رسیدن موج ناآرامیها و اعتراضهای مردمی در کشورهای عرب به سوریه، موجب نگرانی مقامات حکومت ایران شده است. محمود کیانارثی در این یادداشت، به روابط ایران و سوریه و نیز علل نگرانی ایران از اعتراضات مردمی در سوریه میپردازد.
رسیدن موج ناآرامیها و اعتراضهای مردمی در کشورهای عرب به سوریه، موجب نگرانی مقامات حکومت ایران شده است. از یک منظر اعتراضها در سوریه روایت و تفسیر خود ساخته جمهوری اسلامی را از موج به راه افتاده در دنیای عرب زیر سوال برده است.
سوریه در سی سال گذشته متحد ایران بوده و در مجموع جزئی از جبهه پایداری و مقاومت علیه اسرائیل تعریف شده است. در صورتی که روایت مقامات ایران درباره خیزشهای عمومی در دنیای عرب که آن را اساسا علیه آمریکا و متحدان آمریکا مینامند، ملاک قرار دهیم، فهم تحولات رخ داده در سوریه و اعتراضهایی که در این کشور در حال فراگیر شدن است دشوار و حتی ناممکن خواهد شد.
در اینجاست که مسولان کشور دچار تناقض شده و برای توجیه استدلالهای خود دست به دامن روایتهایی مانند فتنه و توطئه خارجی میشوند. در این زمینه سخنان اخیر سخنگوی وزارت خارجه ایران قابل توجه بوده است که دستهای خارجی را در پس اعتراضهای مردم سوریه علیه حزب بعث حاکم دیده است. به گفته رامین مهمانپرست رسانههای غربی در سوریه «حرکت یک گروه کوچک و اقلیتی را بزرگ نمایی کرده و آن را خواست اکثریت جامعه نشان میدهند».
شاید برخی جهات خارجی در جریان اعتراضها در شهرهای مختلف سوریه، دست به سازماندهی و ارسال اسلحه زده باشند. اما این موضوع به هیچ وجه نمیتواند باعث پنهان شدن عمق مطالبات سراسری در این کشور و سیاستهای سرکوبگرایانه حکومت بعث سوریه شود.
حزب بعث سوریه که نزدیک چهل سال بر این کشور حکم رانده است، در سیاست داخلی و رویکرد به مخالفان خود چیزی از همتای بعث خود در عراق زمان صدام کم نداشته است. سازمان امنیتی مخوف و سرکوب گسترده مخالف حکومت، سالهای سال است که زمینه مساعدی برای نارضایتی و اعتراض در این کشور به وجود آورده است. از همین رو بخش مهمی از درخواست مردم معترض در سوریه، آزادی سیاسی و حقوق مدنی آنها بوده است.
روابط راهبردی تهران- دمشق
در پس موضع مقامات ایران درباره ناآرامیها و اعتراضهای سوریه، یک نگرانی بزرگ نهفته است: اگر حکومت بشار اسد سقوط کند، تهران مهمترین شریک عرب خود را از دست خواهد داد. سوریه از هنگام انقلاب در ایران، اساسا در کنار ایران قرار داشته و از سیاستهای جمهوری اسلامی در منطقه حمایت کرده است. در جریان جنگ ایران و عراق، حافظ اسد رئیس جمهور پیشین سوریه نقش کلیدی برای حمایت از تهران ایفا کرد. موضعگیریها و حمایتهای وی در محافل رسمی عربی باعث گردید که صدام نتواند جنگ خود را به یک جنگ عربی – ایرانی تمام عیار تبدیل سازد. همینطور کمکهای تسلیحاتی و لوجستیکی سوریها به ایران در زمان جنگ در زمین گیر ساختن ماشین جنگی صدام حسین تاثیر مهمی داشت. اما از پایان جنگ عراق و ایران بود که روابط دو جانبه تهران- دمشق به یک توازن راهبردی و استواری در عرصهای مختلف رسید.
از عراق تا فلسطین و از منطقه خلیج فارس تا لبنان، همکاری دو کشور روز به روز عمیقتر و متینتر شد، به نحوی که میتوان گفت روابط ایران و سوریه یک نمونه موفق در سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سی سال گذشته به شمار میرود. از این رو سوریه نه فقط یک کشور دوست در دنیای عرب؛ بکه عمق راهبردی ایران در خاورمیانه به شمار میرود. جایگاه سوریه به عنوان مهد ملی گرایی عرب و روابط نزدیک آن با ایران، تلاش مصر مبارک و عربستان را برای ایحاد یک محور عربی ضد ایرانی خنثی ساخته و طبیعتا زمینه مهمی برای تیرگی روابط دمشق با این کشورها بوده است.
این موضع سوریها برای جمهوری اسلامی که به دنبال ایفای نقش در منطقه و تاثیر گذاری بر معادلات عربی بوده است، بسیار اهمیت دارد.
دروازه ایران در دنیای عرب
در عین حال باید گفت سوریه دروازه ایران به دنیای عرب به شمار میرود.
اگر در طی ۳۰ سال گذشته، جمهوری اسلامی توانسته در مناطق مهمی مانند لبنان یا فلسطین نقش تعیین کنندهای ایفا کند، این نقش از کانال سوریه صورت پذیرفته است. در واقع شاید اگر نگرش حافظ اسد و زیرکی وی برای بنیان گذاشتن یک اتحاد راهبردی با تهران نبود، هیچگاه عمق نفوذ جمهوری اسلامی در لبنان یا فلسطین به درجه کنونی نمیرسید. تعجبی ندارد که در سه دهه گذشته، حکومتهای محافظه کار عرب و در راس آن عربستان و همینطور آمریکا سعی داشتهاند این اتحاد راهبردی را بر هم زده و سوریه را به قول آنها به دامن عربی خود بازگردانند. طبیعی است که در صورت بالا گرفتن ناآرامیها در سوریه و تغییر رژیم در این کشور، روابط راهبردی تهران و دمشق بر هم خورده و حتی ممکن است خصومت جای آن را بگیرد.
چنین تحولی برای مقامات ایران بینهایت دلهره آور خواهد بود.
رویکرد دوگانه ایران
به مانند ایران، ترکیه، همسایه قدرتمند شمالی سوریه، از موج به راه افتاده در این کشور نگران شده است. از دریچه نگاه ترکها، ناآرامی در سوریه و موضوع اقلیت کردهای سوریه که به دنبال حقوق خود هستند، میتواند ثبات در این کشور و پیوندهای اقتصادی آنکارا با سوریه را تهدید کند. همچنین ترکیه به شدت نگران است که شورش اقلیت کرد در سوریه به کردهای این کشور سرایت کرده و باعث دردسر تازهای برای آنکارا که روابط تنش آمیزی با اقلیت کرد خود دارد بشود. از همین رو، آنکار اعلام کرده که تحولات کشور همسایه را با دقت زیر نظر داشته و در صورت بحرانی شدن اوضاع ساکت نخواهد نشست.
البته نکته قابل توجه در اینجا، رویکرد متفاوت رهبران ایران و ترکیه به تحولات سوریه بوده است.
رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه گفته است که وی بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه را نصیحت کرده که به خواستههای مردم کشورش پاسخ مثبت دهد. اردوغان که اکنون چهرهای محبوب و ضد اسرائیلی در کوچه و خیابانهای عربی به شمار میرود، از بشار اسد خواسته است تا دست به انجام اصلاحات کامل سیاسی بزند تا سوریه به سرنوشت لیبی و یمن دچار نشود. رویکرد دولت اردوغان و ادبیاتی که ترکها درباره تحولات سوریه به کار بردهاند، نشان میدهد تا چه اندازه اسلامگرایان حاکم بر ترکیه میتوانند زیرکانه از تحولات جاری منطقه بهره بردای کرده و چهره منطقی و مردمی خود را در افکار عمومی حفظ نمایند.
در نقطه مقابل، رویکرد مقامات ایرانی که عمدتا اعتراضهای سوریه را فتنه و ناشی ار دخالت خارجی خواندهاند، باعث شده است که بیش از پیش دوگانگی و سردرگمی رهبران ایران در قبال خیرشهای مردمی در دنیای عرب آشکار شود. کم نیستند اعرابی که میپرسند چرا اعتراض در تونس و مصر انقلاب مردمی است؛ اما در سوریه توطئه. به نظر میرسد مقامات ایران نمیتوانند در سیاست خارجی خود از دایره ادبیات تنگ و نخ نمایی که در داخل کشور استفاده میکنند فراتر روند؛ چرا که سخن گفتن از دموکراسی و حقوق شهروندی خط قرمز به شمار میرود.
سیاست خارجی ایران اسیر جمود حاکم بر سیاست داخلی کشور شده است. در واقع این روزها بازتاب فضای بسته داخلی و سرکوب مخالفان در کشور، به خوبی بر دیپلماسی تهران مشاهده میشود و اینچنین است که روز به روز جمهوری اسلامی نفوذ نرم خود در منطقه و جایگاه اخلاقی خود در میان افکار عمومی عرب را از دست می دهد.