مارک لینچ در گزارشی که از سوی «مرکز امنیت آمریکای نو» منتشر شده به بررسی سیاست آمریکا در قبال ایران پرداخته که به نظر او در سایه تحولات جدید در خاورمیانه باید تغییر کند و در این زمینه رهنمودهایی به دولت آمریکا ارائه کرده است.
او که استاد همکار در علوم سیاسی و مدیر انستیتوی مطالعات خاورمیانه در دانشکده امور بین الملل دانشگاه جرج واشنگتن است در ۱۹ مه برابر با ۲۹ اردیبهشت در مجله «فارن پالسی» گزارش خود را به طور کوتاه با عنوان «تحول: سیاست آمریکا در قبال ایران در خاورمیانه در حال تغییر» شرح داده که در پی میآید:
من آماده بودم تا گزارشم را در ماه ژانویه منتشر کنم تا نگاهی بر چگونگی رویکردی بهتر در مذاکرات با ایران در باره برنامه هستهاش و نیز مباحث سیاسی بزرگتر منطقهای داشته باشد و از جنگی غیرضروری و مخرب پیشگیری کند. اما احساس کردم که تحولات دنیای عرب شرایط را برای آمریکا و ایران تغییر داده و هردو را با فرصتها و نیز چالشهایی روبرو کرده است. متحدان کلیدی آمریکا در تلاشهایشان به منظور ایجاد محدودیت و فشار بر ایران یا از قدرت ساقط شدهاند و یا با تهدیدهای داخلی جدی مواجهند. جنگ لیبی حتی منطق مذاکرات هستهای را تضعیف کرده است. ترس اسرائیل و عربستان سعودی در حال شدت است و خطر یک جنگ ناخواسته و فاجعهبار افزایش یافته است.
تحولات منطقه این بحث را پبش میکشد که استراتژی دولت اوباما در قبال ایران بیشتر از آنچه خیلیها انتظار داشتند در زمینه فشار بر ایران موفق بوده اما پایههای این استراتژی به سرعت در حال فروپاشی است. ایران نیز همزمان در استفاده از مزیت این کشمکشها در برخی از کشورهای رقیب کلیدی عرب خود با مشکل مواجه است. بخشی از این مشکل مربوط به تجربه سرکوب سال ۲۰۰۹ حرکت معترضانه خود در داخل ایران است و بخشی نیز به ظهور رقبای مورد توجهتر مانند ترکیه یا مصر جدید در رهبری «مقاومت» مربوط میشود.
انقلاب ضد عربستان به خصوص در بحرین منطقه را با تهدید تضادهایی شدید مواجه کرده به طوری که میتواند خواست ایران را در تمام منطقه زنده کند و تلاشهای آمریکا برای برقراری ارتباط با مردم در حال ظهور عرب را به تحلیل برد. خطر شدت گرفتن جنگ در طیف وسیعی از نقاط اشتعال در منطقه از مرزهای اسرائیل گرفته تا خلیج فارس بیشتر از آن حدی است که بسیاری باور دارند و چنین جنگی میتواند به شدت تضادها را در منطقه به خصوص علیه آمریکا دامن بزند.
تحولات باعث ارائه یا مطرح شدن برخی رهنمودهای سیاسی میشود که به هدایت دولت اوباما در زمینه بازاندیشی موثر در باره سیاست خود در قبال ایران کمک کند. انتظار میرود که برخی از مباحث از جمله مسئله قدرت ضعیف شده ایران، بدبینی در باره مذاکرات در خاورمیانه جدید و خطرات هماهنگ شدن با کارزار عربستان- ساخته علیه تهران هنوز هم مورد اختلاف باشند.
رهنمودهای مارک لینچ به دولت آمریکا در باره ایران
مارک لینچ در گزارش ۳۴ صفحهای خود با بیان این که نوشته تحلیلیاش را از طریق دیدار و گفتگو با بسیاری از کارشناسان «مرکز امنیت آمریکای نو» و نیز مقامات دولت اوباما تنظیم کرده است مینویسد:
موج تحولات که دنیای عرب را لرزانده است پیامدهای شدیدی برای استراتژی آمریکا در قبال ایران دارد و مباحث زیادی را در این زمینه مطرح میکند: آیا این تحولات ایران را قویتر یا ضعیف تر ساخته است، آیا ایران در ایجاد جرقه یا بهرهبرداری از این تلاطم نقش داشته یا نه، حکومتهای جدید در کشورهای عرب منطقه چگونه با ایران تعامل خواهند کرد و این که آیا موج اعتراضات ممکن است به خود ایران هم برسد.
او در بخش انتهایی گزارش، رهنمودهای سیاسی به دولت آمریکا ارائه کرده که در ادامه میآید:
ایجاد ارتباط با افراد به قدرت رسیده جدید : دولت آمریکا باید سیاست جدیدی در باره هماهنگکردن آمریکا با آرمانهای مردم عرب و ایران ایجاد کند و تعهد خود را در عمل نشان دهد.
آمریکا برای جلوگیری از استفاده ایران از شرایط جدید منطقه باید رابطه موثری با مردم منطقه برقرار کند و با آرمانها و امید دموکراسی، فرصتهای اقتصادی و عدالت مردم هماهنگ شود و در این زمینه گامهای مشخصی بردارد.
تنها از این طریق است که میتواند به خواستها و آرمانهای مردم منطقه پاسخ دهد و اصول اساسی آمریکا برای حمایت از دموکراسی و حقوق بشر، عدم خشونت، فرصتهای اقتصادی و همکاری را پایهریزی کند.
توجه به حقوق بشر و آزادیهای عمومی: آمریکا باید در رابطه با حقوق عمومی و آزادیها با ایران رفتاری را در پیش گیرد که با متحدانش در منطقه دارد: درخواست احترام به حقوق اساسی مردم، ابراز تاسف از استفاده از خشونت علیه تظاهرکنندگان، امتناع از پشتیبانی یک طرفه و نیز حمایت از آزادی اینترنت.
آمریکا باید از هر گونه تلاشی برای کسب توجه بینالمللی به تخلفات حقوق بشری ایران حمایت کند و این امر را به طور فزاینده کانون سیاست خود قرار دهد. این کشور باید از آرمانهای معترضان دموکراسی در ایران پشتیبانی کند بدون اینکه به ریاکاری متهم شود. چنین سیاستی به معنای فراخوانی برای تغییر حکومت یا حمایت از خرابکاری در ایران نیست. تحولات مصر و تونس نشان داده است که خواست تغییر باید از میان خود مردم برخیزد.
برقراری کارزار ارتباطی مناسب با ایران: حکومت باید نوعی کارزار ارتباطی استراتژیک طراحی کند که روی ضعف و انزوای ایران تاکید داشته باشد. ایران از یک طرف میخواهد به همه القا کند که از تحولات منطقه بیشترین نفع را میبرد و از طرف دیگر خوراکی برای کشورهای منطقه فراهم میکند که این کشور را به خاطر مشکلاتشان سرزنش کنند. در این میان دولت آمریکا باید شیوه ارتباطی خود را به گونهای شکل دهد که این تبلیغات ایران را خنثی کند.
در این گزارش به دولت آمریکا توصیه شده که از یک طرف این که ایران اعتراضات داخل کشور خود را سرکوب کرده و این که هیچ جذابیتی برای تغییرات دموکراتیک مردم منطقه ندارد را در میان مردم عرب برجسته سازد. از طرف دیگر با حماس و اخوانالمسلمین به عنوان چالشهای مشخص در منطقه و نه به عنوان نمایندگان ایران برای نفوذ در منطقه برخورد کند. همچنین با نگرش کشورهایی مانند عربستان و بحرین که نقش ایران را در پشت هر مشکل سیاسی خود میبینند با تردید قابل توجه روبرو شود.
به این ترتیب قدرت نرم ایران کاهش یافته و ایران احساس مرکزیتی را که سزاوار آن نیست نخواهد داشت.
استفاده از دیپلماسی برای شکلدادن به آینده: دستیابی به یک راهحل از طریق مذاکرات در باره چالش هستهای ایران در کوتاهمدت نامحتمل است، بنابراین، الان زمان مناسبی برای اقدام عمومی جدید در این زمینه نیست. اما حکومت آمریکا باید به دنبال کردن دیپلماسی در سطح پایینتر ادامه دهد و اقدامات اعتمادسازی را به منظور ایجاد امکاناتی برای جنبش به هنگام تغییر شرایط، انجام دهد. ضمنا در کنار فشار وارده بر ایران میتوان مشوقهای مشروط مثبت به ایران برای تغییر رفتارش را پیشنهاد کرد.
همچنین به دولت آمریکا توصیه شده است که با کنگره این کشور بر سر استراتژی خود در رابطه با ایران به توافق برسد تا در این زمینه قوانین جدید تحریمها از سوی کنگره، هماهنگ با این استراتژی کلی باشد.
مراقب جنگ بودن: حکومت باید مواظب حرکات ناگهانی باشد که بر اساس محاسبات غلط، ترس و کشمکشهای غیرقابل پیشبینی میتوانند منجر به جنگ شوند. دولت اوباما باید هر گونه تلاش برای کاربرد شکلی از مداخله در ایران به آن صورت که در لیبی صورت گرفت را رد کند و در برابر خواست عمل نظامی همچنان مقاومت کند. آمریکا باید خطر جنگ را فعالانه کاهش دهد و به این منظور باید به گفتوگوی امنیتی مداوم و جامع خود با اسرائیل ادامه دهد تا جلوی هرگونه حرکت ناگهانی این کشور را بگیرد. ضمنا باید در رابطه با کشورهای خلیج نیز کار مشابهی انجام دهد. در حالی که به متحدانش در این بخش خاورمیانه برای ایجاد اصلاحات فشار وارد میکند باید از هرگونه عمل تحریککننده نیز پرهیز کند. همچنین آمریکا به هر شکلی که میتواند باید به طور خصوصی یا عمومی به ایران پیام بفرستد که با امتحانکردن توانایی یا تصمیم آمریکا یا متحدانش، نفعی بدست نخواهد آورد.