکوب اعتراضهای داخلی را آماده ساخته و در عین حال افکار عمومی داخل را به نفع خود بسیج میکنند. پیوند دادن تحرکات اعتراضی مردم بحرین و شیعیان عربستان یا کویت به ایران میتواند احساسات ضد شیعی و ضد ایرانی را به نفع این حکومتها دامن بزند و به مشکلات داخلی آنها پوششی خارجی اعطا نماید.
کارکرد دوم ربط دادن ایران به مسائل داخلی شیخ نشینها، تحریک واشنگتن به گرفتن موضعی قاطع به نفع این حکومت هاست. رهبران عربستان بر این باورند که تردید دولت اوباما در حمایت از متحدان عرب آمریکا در مصر و تونس باعث تسریع سقوط آنها گردید. این موضوع باعث ایجاد نارضایتی رهبران عرب از سیاست «ناپخته» باراک اوباما در قبال حرکتهای مردمی منطقه شده است؛ بطوریکه در محافل منطقهای، دولت آمریکا متهم است که متحدان باسابقهاش را در بزنگاه بحرانها به حال خود رها میکند.
شیخ نشینهای خلیج فارس امیدوارند با بزرگ نمایی نقش ایران در تحرکات داخلی مخالفان خود، زمین بازی را از منطق استبداد و دموکراسی به جنگ محور اعتدال با محور ایران تبدیل کرده و به این ترتیب حمایت آمریکا را در کنار خود داشته باشند.
ضعف منطقهای جمهوری اسلامی
از منظری دیگر، بیاینه شورای همکاری خلیج فارس نشان دهنده موقعیت متزلزل منطقهای ایران و ناتوانی دولت احمدینژاد از بهره برداری از تغییرات رخ داده در خاورمیانه است. حضور وزرای خارجه کشورهای قطر و عمان در نشست ریاض و ادعای کویت درباره شبکه جاسوسی ایران، معنایی جز ناکامی سیاست خارجی کشور در منطقه خلیج فارس نمیتواند داشته باشد.
بر خلاف عربستان، امارات عربی متحده و بحرین، سه کشور قطر، عمان و کویت سعی داشتهاند روابط متعادل و دوستانهای با جمهوری سالامی داشته باشند. قطر به دلیل سیاستهای منحصر به فرد امیر این کشور، به رقیبی برای عربستان تبدیل شده است و سعی داشته در سالهای گذشته روابط خود را با ایران گسترش داده و تحکیم بخشد. قطر به خوبی اختلاف نظر خود را با عربستان در پروندههای مختلف منطقهای از لبنان تا فلسطین نشان داده و ثابت کرده است. سلطان قابوس در عمان نیز سابقه خوبی از روابط حسنه با ایران دارد که نتیجه آن گسترش روابط اقتصادی این کشور با تهران در سالهای گذشته بوده است.
این اعتقاد وجود دارد که کشف شبکه جاسوسی امارات در عمان، پیامد بالا گرفتن اختلافات محور عربستان و امارات با سلطان قابوس بر سر سیاستهای وی در قبال ایران بوده است و نقشهای بوده از جانب ریاض برای سرنگون شاختن سلطان قابوس و جایگزینی وی با شخصی وفادارتر به سعودی. کویت نیز بویژه از هنگام حمله عراق به این کشور در سال ۱۹۹۱، سعی کرده است از اشتباهاتی که در قبال ایران در جریان جنگ عراق و ایران و حمایت کور آن از صدام فاصله بگیرد. در واقع کویتیها خود را میان سه قدرت بزرگتر، یعنی عراق، عربستان و ایران محاصره میبییند و به دنبال آن بودهاند روابطی متوازن با همه آنها بر قرار کنند. در جریان ناآرامیهای اخیر بحرین و گسیل داشت نیروهای سپر جزیره به این کشور، اختلاف نظر و اصطکاک میان عربستان، امارات و بحرین با عمان، قطر و کویت به روشنی از پرده برون افتاد.
در حالیکه حکومتهای عربستان و امارات برای مهار اعتراضها نیروهای خود را به بحرین گسیل میداشتند، کویت، عمان و قطر همراهی کمتری با این اقدام نشان دادند و به نوعی از مشروعیت اقدام سعودیها کاستند. بیگمان واکنش منفی تهران و موضع شیعیان این کشورها در محاسبات سران این سه کشور درباره ارسال نیرو به بحرین دخیل بوده است. با وجود این اختلاف نظرها، عربستان در جلب حمایت این کشورها برای انتشار بیاینهای شدیدا ضد ایرانی موفق بوده است.
در واقع بیانیه شورای همکاری خلیج فارس که در حضور همه وزرای خارجه این شورا صادر گردید، نشان داد که ایران ناتوان از بهره برداری از ظرفیتهایی است که بر روابط آن با این شیخ نشینها حاکم است؛ بنحوی که حتی قطر و عمان نیز از آنچه دخالت ایران مینامند، شکایت میکنند.
قطعا این بیانیه، نقطه تاریک دیگری در سیاست خارجی دولت احمدینژاد به شمار میرود که سیاستهای نادرست و غیر کارشناسی آن تمام دستاوردهای تنش زدایی با همسایگان عرب را که در ۲۰ سال گذشته حاصل شده در معرض خطر قرار داده است.
نظر طاهری اصفهانی در خصوص اعلمیت یا اصلح بودن تقلید از آیت الله العظمی خامنه ای ...
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=141&catid=41