محمود کیانارثی در تحلیلی که برای مردمک نوشته، به صورتبندی جدید کشورهای خاورمیانه و نسبت آن با موقعیت ایران پرداخته است.
شورای همکاری خلیج فارس در اقدامی ناگهانی اعلام کرده است که دو کشور مراکش و اردن را در این شورا خواهد پذیرفت. دبیر کل این شورا ضمن بیان این خبر، حمایت خود را از حکومت بحرین و تمامیت ارضی شیخ نشینهای عضو نیز اعلام کرده است.
بدون شک با توجه به وضعیت جاری در منطقه و ادامه تنشها میان تهران و بحرین، این اقدام شورای همکاری در درجه نخست پیامی برای جمهوری اسلامی به شمار میرود.
از هنگام تاسیس شورای همکاری خلیج فارس، روابط ایران با آن هیچگاه صمیمانه نبوده است. این شورا که متشکل از ۶ کشور عربستان، امارات متحده عربی، قطر، کویت، عمان و بحرین است در سالهای پس از انقلاب ایران قدم به عرصه گذارد.
فلسفه وجودی این مجموعه بیش از هر چیز، ایجاد یک جبهه متحد در مقابل انقلاب ایران بود که تهدیدی عمده برای پادشاهیهای محافظه کار منطقه به شمار میرفت.
در جریان حمله ارتش عراق به ایران و جنک هشت ساله دو کشور، اعضای این شورا پشتیبانی سیاسی و مالی گستردهای از صدام حسین به عمل آوردند؛ به این امید که رهبر پیشین عراق بتواند خطر و نفوذ انقلاب ایران را مهار سازد.
در واقع برای شیخ نشینها، صدام تا مدتها به مانند دیوار بلندی در برابر ایران بود و ماشین نظامی آن میتوانست موازنهای میان آنها و تهران پدید آورد.
از اینرو، شیخ نشینها و در راس آنها، عربستان و کویت حمایت مالی و سیاسی گستردهای از صدام حسین به عمل آوردند. نادرستی این راهبرد اما خیلی زود آشکار شد.
به فاصله کوتاهی از پایان جنگ عراق و ایران، صدام به کویت لشکر کشی کرد و عربستان را آماج موشکهای خود قرار داد. رهبر عراق توسط متحدین غربی عربستان و کویت تنبیه شد و پیش از ریشه کن شدن وی، عراق زجر سالهای طولانی تحریم و فشارهای بین المللی را متحمل گردید.
این تحریمها و فشارها، عملا خارج شدن رژیم عراق از عرصه معادلات منطقه و تضعیف شدید آن را به دنبال داشت. در این شرایط بود که شورای همکاری خلیج فارس دست دوستی به سوی مصرها دراز کرد؛ به این امید که قاهره جای خالی صدام را پر نماید.
تا پیش از آن، مصر به دلیل امضای پیمان دوستی با اسرائیل از عرضه رسمی عربی طرد گشته بود؛ اما ضربه اشغال کویت چنان سنگین بود که شیخ نشینها و سایر حکومتهای عربی چارهای برای پذیرش دوباره مصر نداشتند. از این هنگام به بعد بود که مصر مبارک به عمق راهبردی عربی شیخ نشینهای خلیج فارس تبدیل شد.
مصر البته وزنه سیاسی مهمی در دنیای عرب به شمار میرفت و موقعیت آن اجازه میداد تا در دو دهه گذشته، جایگزین صدام حسین باشد.
تحولات خاورمیانه و ترس شیخ نشینها
در چند ماه گذشته که اوضاع داخلی کشورهای عربی به سمت بیثباتی و قیامهای مردمی رفته است؛ شیخ نشینهای خلیج فارس و در پیشاپیش آنها عربستان با وضعیتی کاملا تازه رودر رو شدهاند. در سلسه رخ دادهای این چند ماه، سرنگونی رژیم مبارک سنگینترین ضربه را به عربستان و شورای همکای خلیج فارس وارد ساخته است.
پادشاهایهای محافظه کار خلیج به ناگاه مهمترین و قویترین متحد خود را در خارج از صحنه یافتند. البته سرنگونی حسنی مبارک، آخر داستان برای آنها نبود. رهبران مصر پس از مبارک، اعلام کردهاند که در صدد گسترش روابط قاهره با تهران هستند، موضعی که مقامات ایران را بسیار خرسند ساخته است.
از منظر رهبران خلیجی، تصویر کنونی بسیار ساده و روشن و در عین حال خطرناک است. عراق صدام حسین دیگر وجود ندارد و آمریکاییها با اشتباه محاسباتی خود آنرا دو دستی در دامان ایران انداختهاند. مصر نیز نه تنها از گردونه خارج شده است؛ بلکه دست دوستی به سمت ایران دراز کرده است.
در سطح دیگر، آمریکای نیز به مانند گذشته بازیگر قابل اعتماد و فعالی در خاورمیانه نیست که بتوان به پشتیبانی راهبردی آن دل بست.
از نگاه شیخ نشینها، آنها اکنون بدون هیچ واسطهای رودر روی ایران قرار گرفتهاند؛ ایرانی که به باور آنها در حال برنامه ریزی برای سرنگون ساختن آنها از بحرین تا کویت است.
آینده شورای همکاری
دعوت شورای همکاری خلیج فارس از مراکش و اردن برای پیوستن به این مجموعه تنها در سایه این تحولات قابل فهم و تحلیل است.
به نظر میرسد، عربستان و دیگر شیخ نشینها بر این باورند که پیوستن اردن و مراکش میتواند جای خالی صدام حسین و حسنی مبارک را پر سازد. این در حالی است که مراکش و اردن روابط دوستانهای با ایران نداشتهاند؛ به نحوی که روابط ایران و رباط اساسا چند سالی است که قطع شده است.
میتوان گفت روابط سرد جمهوری اسلامی با این دو کشور عاملی مهم در جذب آنها به سوی شورای همکاری خلیح فارس باشد؛ گامی برای ایجاد یک جبهه ضد ایرانی وسیع. این دو کشور کاملا خارج از حوزه جغرافیایی خلیج فارس قرار دارند و از اینرو عضویت آنها در شورای همکاری خلیج غیر واقعی مینماید.
از دیگر سو، عضویت در شواری همکاری برای اردن و مراکش که اکنون با مسائل داخلی و اعتراضهای مردمی دست به گریبان هستند، فرصتی مناسب به شمار میرود. کشورهای شورای همکاری، غنی و ثروتمند بوده و میتوانند با سرمایه گذاری و کمک مالی به این دو کشور در بهبود وضعیت داخلی و غلبه آنها بر نارضایتی عمومی موثر باشند.
اما با نگاهی به تجربههای گذشته شورای همکای با عراق و سپس مصر، بعید به نظر میرسد که ائتلاف با مراکش و اردن تضمین کننده امنیت و ثبات اعضای این شورا در بلند مدت باشد.
حتی در مقایسه با عراق و مصر، اردن و مراکش از لخاظ نفوذ در جایگاه ضعیف تری قرار دارند. آنچه میتوان پیشبینی کرد این است که این دو کشور بیش از شیخ نشینها از این ائتلاف بهره خواهد برد. در نهایت، نه شیخ نشینهای منطقه و نه ایران چارهای جز تفاهم و همکاری نخواهند داشت.
منافع اقتصادی این کشورها به آن اندازه به هم گره خورده است که بتواند پایه همکای امنیتی و سیاسی میان کشورهای حاشیه خلیج فارس قرار گیرد. این همکاری بیش از هر چیز دیگری، تضمین کننده ثبات کشورهای منطقه خواهد بود.