نسخه آرشیو شده

پیامدهای آشتی حماس و  فتح برای ایران
شادی مردم فلسطین از آشتی فتح و حماس/ عکس از خبرگزاری فارس
از میان متن

  • با توجه به هم مرز بودن مصر با نوارغزه، پایگاه اصلی جنبش حماس و روی کار آمدن جریانات معتدل در این کشور، مصر و نه ایران اولویت مهم تری برای گروه حماس به شمار می‌رود
محمود کیان‌ارثی
چهارشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۲:۴۳ | کد خبر: 62043

آشتی دو گروه اصلی فلسطینی حماس و فتح و امضای پیمان دوستی میان آن‌ها در قاهره، چنان سریع صورت پذیرفته که همه ناظران و دولت‌های منطقه را حیرت زده کرده است.

پس از سال‌ها کشمکش و درگیری میان دو گروه که به تقسیم دو فاکتوی سرزمین فلسطینی‌ها میان غزهٔ تحت سیطره جنبش اسلامگرای حماس و کرانه باختری تحت کنترل دولت خودگردان فلسطینی، انجامیده بود، خبر اعلان توافق دو طرف و امضای پیمان دوستی در مصر بسیار ناگهانی و غیر قابل پیشبینی بود.

این در حالی بود که از سال ۲۰۰۷ به این سو، تلاش‌های بسیاری در سطح منطقه صورت گرفته بود تا دعوای میان دو گروه خاتمه یافته و وحدت به صفوف فلسطینی‌ها باز گردد. مصالحه میان حماس و فتح پیامدی از تحولات و رخ دادهایی است که در چند ماه گذشته سراسر خاورمیانه را در نوردیده و توازان سنتی قوا را در منطقه بر هم زده است.

در این می‌ان، توافق آشتی شکل گرفته میان فلسطینی‌ها، پرسش‌هایی درباره مواضع جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از متحدان حماس و آینده روابط آن با دو جناح فلسطینی مطرح ساخته است.

دعوایی طولانی

درگیری میان جنبش فتح و گروه حماس از آنجایی آغاز شد که این گروه اسلامگرا در انتخابات پارلمانی فلسطین در سال ۲۰۰۶ توانست پیروزی خیره کننده‌ای به دست آورده و دولت فلسطینی را به ریاست اسماعیل هنیه تشکیل دهد.

هر چند حکومت خودگردان فلسطینی به رهبری محمود عباس، برگزار کننده این انتخابات بود و از نتایج آن دفاع کرد، اما به مرور مجموعه‌ای از فشارهای بین المللی بویژه از ناحیه آمریکا و اسرائیل در کنار رقابت جناحی در درون فتح و کشمکش میان حماس و فتح به تیرگی روابط دو گروه انجامید.

حماس در حالی دست به تشکیل دولت زد که مطابق تعاریف وزارت خارجه آمریکا، حماس یک گروه تروریستی به شمار می‌رود. کنترل این گروه بر دولت فلسطینی همچنین به معنای تهدیدی مستقیم برای امنیت اسرائیل بود؛ بویژه آنکه حماس هرگز اصول پیمان اسلو میان دولت خودگردان و تل آویو را مبنی بر به رسمیت شناختن اسرائیل نپذیرفته است.

به مرور فشارهای آمریکا، اسرائیل و مصر دوران مبارک بر محمود عباس و متوقف ساختن کمک‌های مالی بین المللی به فلسطینی‌ها که بلافاصله پس از پیروزی حماس در انتخابات آغاز شد، باعث گردید که تنش میان فتح و حماس افزایش یابد.بخشی از این تنش بر سر کنترل پست‌های کلیدی امنیتی بود.

مقامات حماس عده‌ای از مسولان امنیتی تشکیلات خودگردان را به همکاری با اسرائیل علیه این گروه متهم می‌ساختند؛ موضوعی که بعدا در پی انتشار اسناد ویکلیکس درباره روابط محمد دحلان از چهره‌های مهم فتح در نوار غزه و روابط وی با اسرائیل تایید شد.

این کشمکش‌ها سرانجام به دستگیری اعضای کابینه حماس یا اخراج آن‌ها از کرانه باختری و سرانجام سقوط غزه در دامان حماس انجامید؛ موضوعی که جدایی میان دو کرانه فلسطینی از سال ۲۰۰۷ به این سو را در پی داشت.

روابط ایران و حماس

در حالیکه گروه حماس در منطقه غزه از سوی رژیم مبارک و اسرایل محاصره و در سطح بین المللی منزوی شد؛ سوریه و ایران و به دنبال آن‌ها قطر و ترکیه از این گروه پشتیبانی کرده و منزوی ساختن آن را به معنای بی‌احترامی به رای اکثریت فلسطینی‌ها قلمداد کردند.

حماس هر چند در گذشته روابط کم و بیش نزدیکی با عربستان داشت؛ اما به دلیل پشتیبانی ریاض از محمود عباس و فشارهای مستمر مصر، در طی چند سال گذشته روابط خود با ایران را گسترش بخشیده است. ایران نیز با توجه به محاسبات منطقه‌ای خود، روابط بسیار نزدیک با سوریه که یکی دیگر از متحدان مهم حماس به شمار می‌رود و همچنین به دلیل جایگاه فلسطین در سیاست خارجی آن، از نزدیکی با حماس استقبال کرده و کمک‌های مختلفی در اختیار این گروه قرار داده است.

نشانه این نزدیکی دیدارهای خالد مشعل، رئیس دفتر سیاسی حماس و همچنین سایر رهبران این گروه از ایران بوده است.

سیطره حماس بر غزه و توانایی آن در به چالش کشیدن اسرائیل به واسطه حملات موشکی به داخل آن، به نوعی در افزایش نفوذ جمهوری اسلامی در موضوع فلسطین موثر واقع شده است؛ به طوری که همواره یکی از نگرانی‌های غرب و اسرائیل، واکنش حماس در صورت حمله نظامی اسرائیل یا آمریکا به ایران بوده است.

از سوی دیگر، با توجه به اینکه تداوم شکاف میان حماس و فتح به عمیق شدن اختلاف‌های درون فلسطینی منجر گردیده و در نتیجه زمینه‌ای برای اسرائیل ایجاد کرده بود تا از آن به نفع ادامه سیاست گسترش شهرک‌های یهودی نشین در کرانه باختری و تعویق گفتگو‌ها با تشکیلات خودگردان بهره برداری نماید، سیاست حمایت تهران از حماس دچار تناقضاتی نیز بود.

البته موضع رسمی ایران در پنج سال گذشته، حمایت از آشتی حماس و فتح بود؛ اما از آنجا که در عمل خود به یکی از طرفین کشمکش درون فلسطینی تبدیل شده بود، مواضع چندان روشنی در قبال آینده وحدت فلسطینی نداشت. این در حالی بود که سیطره حماس بر غزه و تلاش آن برای از میان بردن هر گونه اثری از فتح و تشکیلات خودگردان در این منطقه، عملا آن را از یک بازیگر در عرصه مقاومت مسلحانه به عنصری برای حفظ امنیت مرزهای اسرئیل با باریکه غزه تبدیل ساخته بود؛ وضعیتی که با شعارهای ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی در تناقض بود.

آینده روابط ایران و حماس

جمهوری اسلامی در نخستین واکنش به امضای پیمان دوستی حماس و فتح از آن به عنوان «گامی مثبت و مبارک در جهت تحقق اهداف تاریخی مردم مظلوم فلسطین» استقبال کرده است.

همچنین وزارت خارجه ایران از نقش مصری‌ها به عنوان بانی این توافق، پشتیبانی کرده است.

این نکته که مصر نقش محوری در نزدیک ساختن دو گروه فلسطینی و امضای این پیمان داشته است، پرسش‌های زیادی را درباره آینده روابط حماس با دو متحدش، یعنی تهران و دمشق و تاثیر گذاری آن‌ها بر معادلات داخلی فلسطین به پیش کشیده است.

هنوز مشخص نیست که انگیزه محمود عباس و رهبران حماس برای حرکت سریع به سوی توافق چه بوده است؛ اما شکی نیست که سرنگونی رژیم حسنی مبارک و تغییرات بنیادین در سیاست خارجی مصر تاثیر عمده‌ای بر شکل گیری این توافق داشته است. در عین حال، وضعیت شکننده داخلی در سوریه و تزلزل جایگاه این متحد حماس، احتمالا رهبران این گروه را به بازخوانی سیاست‌های خود و جستجوی متحدانی تازه در سطح منطقه واداشته است.

به نظر می‌رسد برایند بازگشت مصر به عنوان یک نیروی میانه به عرصه فلسطینی و آینده نا‌روشن و متزلزل سوریه، کاسته شدن از تاثیر گذازی ایران بر معادلات داخلی فلسطین و حتی افزایش فاصله میان جمهوری اسلامی و حماس بوده است.

با توجه به هم مرز بودن مصر با نوارغزه، پایگاه اصلی جنبش حماس و روی کار آمدن جریانات معتدل در این کشور، مصر و نه ایران اولویت مهم تری برای گروه حماس به شمار می‌رود. در صورتی که در بلند مدت مصری‌ها با حماس و دولت خودگردان بر سر یک استراتژی فلسطینی در مقابل اسرائیل به توافق برسند، ایران چاره‌ای جز تبعیت از آن نخواهد داشت.

همچنین باید انتظار داشت، حماس روابط خود با جمهوری اسلامی را در سایه روابط و ملاحظات با مصر تنظیم نماید. در ‌‌نهایت، مسیر سیاست خارجی مصری‌ها و تحولات در سوریه تاثیر مهمی بر روابط تهران و گروه‌های فلسطینی بر جای خواهد گذاشت. از اینرو باید منتظر بود که چگونه تحولات داخلی در این دو کشور مهم عربی، سرانجام سیاست فلسطینی جمهوری اسلامی را رقم خواهد زد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید

marxisthaye rousi


چپ ( حتا مدرن آمریکایی ان مثل چامسکی ) حامی بن لادن ، صدام ، قذافی است .
چپ حامی اسد ، لوکاشنکو ، روسیه پوتینی است .
چپ از حرکت های تروریستی طالبانی ، القاعده علیه امریکا دفاع زمینی میکند .
چپ از اینکه هر فاسد و دیکتاتور و تروریستی به امریکا و منافع غرب حمله کند استقبال میکند .
چپ ایرانی که ساخت روسیه است عقب مانده ترین ، متحجر ترین ، ارتدکس ترین چپ دنیا است .
چپ ایرانی دشمن خونی لیبرال ها ، دموکراسی ، ملیون ، دگر اندیشان ، سلطنت طلبان ، مشروطه خواهان است . تا جایی که هم کاسه شریعتمداری ، علی لاریجانی ، مطهری ، توکلی میشود.
چپ ایرانی برای کوبیدن لیبرال ها و لیبرال دموکراسی ابتدا از آنها یک چهره صد در صد وارونه میسازد بعد ان چهره وارونه را میکوبد !
صد هزار رحمت به شریعتمداری ، حسینیان ، بازجویان اوین ، سعید امامی ، مرتضوی . اینها وقتی بازرگان را میکوبند میگویند او ضد خط امام بود ، استخوان در گلوی امام بود ، از اول به اسلام و ولایت فقیه اعتقاد نداشت ، دنبال حکومت لیبرال هودار غرب بر اساس ایرانیت بود . اسلام را برای ایران میخواست ، ..... تمامی ادعاهای فوق صد در صد صحیح است . اتفاقا سند برائت بازرگان و نهضت آزادی همین اتهاماتی است که کارگزاران ج ا به بازرگان و هوداران او میزنند .
آنوقت فراماسونری مارکسیست های روسی دو تا عضو مشکوک که هیچ سابقه تاریخی مبارزاتی ندارند ، سواد سیاسی آنها هم صفر است را میفرستد نفوذی در رادیو فردا و در رادیو زمانه علیه این چهره ها دروغ پراکنی تا حد بی شرفی و بالادست استالین بکنند .
مجید نیو یورکی دلقک در رادیو فردا میگوید بازرگان طرفدار حمله به سفارت امریکا بود !
در زمانه فردی مجعول الهوویه مدعی میشود که بازرگان این رژیم  ج ا ولایت فقیهی را میخواست ! اخه احمق پس خمینی به کی تشر زد گفت نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد ؟ پس مجلس موسسان در مقابل خبرگان برای چی بود ؟ توده ایها از خبرگان حمایت کردند ! چه کسی میخواست خبرگان را منحل کند ؟ در برابر اعدامها ی سران رژیم پس کی با خمینی درگیر شد ؟ توده ایها حامی خلخالی بودند . اشغال سفارت امریکا طرح ک گ ب بود ، تمام چپ ها از ان حمایت کردند .
شما تاریخ معاصر  را میخواهید دستکاری کنید ؟
شما حالا که در دعوای احمدی با اصو ل گرایانی مثل مصباح ، شریعتمداری ، مداحان ، طائب ، علی لاریجانی ، .... هم صدا شده اید  ( فقط به خاطر اینکه احمدی میخواست با امریکا رابطه برقرار کند وگرنه کجای این اصول گرایان با احمدی نژاد فرق دارد ؟) و بزرگترین گاف تاریخی چپ را دادید ، برای گمراه کردن افکار عمومی از ساخت و پاخت استراتژیک شما با اسلام طالبانی ، به اسلام لیبرال بازرگان حمله میکنید ؟
کثیف ترین نیروی ارتجاعی در کشور ما که همیشه یار استبداد متکی به روس بوده شما مارکسیست ها هستید .

marxisthaye rousi | ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۴:۲۰
صفحه 1 از 1 صفحه
آگهی